فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                         

 

مقدمه --------------------------------------------------------------------.................................--1

خصوصیات فرهنگ...............................................................................................................1

فرهنگ شرقی و غربی.......................................................................................................1

تهاجم فرهنگی و جنگ نرم...................................................................................................1

تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى.. 2

سير تاريخى تهاجم فرهنگى در ايران. 2

ويژگى‏هاى تهاجم فرهنگى.. 3

عوامل تهاجم فرهنگى.. 3

شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى.. 4

درآمدى بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگى و نحوه‏ى مقابله با آن. 4

مراحل تهاجم فرهنگىو جنگ نرم. 4

ابزارهاى جنگ نرم. 5

بسترهاىچنگ نرم. 6

راه‏هاى مقابله با تهاجم فرهنگىو جنگ نرم. 6

نتيجه. 8

مقدمه

حيات بشرى همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتى كه فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب مى‏شود؛ علاوه بر اين، يك فرهنگ بالنده براى تكامل خود بايد توانايى تبادل با ساير فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراين، تمام فرهنگ‏ها بايد در تعامل با يكديگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پيشرفت مطلوب برسانند.

در عصر حاضر كه نظام سرمايه‏دارى به سرپرستى آمريكا، با تك‏قطبى شدن جهان و فروپاشى رژيم شوروى سابق، يكه‏تاز عرصه‏ى جهانى شده‏است، به شكل‏هاى مختلف مى‏كوشد تا نظرات سياسى، اجتماعى و اقتصادى خود را به تمام كشورهاى جهان تحميل كند و فرهنگ واحدى متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاكم سازد. از طرف ديگر ساير ملت‏ها نيز در برابر اين زياده‏خواهى آمريكا براى حفظ و پاسدارى از فرهنگ ملى و بومى خود مقاومت مى‏كنند. در اين ميان فرهنگ اسلامى توانسته است در صد سال اخير در برابر اين هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ كند.

بديهى است طرّاحان «نظم نوين جهانى» كه با هزاران ترفند توانسته‏اند يك ابرقدرت نظامى، نظير شوروى سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشى كمونيسم در سطح جهانى شوند، مايل نيستند با قدرت جديدى در برابر منافع خود مواجه گردند. پيروزى انقلاب اسلامى در ايران سبب شده است كه سلطه‏گران بيش‏تر از آن جهت خوفناك باشند كه قدرت جديدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان، يك گروه سياسى ـ مذهبى به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتى كه از نظر فرهنگى با داشتن ارزش‏هاى قوى، نظير خداپرستى، ظلم‏ستيزى، نوع‏دوستى، برادرى، مساوات و عدل، مى‏تواند در برابر فرهنگ غربى قد علم كند؛ لذا چون مى‏دانند كه از مقابله‏ى مستقيم با ايدئولوژى اسلامى طرفى نخواهند بست، مى‏كوشند با ترفندى قديمى، به طور غيرمستقيم، در اركان جوامع اسلامى، از جمله جامعه‏ى ما رخنه كنند و آن ترفند چيزى نيست جز «تهاجم فرهنگى».

بدين منظور، در اين مقاله سعى شده است به نوعى اين پديده مورد بررسى قرار گيرد و عوامل داخلى و خارجى و نيز برخى از راه‏كارهاى مبارزه با آن مطرح شود. از آن‏جا كه بحث از تهاجم فرهنگى مستلزم تعريف فرهنگ و ويژگى‏هاى آن است، ابتدا به اين موارد مى‏پردازيم و سپس موضوع اصلى را بررسى مى‏كنيم.

 

 خصوصيات فرهنگ

خصوصيات فرهنگ را مى‏توان به شرح زير ارائه كرد:

1. آموختنى و اكتسابى است: افرادِ هر نسل، ميراث فرهنگى را از نسل گذشته دريافت مى‏كنند و به نسل بعدى مى‏سپارند.

2. زنده است: جنبه‏ى پذيرندگى فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوى با مرگ آن است.

3. فطرتِ ثانوى انسان است؛ يعنى به خودى خود عمل مى‏كند؛ بر اين اساس است كه ارزش‏ها، بايدها و نبايدها و اهداف و عادات، پايه‏هاى فرهنگ را مى‏سازند.

4. فراتر از سواد و تحصيلات است؛ زيرا با فطرت و سرشت انسان‏ها مرتبط است.

5. هويت‏دهنده است؛ يعنى تنظيم‏كننده‏ى روابط اجتماعى و تضمين‏كننده‏ى نوع بينش و نگرش فرهنگ‏پذير است.

6. نسبى است؛ فرهنگ متنوع است، تدابير و روش‏ها از يك گروه به گروه ديگر فرق مى‏كند و هر قومى طرز تفكر و عادات ويژه‏اى دارد.

7. منتقل شدنى است؛ هر گروه انسانى ميراث اجتماعى (فرهنگ) خود را به ديگران انتقال مى‏دهد.

8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله‏ى غريزى به رفتارِ آموخته است كه الگوهاى آن مى‏تواند از يك شخص يا نسل به شخص يا نسل ديگر منتقل شود؛ در واقع مفهومى تجريدى از مشاهده‏ى رفتار انسان‏هاست .

 فرهنگ غربى و فرهنگ شرقى

امروزه در تقسيم كلى، فرهنگ كشورهاى جهان را به دو دسته‏ى شرقى و غربى تقسيم مى‏كنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابير جغرافيايى هستند و با اين ملاك كشورهاى چين، فيليپين، ژاپن و... شرقى محسوب مى‏شوند و ايسلند، كانادا و تمام آمريكا از شمال تا جنوب، غربى؛ اما اين دو مفهوم در حوزه‏ها و قلمروهاى ديگر مثل سياست، حكمت، فلسفه، عرفان و تاريخ هم در برابر هم قرار مى‏گيرند؛ براى مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتى از تقابل شرق و غرب محسوب مى‏شود. در اين تقسيم‏بندى تاريخى و سياسى منظور از فرهنگ غربى همان بينش يونان و روم بعد از ميلاد مسيح و اروپاى بعد از رنسانس است كه برخى از ويژگى‏هاى آن عبارت‏اند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگى، نظم فكرى و عملى، اصالت مصرف، ميل به تحليل عقلانى، خودمدارى و اومانيسم.

در مقابل فرهنگ غربى، مجموعه‏اى از فرهنگ‏هاى ملل شرقى قرار دارد كه عمدتا داراى ويژگى‏هاى زير است:

طالب و تابع قطب بزرگ ازلى (خداوند) است (اصالت وحدانيت)؛ در جست‏وجوى روح و يافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ ميل به تحليل عاطفى دارد؛ قوم‏گرا و ناسيوناليسم است؛ به همه‏چيز با ديده‏ى ابهام مى‏نگرد

 تهاجم فرهنگى وجنگ نرم

امروزه با توجه به رشد فكرى و آگاهى عمومى ملت‏هاى جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشكركشى‏هاى نظامى، به آسانى امكان‏پذير نيست و در صورت اجرا هزينه‏هاى زيادى را بر مهاجمان تحميل مى‏كند؛ به همين سبب، بيش از يك قرن است كه استعمارگران روش نفوذ در كشورها را تغيير داده‏اند. اين كشورها معمولاً اجراى مقاصد خود را با عناوين تبليغ مذهبى، رواج تكنولوژى، ترويج زبان، انجمن‏هاى خيريه، ترويج بهداشت، سوادآموزى و ، به عبارت ديگر، به نام سياست‏هاى فرهنگى و فرهنگ‏پذيرى انجام مى‏دهند. هرچند نمى‏توان اين عناوين را از نظر نوع‏دوستى و انسانيت موردترديد قرار داد، ولى تاريخچه‏ى اين روابط و خدمات نشان داده است كه اين برنامه‏ريزى‏هاى دقيق، در جهت رشد و بالندگى فرهنگ اين كشورها نبوده بلكه زمينه‏ى اسارت كامل فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى‏آنان را فراهم ساخته است. بدين ترتيب، استعمارگران، اكنون به اين نتيجه رسيده‏اند كه بهترين راه نفوذ در ساير كشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ى درونى آن است. آنان مى‏خواهند ارزش‏هاى مورد پسند خود را ارزش‏هاى مترقى جلوه دهند و جاى‏گزين معيارهاى بومى و فطرى ملت‏ها سازند و، از اين طريق، بدون هيچ دغدغه‏اى به آينده‏ى منافع خود در اين كشورها مطمئن باشند. اين جمع‏بندى، به ويژه در دهه‏هاى اخير، مبناى فعاليت‏هاى سازمان‏يافته‏ى گسترده‏اى قرار گرفته كه غرب آنها را ترويج معيارهاى تمدن، رشد و توسعه معرفى مى‏كند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از اين اقدامات با تعابير مختلفى ياد مى‏شود كه مفهوم مشترك آنها در تعبير هجوم فرهنگى نهفته است .

اين عمل (جاى‏گزينىِ فرهنگ بيگانه با فرهنگ خودى) به شكلى هوشيارانه كه بتواند يك ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بيگانه، و مطيع غرايز بيگانگان كند، عمدتا «تهاجم فرهنگى» محسوب مى‏شود. دانشمندان غربى نيز به اين واقعيت اذعان دارند. اتوكلاين برگ،(4) يكى از روان‏شناسان اجتماعى غربى، در اين زمينه مى‏نويسد:

حتى در جريان پياده كردن برنامه‏هاى بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون كمك به همكارى فنى نيز نگرش استعمارى و ساير اشكال استثمار متجلى است؛ مثلاً كشورى كه كمك‏هاى فنى به ديگرى ارائه مى‏دهد اين انتظار را دارد كه كشور دريافت دارنده‏ى كمك، معيارها و الگوهاى وى را برگزيند.

در كتاب‏هاى دايرة‏المعارفى غربى نيز به اين مطلب اشاره شده است. ميشل پانوف در كتاب فرهنگ جامعه‏شناسى در توضيح اصطلاح فرهنگ‏پذيرى(5) به اين تسلط و استعمار فرهنگى غرب اشاره كرده و مى‏گويد:

«اين اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگليسى‏زبان به كار بردند و مراد از آن تعيين پديده‏هايى است كه از تماس مستقيم و ادامه‏دارِ بين دو فرهنگ مختلف نتيجه مى‏شوند و از تبديل يا تغيير شكل يك يا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با يكديگر، حكايت مى‏كند؛ بنابراين، مراد از فرهنگ‏پذيرى، جنبه‏ى ويژه‏اى از فرايند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذيرى ـ گاهى در معناى محدودكننده‏تر ـ به تماس‏هاى خاص دو فرهنگ كه نيروى نامساوى دارند، اطلاق مى‏شود؛ در اين صورت، جامعه‏ى غالب كه هماهنگ‏تر ويا ازنظر تكنيك مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتى ـ به‏طور مستقيم يا غيرمستقيم به فرهنگ حاكم تحميل مى‏گردد .

اين محقق در تعبيرى ديگر از اين تهاجم در حالتى كه به شكلى گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بين مى‏برد و فرهنگ مهاجم را جاى‏گزين مى‏سازد، به «قوم‏كشى» يا «قوميت‏كشى»(6) تعبير مى‏كند و مى‏نويسد:

«هنگامى كه فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏هاى اجتماعى و روحيات سنتى جامعه‏ى مغلوب و براى گسستگى وسپس نابودى آن مى‏كوشد، واژه‏ى قوم كشى را ـ كه به تازگى رايج شده‏ـ به‏كار مى‏برند تا القاى اجبارى‏فرايند «فرهنگ‏پذيرى»را ازطريق فرهنگ غالب دريك فرهنگ‏ديگر (مغلوب) توصيف‏كنند. درگذشته جوامع‏صنعتى قوم‏كشى‏را باتظاهر به اينكه هدفشان از همانندسازى، ايجاد «آرامش» يا «تغيير شكل» در «جوامع ابتدايى» يا «عقب‏مانده» است، اجرانموده وبازهم اجرامى‏كنند. اين‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسيدن به كمال مطلوب در پيشرفت و... صورت مى‏گيرد .

در تعريف پديده‏ى «تهاجم فرهنگى» ديدگاه حضرت آيت‏اللّه خامنه‏اى، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ايشان در «تهاجم فرهنگى» يك مجموعه‏ى سياسى يا اقتصادى، براى رسيدن به مقاصد خاص خود و اسارت يك ملت، به بنيان‏هاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برد. در اين هجوم، باورهاى تازه‏اى را به زور و به قصد جاى‏گزينى بر فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت وارد كشور مى‏كنند .

 تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى

تبادل فرهنگى ملت‏ها در طول تاريخ به شكلى طبيعى وجود داشته و عاملى براى رشد و تعالى مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگى براى تازه‏ماندن معارف و حيات فرهنگى بشر امرى بسيار ضرورى است و جامعه انسانى را در ارتقاى ارزش‏ها و پيمودن مسير سعادت واقعى به پيش مى‏برد. اين جريان فرهنگى دو سويه است و هنگام قوت و توانايى ملت‏ها صورت مى‏گيرد. در اين روند، ملت‏ها با هدف ترويج ارزش‏هاى بشرى، به تبليغ ايده‏آل‏ها و معيارهاى خود مى‏پردازند و نيز عناصر و مفاهيم برجسته‏ى فرهنگ‏هاى ديگر را وام مى‏گيرند.

گسترش اسلام در برخى از مناطق جهان، از جمله شرق آسيا، از طريق رفت و آمد مسلمانان ايران به اين مناطق، از نمونه‏هاى قابل استنادى است كه پيامدهاى مثبت تبادل فرهنگى را براى جامعه‏ى بشرى به خوبى اثبات مى‏كند. در تبادل فرهنگى هدف اصلى باردار كردن و كامل كردن فرهنگ ملى است و از اين ديدگاه، ترديدى نيست كه در برخورد با فرهنگ غرب نيز تبادل صحيح فرهنگى، منشأ آثار مثبتى خواهد بود

بنابراين، اساسا تبادل فرهنگى و تهاجم فرهنگى در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگى فرايندى متقابل و طبيعى است و با رضايت طرفين صورت مى‏گيرد؛ ولى تهاجم فرهنگى يك طرفه، غيرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سياسى، اقتصادى، اجتماعى و حتى نظامى دارد. معرفى، انتقال و جاى‏گزينى ارزش‏ها در تهاجم فرهنگى طبيعتا تحميلى است. در واقع در تبادل فرهنگى، هدف به روز كردن و كامل كردن فرهنگ ملى است، ولى در «تهاجم فرهنگى» هدف ريشه‏كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملى است . قابل توجه است كه فرهنگ‏پذيرىِ با ميل و به دلخواه يا تعامل فرهنگى، زمانى ميسّر است كه هيچ‏گونه نابرابرى اجتماعى يا سياسى بين دو فرهنگ وجود نداشته و هيچ‏كدام برترى مادى يا معنوى نسبت به ديگرى نداشته باشند. در مقابل، در سايه‏ى برترى تكنولوژى، قدرت نظامى، امكانات بيش‏تر اقتصادى و فنى، و برنامه‏ريزى سياسى است كه تسلط پديده‏هاى فرهنگى يك جامعه بر ديگرى انجام مى‏گيرد .

در مجموع مى‏توان گفت كه: در تبادل فرهنگى سه اصل گزينش ،تحليل و جذب و اصل توليد فرهنگى، مد نظر متوليان فرهنگى يك جامعه است و اين افراد براى زنده و پويا نگه داشتن فرهنگ خودى، عناصر فرهنگ بيگانه را بررسى و عناصر مثبت آن را گزينش و پس از تحليل و تعيين تناسب آن با فرهنگ بومى، آن را جذب مى‏كنند و به شكل عنصرى از فرهنگ خودى درمى‏آورند .

به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى را مى‏توان در موارد ذيل دانست:

1. در تهاجم، هدف تخريب است، اما در تبادل فرهنگى هيچ كدام از دو فرهنگ قصد تخريب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگى است.

2 ـ در تهاجم، يك ملت براى جاى‏گزينى فرهنگ خود، به نحوى ظالمانه سعى در ريشه‏كنى فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگى چنين نيست.

3 ـ در تبادل فرهنگى، همواره جنبه‏هاى مثبت و انسانى مطرح است؛بدين معنا كه دو طرف قصد بارور كردن، تكامل بخشيدن و ارتقاى يكديگر را دارند؛ در حالى كه در تهاجم فرهنگى اهدافِ خيرخواهانه در ميان نيست. بلكه قلع و قمع، ارعاب، بى‏هويت كردن و ايجاد سلطه، مدنظر است.

4 ـ در تهاجم فرهنگى، قصد استيلا و به طور كلى، غرض سياسى مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقاى فرهنگ مقابل را به هيچ عنوان نمى‏پذيرد.

 سير تاريخى تهاجم فرهنگى در ايران

محققان برآن‏اند كه مبدأ تاريخى تهاجم فرهنگى غرب در ايران را بايد از آغاز حكومت قاجاريه و كمى قبل از آن فرض كرد؛ زمانى كه نادر از دنيا رفت و مملكت ايران دچار آشوب و بى‏نظمى شد و كمپانى هند شرقى تحركات خود را شدت بخشيد .شروع اين حركت با تأسيس مذاهب جعلى، مانند وهابيگرى در مذهب اهل سنت، و شيخيگرى و بهائيت در مذهب تشيع اشاره كرد. اين مذاهب جديد به منظور تغيير در اعتقادات واقعى دين اسلام و ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان طراحى شدند .

اين حركت در جامعه‏ى ايران از زمان اولين اعزام ايرانيان به غرب براى تحصيل، و بازگشت آنان به كشور، شدت بيش‏ترى به خود گرفت. نخستين ايرانيانى كه براى مأموريت و يا تحصيل به غرب سفر كردند، اسير شبكه‏ى فراماسونرى(7) غرب شدند؛ تعدادى از آنان چون عسگرخان افشار ارومى و ابوالحسن‏خان ايلچى حلقه‏ى نوكرى غرب را به گوش آويختند و در ازاى گرفتن حقوق از بيگانگان، به ترويج غرب‏گرايى و تأمين منافع آنها در ايران پرداختند. مشخصه‏ى تمامى اين فرنگ‏رفتگان، خودباختگى در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترويج غرب‏گرايى در ايران بود؛ براى مثال، آخوندزاده علت عقب‏ماندگى ايرانيان را دين اسلام و خط عربى مى‏داند.

با كودتاى سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشن‏فكران غرب‏زده شكل جديدى از تهاجم فرهنگى در ايران ظاهر كردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومى، ملى و اسلامى ايران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانايى‏هاى فكرى و علمى او، چنين حركت حساب شده‏اى نمى‏توانست حاصل درك و بينش وى باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربى و همكارى و اقتدار روشن‏فكران وابسته در دستگاه حكومت خود، تدارك اين حركت ضدفرهنگى را فراهم نمود . براى مثال، حسن تقى‏زاده كه سمبل مدافعان ترويج كامل و بى‏حد و مرز معيارهاى غربى در كشور و گرداننده‏ى اصلى مجله‏ى شبه روشن‏فكرى كاوه است مى‏نويسد:

«وظيفه‏ى اول همه‏ى وطن‏پرستان ايران قبول و ترويج تمدن اروپا، بلاشرط و قيد، و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگى و كل اوضاع فرنگستان است، بدون هيچ استثنا. به سخن ديگر ايران بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگى مآب شود و بس .

در مجموع مى‏توان گفت اين استعمار گران بودند كه به بهانه‏هاى مختلف به منظور تسلط بر كشورهاى جهان سوم از اين حربه استفاده كردند.

سابقه‏ى تاريخى اين فرايند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمى در جامعه‏ى اروپا برمى‏گردد؛ هنگامى كه صنعت و علم با شتاب بيش‏ترى رشد يافت و كشورهاى صنعتى كه از توليدات، اشباع شده بودند، از يك طرف نيازمند بازارهاى جديد مصرف شدند و از سوى ديگر تداوم حيات صنعت غرب، بستگى تام به سوخت و مواد اوليه داشت. در اين زمان معقول‏ترين انتخاب براى غرب در خصوص تأمين منابع اوليه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزديك‏ترين منطقه به آنان، يعنى جهان اسلام بود؛ به همين سبب، ذخاير غنى نفتى و بازارهاى مصرف اين منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدين ترتيب كشورهاى اسلامى يكى پس از ديگرى با روش‏هاى مختلف سياسى، نظامى و فرهنگىِ استعمارى در ظاهر استقلال پيدا كردند. شركت‏ها و صنايع اروپايى در اين كشورها رخنه نموده و بازارهاى اين كشورها را در اختيار گرفتند. براى تثبيت وضع موجود، تنها چاره‏اى كه به فكر انديشمندان و متفكران سياسى غرب رسيد، استفاده از «تهاجم فرهنگى» بود؛ زيرا توسل به نيروى نظامى و زور، براى هميشه راه‏حل مناسبى براى استيلا نبود و براى مدت‏هاى طولانى نمى‏شد استثمار را با آن تداوم بخشيد.

به‏همين‏سبب استعمارگران از ديدگاه‏ها و نظريات علمىِ استعمارى كه زمينه‏ى تهاجم فرهنگى را فراهم مى‏آورد استقبال كردند. كلام معروف سيسيل رودس، يكى از متفكران انگليسى، شاهدى بر اين مطلب است كه تهاجم فرهنگى از طرف غرب به شكلى سازمان‏دهى‏شده و براى حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او مى‏گويد:

«براى اين‏كه 40 ميليون جمعيت پادشاهى متحده‏ى بريتانيا را از يك جنگ داخلى خونين نجات دهيم، بايد سرزمين‏هاى جديدى را به دست آوريم تا مشكل اضافه جمعيت حل شود و بازارهاى جديدى براى كالاهاى توليدشده در كارخانه‏ها و معادن فراهم گردد. همان‏طور كه هميشه گفته‏ام، «امپراطورى» راه‏حلى براى مسأله نان و بيكاران است. اگر مى‏خواهيد جنگ داخلى نداشته باشيد، بايد امپرياليست شويد!».

به گفته‏ى يكى از محققان ايرانى، امروزه داعيه‏ى برترى‏طلبى و تسلط فرهنگ غربى به مرحله‏اى رسيده است كه تحمل هيچ رقيبى را براى خود ندارد: « در طرح تاريخى غربى شدنِ عالم، مطلب صرفا اين نبوده است كه فرهنگ‏هاى غيرغربى جاى خود را به فرهنگ غربى بدهند، بلكه مسئله اين بوده است كه‏هر جا و هر قوم كه غربى نشود، ناچيز است و اين ناچيز، چه در صورت ظاهر و سيماى بشر و چه به صورت اشيا يافت شود، جز اين قابليت ندارد كه به تملك و تصرف غرب درآيد؛ پس قضيه‏ى غرب اين نيست كه گروهى سوداگرِ حريصِ متجاوز در جايى پيدا شده‏اند و علم وعقل‏را وسيله‏ى تسلط و استيلاى خود قرارداده‏اند. غرب عين اين علم و عقل است و در نظر او يك عالم بيش‏تر وجود ندارد؛ يعنى غيرت غربى به وجود غير و مغاير مجال نمى‏دهد، هرچه هست بايد غربى بشود يا ازميان برود» .

البته امروزه با تسلط فرهنگ آمريكايى و گسترش آن در كشورهاى اروپايى، اين هراس به وجود آمده است كه اين آمريكايى‏سازى، فرهنگ عامه‏ى اروپا را نيز دست‏خوش تغيير سازد .

 ويژگى‏هاى تهاجم فرهنگى

اساسا «تهاجم فرهنگى» در مقايسه با تهاجم نظامى يا اقتصادى، داراى ويژگى‏هاى منحصر به فردى است. تهاجم فرهنگى معمولاً نامرئى و نامحسوس است؛ دراز مدت و ديرپاست؛ ريشه‏اى و عميق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و داراى برنامه و ابزارهاى گسترده است؛ گسترده و فراگير است؛ كارساز و خطرزاست. علاوه بر اين‏ها، «تهاجم فرهنگى» همانند كار فرهنگى، يك كار آرام و بى‏سر و صداست و قربانيان آن بيش‏تر قشر جوان هستند.

در تهاجم نظامى، دشمن با تجهيزات و امكانات نظامى وارد معركه مى‏شود، اما در «تهاجم فرهنگى» نيازى به لشكركشى و هزينه‏هاى هنگفت نظامى نيست؛ هم‏چنين دشمن در اين تهاجم براى تحميل حاكميت فرهنگ خود از همه‏ى حربه‏هاى سياسى ـ اقتصادى، نظامى، روانى و تبليغاتى بهره مى‏گيرد. در «تهاجم نظامى» تنها بخشى از مرزها و سرزمين‏هاى مجاور در تيررس مستقيم دشمن قرار مى‏گيرد، اما در «تهاجم فرهنگى» سلاح‏هاى مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پيش مى‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه مى‏گيرد. به همين دليل است كه پس از جنگ جهانى دوم، آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا اعلام كرده بود كه: بزرگ‏ترين جنگى كه در پيش داريم جنگى است براى تسخير اذهان انسان‏ها .

 عوامل تهاجم فرهنگى

عوامل تهاجم فرهنگى را مى‏توان به دو دسته تقسيم كرد:

الف) عوامل برون‏زا: زمينه‏ها، عناصر و ابزارى كه به نحوى ردپاى كشورهاى خارجى (غربى) در آنها ديده مى‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقين، تلاش براى دين‏زدايى از طرق مختلف، ايجاد روحيه‏ى خودباختگى فرهنگى، ساخت و فروش وسايل ارتباطى، نظير ماهواره و ويدئو و... . سياست‏گزاران و طراحان كشورهاى سلطه‏جو اين عوامل را طراحى و برنامه‏ريزى مى‏كنند و افراد داخلى آن را به اجرا درمى‏آورند.

ب) عوامل درون‏زا: زمينه‏ها، عناصر و ابزارى كه ريشه‏ى داخلى داشته و غيرمستقيم يا مستقيم به پذيرش تهاجم فرهنگى از خارج به داخل كمك مى‏كنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمينه‏هايى هم‏چون بيكارى، فقر اقتصادى، نابه‏سامانى خانوادگى، غفلت مسئولين فرهنگى و اجتماعى و ناآگاهى جوانان و نوجوانان و... .

 شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى

در يك نگاه كلى شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى غرب را نيز مى‏توان از دو بعد خارجى و داخلى مورد توجه قرار داد.در بعد خارجى، مهاجمان با امكانات و موقعيت‏هاى مختلفى كه در مجامع بين‏المللى در دست دارند، از طريق شبكه‏هاى گسترده‏ى بنگاه‏هاى تبليغاتى و سخن‏پراكنى خود مى‏كوشند با عناوينى چون نقض حقوق بشر، حمايت از تروريسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادى براى زنان و مطبوعات و نويسندگان، جنگ‏طلبى، ماجراجويى و...و با حربه‏هاى شناخته شده و تكرارى، تصويرى تحريف شده و ناخوشايند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنيا ترسيم نمايند و طبيعى است كه در اين راه، زشت‏ترين و شيطانى‏ترين حربه‏ها را برمى‏گزينند.

در بعد داخلى تهاجم فرهنگى غرب در كشورهاى اسلامى به دو شيوه‏ى زير رخ مى‏نمايد:

 1 ـ ترويج افكار و انديشه‏هاى غيراسلامى و حتى ضداسلامى، تبليغ افكار التقاطى، تقدس زدايى و توهين به مقدسات، سست نمودن پايه‏هاى اعتقادى جوانان نسبت به برخى از اصول و آرمان‏ها.

2 ـ تجددگرايى، علم‏زدگى و عقل‏گرايى افراطى، تلاش در راه تطهير غرب و غرب‏گرايى، بى‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامى به بهانه‏ى عدم تطابق با دانش‏هاى نوين بشرى، طرح جدايى دين از سياست، ترويج بى‏حجابى و بدحجابى و پوشش‏هاى مستهجن و خلاف شؤون اسلامى، رواج مدهاى غربى و بى‏بند و بارى، تهيه و پخش فيلم‏هاى شديدا ضد اخلاقى ويدئويى، نوارهاى كاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزيع عكس‏هاى مبتذل در سطح گسترده، توليد و پخش مشروبات الكلى و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر كتب و مجلات ضداخلاقى، جنايى، عشقى و رمان‏هاى مبتذل، تشكيل مجالس لهو و لعب و...، مشتى از خروارها توطئه‏ى دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگى تنها محدود به موارد فوق نيست، بلكه تمام موارد فرهنگ‏هاى مكتوب، شفاهى، عمومى و تصويرى نيز از ابزارهاى ديگر اين تهاجم هستند

فرهنگ غربى با استفاده از ابزار فوق تخريب فرهنگ اسلامى را مد نظر قرار داده است. مواردى از قبيل تشكيك در حقانيت دين اسلام، انتشار كتاب‏هاى ضد دينى مانند آيات شيطانى، نفى مقدسات اسلامى و نيز تحديد دين و تلاش براى حذف دين از عرصه‏ى اجتماع از اين موارد به شمار مى‏آيد.

درآمدى بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگى و نحوه‏ى مقابله با آن

آنچه امروزه مشكل‏ساز شده «تهاجم فرهنگى» يا غلبه‏ى يك فرهنگ بر ساير فرهنگ‏هاست كه نمونه‏ى بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر ساير فرهنگ‏ها در يكصد سال اخير است. تفاوت تهاجم فرهنگى با تبادل فرهنگى در اين است كه در تهاجم براى فرهنگ مورد هجوم امكان انتخاب وجود ندارد.

مراحل تهاجم فرهنگى و جنگ نرم

تهاجم فرهنگى در دو مرحله‏ى عمده صورت مى‏پذيرد كه در هر يك راه‏هاى خاصى مدنظر قرار مى‏گيرد:

الف) تخليه‏ى فرهنگ خودى

در قانون طبيعت، وقتى در فضايى خلأ ايجاد شود، نزديك‏ترين نيروى موجود، آن خلأ را پر مى‏كند. هر پديده‏ى جديد، يا در جايى حضور مى‏يابد كه قبلاً خلأ وجود داشته و يا در آن محيط، خلأ ايجاد مى‏كند. لذا تخليه‏ى فرهنگى اولين شرط لازم براى حضور فرهنگ بيگانه و مهاجم به شمار مى‏رود. ايجاد خلأ فرهنگى، خود با روش‏ها و شيوه‏هاى مختلفى صورت مى‏گيرد كه عمده‏ترين آنها در ايران، عبارت‏اند از:

 1. ايجاد ترديد نسبت به بنيان‏هاى اعتقادى و ارزشى از طريق: سست نمودن اعتقادات عمومى، سست نمودن ارزش‏هاى اخلاقى، دين‏زدايى،انزواى روحانيت، بى‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصيل دين؛

2. ترويج فساد؛

3. فرقه‏گرايى؛

4. نفوذ نگرش غربى و ازخودبيگانگى؛

5. تكوين روشن‏فكرى وابسته.

 

هدف اصلى از اين مرحله، قطع رابطه‏ى فرهنگى كشورهاى مسلمان با گذشته‏ى پرافتخار خويش است. اين مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانى طراحى و اجرا مى‏شود و فرق اساسى آن با تهاجم نظامى، مشخص نبودن چهره‏ى مهاجم است. بدين شكل كه عناصر تعليم ديده با القاى شبهات و دسيسه‏هاى شيطانى، مردم را نسبت به ميراث علمى و فرهنگى خويش بى‏اعتنا و دلسرد مى‏كنند.

 ب) تثبيت فرهنگ بيگانه

به كار گماردن افراد وابسته و ايجاد نهادها يا تأسيسات مختلف بين‏المللى و ملى، از كارهايى است كه در اين مرحله انجام مى‏شود. به طور كلى، در اين مرحله سياست‏هايى كه دشمن به اجراى آنها اصرار مى‏ورزد، به شرح ذيل است:

 

1. برپايى شبكه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگى؛

2. تجزيه‏ى فرهنگى از طريق تحريك نژادها و گروه‏هاى متفاوت اجتماعى، تحريك اقوام با گويش محلى، تحريك اقليت‏هاى مذهبى و...؛

3. تحريف تاريخ؛

4. تغيير خط و زبان؛

5. حذف و تبديل ميراث‏هاى فرهنگى؛

 ابزارهاى جنگ نرم

مهاجمان فرهنگى مسائل و مفاهيم مورد نظر خود را به تدريج از طريق وسايل و ابزارهاى گوناگونى ترويج مى‏كنند. مهم‏ترين ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگى عبارت‏اند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبك غربى يكى از روش‏هاى استعمارى نفوذ در كشورهاى جهان سوم بوده است . يكى از كاركردهاى پنهان اين برنامه‏هاى آموزشى كه در ظاهر به منظور پيشرفت علمى در اين كشورها اجرا شده، زمينه‏سازى براى پذيرش فرهنگ بيگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملى بوده است. اين برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعيت فرهنگ بومى و با هدف تربيت نيروهايى هماهنگ با سياست‏هاى استعمارى اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏اى از همين تحصيل‏كرده‏ها با آگاهى از روش‏هاى استعمارى به مبارزه با سياست‏هاى استعمارى برخاستند كه نتيجه‏ى آن استقلال برخى از اين كشورها بوده است. اين نوع از آموزش در ايران، آن هم توأم با تهديد و ارعاب مردم، از دوره‏ى رضاخان آغاز شد. اين آموزش‏هاى كلاسيك، به صورت غيرمستقيم، فرهنگ بيگانه را ترويج كرد. زبان نيز مى‏تواند مهم‏ترين ابزار نفوذ فرهنگ بيگانه باشد. اگر به جاى استفاده از واژگان فارسى، استفاده از لغات بيگانه به صورت افسارگسيخته در محاورات رسمى و عمومى رواج يابد، نسل جديد ممكن است در آينده از معادل فارسى آن لغات محروم و بى‏خبر بماند. در مورد ترجمه نيز مى‏توان گفت كه اگر آموخته‏هاى فارغ‏التحصيلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجويان امكان تفكر مستقل را از دست مى‏دهند و اصطلاحات بيگانه به تدريج به جاى اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودى مى‏نشيند.

 

2. كتب و نشريات: انتشار كتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومى و بدون توجه به پيامدهاى منفى پنهان برخى از كتاب‏ها، مى‏تواند در تقويت تهاجم فرهنگى دشمن مؤثر باشد. با بررسى وضعيت انتشار كتاب در ايران در سال‏هاى اخير مى‏توان نشان داد كه آيا دشمن از اين عرصه توانسته است در فرهنگ ايرانى نفوذ كند يا خير؟ چيزى كه اثبات آن به يك تحقيق مستقل نيازمند است.در نشريات نيز گاهى ارزش‏هاى منطبق با اهداف فرهنگ خودى با روش‏هاى غلط انتقال مى‏يابد، و درنتيجه تأثير معكوس دارد. هم‏چنين ارزش‏هاى مغاير با اهداف فرهنگ اسلامى با روش‏هاى غيرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل مى‏گردد كه خود نمونه‏ى بارز «تهاجم فرهنگى» است.

 

3. تبليغات گسترده از طريق تكنولوژى ارتباطات: وسايل ارتباط جمعى به دليل ويژگى‏هايى كه براى آن برشمرده‏اند بسيار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگى قرار مى‏گيرد؛ از جمله: پوشش فراگير، فرامحيطى بودن، چندحسى بودن، قابليت آموزش غيرتخيلى داشتن، قابليت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.

وسايل ارتباطى با قابليت‏ها و ويژگى‏هاى مخصوص به خود، هنگامى كه در دست تشكيلاتى قرار مى‏گيرد كه هدفى جز تخريب فرهنگ يك قوم و جاى‏گزينى آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعمارى ندارد، تبديل به ابزار و عامل خطرناكى در جهت هجوم فرهنگى مى‏شود. متأسفانه اين ابزار شمشير دو لبه‏اى است كه استكبار جهانى لبه‏ى مخرب و فسادانگيز آن را براى قطع ريشه‏هاى فرهنگى يك قوم به كار مى‏گيرد.

اينترنت، راديو، تلويزيون، سينما، روزنامه ويدئو و ماهواره و ... ابزارهاى فراگيرى هستند كه بررسى نقش هريك از آنها در تهاجم فرهنگى نياز به يك تحقيق مستقل و همه جانبه دارد كه در مجال ديگرى بايد به آن پرداخت.اما مهم اين است كه امروزه فرهنگ غرب بر وسايل ارتباط جمعى در جهان تسلط دارد و از طريق خبرگزارى‏هاو شبكه‏هاى راديو و تلويزيون و سينما عليه انقلاب اسلامى فعاليت مى‏كند .

4. ترويج كالاهاى لوكس مصرفى و الگوهاى تجمل‏گرايى: اين الگوى مصرف كه مهم‏ترين ويژگى آن وابستگى به كشورهاى صنعتى است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوى توليد و توزيع و سپس كل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار مى‏دهد، به گونه‏اى كه تداوم وضع موجود تقريبا بدون هيچ‏گونه فشار و اجبارى صورت مى‏گيرد.

5. شعارهاى تبليغاتى فرهنگ بيگانه منقش بر روى البسه: كودكان ما از همان ابتدا مى‏آموزند كه بايد از فرهنگ خود، توليد خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم كنند؛ مى‏آموزند كه حروف خارجى خوب و قشنگ هستند و همه‏ى چيزهاى خارجى بهتر از داخلى است و اين بزرگ‏ترين ظلمى است كه در حق كودكان و نوجوانان صورت مى‏گيرد.

6. پوستر و عكس: يكى از روش‏هاى زيركانه‏ى «تهاجم فرهنگى» چاپ و توزيع پوسترها و عكس‏هايى است كه با رنگ و لعاب خاصى در دست‏رس جوانان قرار مى‏گيرد.

7. نفوذ مستشرقين: مستشرقين با نگاه خاص و گزينشى به فرهنگ‏هاى غيرغربى به جاى معرفى صحيح اين فرهنگ‏هاى غنى، سعى كرده‏اند به نوعى با اين شناخت زمينه‏ى تسلط فرهنگ غربى را فراهم آورند و برترى آن را به اثبات برسانند . ادوارد سعيد پژوهشگر عرب در اين زمينه مى‏گويد: اروپاييان درباره‏ى خاور زمين نوشته‏اند كه انسان خاورزمينى خردستيز، فاسد، كودك‏منش، و «متفاوت» است و از اين رو، انسان اروپايى خردگرا، پاكدامن و «طبيعى» است. پيام روشن‏تر اين‏گونه نوشته‏ها آن است كه اصولاً اروپاييان با ويژگى‏هاى پسنديده‏اى كه در سرشت خويش دارند، از بقيه‏ى جهانيان برترند و از همين روست كه بايد بر جهان چيره شوند و مردم جهان را به بردگى و استثمار كشند.

8.استقراض خارجى و اعطاى امتيازات به بيگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملى كشور

 بسترهاى جنگ نرم

بديهى است هر تفكر و مذهبى كه بخواهد بر اخلاقيات، عادات و انديشه‏هاى يك ملت رسوخ كند و آن ملت را از خوى‏ها و اعتقادات قبلى جدا نمايد، محتاج بسترسازى براى رسيدن به اين اهداف و خنثى‏سازى مقاومت‏هاى احتمالى است. بدين شكل كه اگر همه‏ى لوازم تهاجم فرهنگى از قبيل: تفكر، ابزار و روش انجام كار فراهم شود، ولى شرايط و بستر مناسبى كه بتواند اين‏ها را به‏كار گيرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ى تلاش‏هاى قبلى عقيم مى‏ماند، و برعكس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرايط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، يا به وجود آورده شود، ديگر جلوگيرى از نفوذ تفكر بيگانه و پيش‏گيرى از مسخ فرهنگ خودى بسيار مشكل خواهد بود. در اين مقاله مجال تفصيل بيش‏تر اين موضوع نيست؛ لذا به برخى از موارد مهمى كه موجب پذيرش و تقويت فرهنگ مهاجم مى‏شود اشاره مى‏كنيم:

1. مشكلات و كاستى‏هاى اقتصادى و اجتماعى؛

2. عدم برنامه ريزى دقيق فرهنگى و غفلت مسئولين در اين خصوص؛

3. فقدان توليدات فرهنگى و هنرى كافى و متناسب با فرهنگ بومى؛

4. كم‏توجهى زنان به جايگاه والاى خود؛

5. ضعف‏هاى موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛ و ... .

يكى از جامعه‏شناسان ايران در اين خصوص مى‏گويد:«در بررسى دلايل طرح و پذيرش فرهنگ غربى مباحث بسيارى در چندين دهه‏ى گذشته صورت گرفته است. عده‏اى نقش عوامل خارجى را در نفوذ فرهنگ غرب بسيار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏اى ضعف فرهنگ ملّى را زمينه‏ساز نفوذ فرهنگ بيگانه عنوان كرده‏اند. با ديدگاهى واقع‏بينانه بايد به نقش عوامل متعدد داخلى و خارجى در شكل‏دهى جريان غرب‏گرايى در ايران توجه شود.

ضعف و نارسايى عناصر فرهنگ ملى و بومى، نبود سازمانى مناسب براى گسترش فعاليت‏هاى فرهنگى، بى‏توجهى به عنصر تغيير در سطح بين‏المللى، تغيير چهره‏ى دشمن و دخالت ديگرگونه و جدى او در شرايط داخلى.

رشد گروه جديد از نخبگان كه عموما افكار و آراى آنان ريشه در حوزه‏ها و مكاتب فكرى و فرهنگى مطرح در غرب دارد، وجود مكاتب و نظريات جديد، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگى، سياسى و اقتصادى، بازياب و توسعه‏ى فرهنگى غرب، رشد و افول ماركسيسم، استقلال كشورهاى جديد در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهايت، زمينه‏ساز غلبه‏ى فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّى كشورهاى جهان سوم بوده است .

 راه‏هاى مقابله با جنگ نرم

بى‏ترديد امروزه اكثر كشورها در پى آن هستند كه راهكارهايى بينديشند تا از تخريب و تضعيف فرهنگ خود از طريق رسانه‏هاى همگانى هدايت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسى منكر اين واقعيت نمى‏تواند باشد كه در دنياى امروز، كشورها نمى‏توانند ديوارى به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ى خود با فرهنگ‏هاى بيگانه، در امان باشند، زيرا رسانه‏هاى همگانى جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تكنولوژى اينترنت، مردم دنيا را در جريان آخرين پيشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غيره قرار مى‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏اى توان خود را از دست بدهد و اگر مردمى از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست انديشيدن از آنها سلب مى‏گردد و در اين درياى ارتباطات غرق مى‏شوند.

اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ى شوروى سابق به كلى دگرگون مى‏شود و رسانه‏ها و كانال‏هاى تلويزيونى امريكايى و اروپايى چنان فرهنگ آن را در هم مى‏كوبند كه آثار نويسندگان و هنرمندان بزرگ روسيه به كلى فراموش مى‏شود و الگوهاى غرب مقبوليت مى‏يابند، بيش‏تر به اين دليل است كه پيش از آن، فرهنگشان صلابت و ايستادگى خود را از دست داده بود. ما معتقديم فرهنگ اصيل اسلامى و تعصب مذهبى، هم‏چون درخت تنومندى در ذهن و قلب مردم مسلمان اين مرز و بوم ريشه دوانيده است و طوفان «تهاجم فرهنگى» به راحتى نمى‏تواند اين درخت را از جاى بركَنَد، اما نبايد از تكان‏هاى گاه و بيگاه آن كه ميوه‏هاى نارسيده‏را سرنگون مى‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏هاى مقابله با تندباد تهاجم بسيار حايز اهميت است.

ملت‏هايى كه علاقه‏مند به حفظ و پاس‏دارى از «هويت فرهنگى» خود هستند، سعى مى‏كنند فرهنگ غيرمادى جامعه‏ى خويش را حفظ نمايند. البته اين بدان معنا نيست كه مى‏توان (يا بايد)فرهنگ‏غيرمادى‏راكاملاً دست‏نخورده وثابت و«اصيل» نگه‏داشت؛زيرا، همان‏طور كه در ويژگى‏هاى فرهنگ ملاحظه شد، تغيير از خصوصيات فرهنگ است.ولى اين تغيير، در صورتى به هويت فرهنگى آسيب نمى‏رساند و باعث از هم‏گسيختگى آن نمى‏شود كه جريان كُند، بطئى، عادى و خودبه‏خودى را بپيمايد براى مقابله و مبارزه با «تهاجم فرهنگى» راه‏هاى بسيار زيادى در زمينه‏هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سياسى ذكر شده كه هر كدام داراى اهميت خاص خود است. اما عناوين زير اهم توصيه‏ها و راه‏حل‏هايى است كه در اين مقوله قرار دارند:

 الف) شناخت دقيق و همه جانبه‏ى تهاجم فرهنگى

يكى از موارد مهم و اساسى در مبارزه با تهاجم فرهنگى، شناخت ابعاد و ريشه‏هاى آن است؛ زيرا زمانى مى‏توانيم در برابر اين پديده برنامه‏ريزى كنيم كه از دشمن مهاجم و برنامه‏هاى او اطلاع كافى داشته باشيم و متناسب با آن، سلاح تدافعى خود را به‏كار گيريم. اين مبحث يكى از محورهايى است كه در بيانات مقام معظم رهبرى بر آن تأكيد شده است . يكى از محققان نيز در اين خصوص مى‏گويد:«بدون اين‏كه ما در برابر تهاجم فرهنگى غرب تسليم شويم، تا ندانيم كه تهاجم از كجا آغاز شده و چه هدفى دارد و سلاحش چيست، چگونه مى‏توانيم در برابر آن بايستيم؟ من نگفتم كه تهاجم فرهنگى مهم نيست؛ بلكه سخن اين بود كه چون اين تهاجم جز در موارد خاص دانسته نيست، نسخه‏ى علاج قطعى براى آن نمى‏توان نوشت» . به همين سبب در موفقيتِ مبارزه با تهاجم فرهنگى، توجه و تمركز مسؤولان فرهنگى كشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگى و اختصاص بودجه‏ى كافى و ايجاد جايگاه مناسب براى آن در برنامه ريزى كلان كشور و ارتباطات بين‏المللى، امرى ضرورى به نظر مى‏رسد.

 ب) شناخت دقيق و كامل فرهنگ اسلامى و ملى

گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگى شناخت فرهنگ غنى اسلامى و عناصر فرهنگى آن است؛ علاوه بر اين بايد عناصر مقبول فرهنگ ملى و آداب و رسوم اجتماعى، ذخاير فرهنگى با ارزش تلقى شده و زنده نگه داشته شوند (فياض، 1372، ص344ـ346). در اين خصوص آگاهى بخشيدن به نوجوانان و جوانان از طريق مأنوس كردن آنان با مفاخر و مواريث فرهنگى از اهميت خاصى دارد.

به عقيده‏ى بسيارى از صاحب‏نظران، اعتلاى فرهنگ ايرانى ـ اسلامى و ايجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، اين وارثان واقعى ارزش‏هاى گران‏بهاى فرهنگ خودى، گامى اساسى است كه بايد براى مبارزه‏ى بى‏امان با تهاجم فرهنگى غرب برداشته شود. يك جوان مسلمان ايرانى بايد بداند كه وارث چه نوع فرهنگى است. مى‏توان با تقويت نيروى ايمان و با تأكيد بر فرهنگ و سنت‏هاى خودى و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ويژه نوجوانان و جوانان كشور را در برابر چنين تهاجمى مقاوم كرد؛ هم‏چنين از اين طريق مى‏توان احساس حقارت را در اين گروه از بين برد و روحيه‏ى سازندگى و اميد را در آنان تقويت كرد.

 

ج) اصلاحات علمى و اقتصادى

برنامه‏ريزى در جهت پيشرفت همه‏جانبه‏ى كشور و تبديل آن به يكى از كشورهاى بزرگ علمى و صنعتى و مستقل از جهت تأمين كالاهاى اساسى مورد نياز و فراهم آوردن زمينه‏هاى رفع نيازهاى اقتصادى جامعه، به ويژه نيازهاى جسمى و روحى نسل جوان از قبيل تحصيلات كافى، شغل مناسب، امكانات تشكيل خانواده، امكانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امكانات ورزشى و ... بيش‏ترين نقش را در تثبيت فرهنگ ملى و مصونيت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

 

د) تدوين سياست فرهنگى و تربيتى جامع از طريق

1. تقويت كمى و كيفى توليدات فرهنگى توسط رسانه‏هاى جمعى داخلى؛ تأثير رسانه‏اى خودى در مبارزه با تهاجم فرهنگى امرى قطعى و انكارناپذير است. ليكن مادام كه ما به كاربرد رسانه‏ها، تكنولوژى اطلاع‏رسانى، هنر و فن پيام‏رسانى و خلاصه با شيوه‏هاى امروزين اطلاعات و تبليغات آشنا نباشيم، نمى‏توانيم با مخاطبان خود ارتباطى منطقى و نتيجه‏بخش برقرار كنيم؛ بنابر اين آشنايى با پيشرفته‏ترين روش‏هاى تبليغ از قبيل روان‏شناسى تبليغ و شناسايى افكار عمومى در مباحث روان‏شناسى اجتماعى و آخرين مباحث طرح شده در جامعه‏شناسى ارتباطات بايد مدنظر قرار گيرد. از سوى ديگر، رسانه‏هاى ما نبايد تنها به پاسخگويى و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگى دشمن اكتفا كنند، بلكه بايد با نگاهى جهانى تلاش كنند كه به نوعى، تهاجم و توليد در تبليغ را وجهه‏ى همت خويش قرار دهند.

2. استحكام مبانى تعليم و تربيت اسلامى نوجوانان و جوانان؛ دين اسلام بيش از هر دين و مكتب ديگرى، براى مسأله‏ى تربيت اهميت قائل شده است. تربيتى كه انسان را در مسير تكامل قرار دهد و به بارگاه الهى برساند، و پايبندى و اعتقاد به ارزش‏هاى والاى انسانى يكى از طرق جلوگيرى از تهاجم فرهنگى است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏هاى دينى، اگر در جامعه‏اى آكنده از پستى‏ها و شهوات قرار بگيرد، سپرى محكم از تقوا و ايمان خواهد داشت. در اين خصوص ارائه‏ى الگوهاى رفتارى صحيح به مردم، بسيار اهميت دارد.

3. تقويت ايمان از طريق بالابردن سطح رشد علمى و فكرى مردم نسبت به مسائل اعتقادى، تبليغ، نشر و ترويج مسائلى كه در تشديد عواطف و احساسات دينى مردم تأثير زيادى دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هيأت‏هاى مذهبى، عضويت در مراكز خيريه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏هاى ضد اسلامى و غيرخدايى با ترويج ارزش‏هاى دينى در يك سطح گسترده و فراگير و ... . به بيان يكى از متفكران اسلامى، حفظ باورها و ارزش‏هاى اسلامى با احياى جلسات مذهبى يكى از راه‏هاى مقابله با هجوم فرهنگى است.

4. ارتقاى كيفى فعاليت‏هاى هنرى و ايجاد مراكز هدايت‏كننده‏ى ابزارهاى صوتى و تصويرى.

5. گسترش فعاليت‏هاى برون‏مرزى نهادهاى فرهنگى.

6. ايجاد هماهنگى بين دستگاه‏هاى اجرايى فرهنگى و عدم دخالت افراد غير متخصص و غيرمسؤول در امور فرهنگى و هنرى.

7. گسترش ارتباطات فرهنگى با كشورهاى داراى منافع مشترك.

8. حفظ جريان‏هاى فرهنگى اصيل و حمايت از مدافعان واقعى نظام.

9. مشاركت دادن نوجوانان و جوانان در فعاليت‏هاى فرهنگى از قبيل: تشكيل سمينارهاى مسائل فرهنگى و مسابقات علمى و فرهنگى با حضور و مشاركت آنان، تقويت روحيه‏ى كتاب‏خوانى و انتشار بيش‏تر كتاب‏هاى مذهبى جذاب.

10. تقويت پايه‏هاى تربيتى و اخلاقى افراد در خانواده و مدرسه و ايجاد ارتباط عاطفى بين والدين و كودكان.

11. بازنگرى در منابع درسى دانشگاهى به ويژه كتاب‏هايى كه به ناچار از زبان‏هاى بيگانه ترجمه مى‏شوند.

12. از بين بردن روحيه‏ى مصرف‏گرايى به ويژه در مواردى كه سبب وابستگى كشور مى‏شود

13. ايجاد محيط گرم خانوادگى و برخورد دوستانه با جوانان.

14. آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربى

 نتيجه

آنچه در مجموع مى‏توان به آن دست يافت اين است كه بر اساس نظم نوين جهانى، تهاجم فرهنگى غرب به ويژه آمريكا عليه ساير فرهنگ‏ها در حال انجام است و اين امر با گسترش تكنولوژى ارتباطات، شدت، سرعت و پيچيدگى بيش‏ترى پيدا كرده است. آمريكا كه داعيه‏ى سرپرستى جهان را در سر مى‏پروراند و خواستار نظامى تك‏قطبى است، هيچ فرهنگ رقيبى را كه مخالف اين سياست باشد، تحمل نخواهد كرد. قطعاً فرهنگ اسلامى از اين قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس كشورهاى اسلامى، ايران به واسطه‏ى انقلاب اسلامى ومخالفت علنى آن با قدرت‏طلبى آمريكا مورد هجوم بيش‏ترى قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور مقابله با اين هجوم، بايد تمام ترفندها و حيله‏هاى فرهنگ مهاجم شناخته شود و سپس ابزار كافى براى مقابله با آن فراهم گردد. از آن‏جا كه تهاجم فرهنگى فرايندى فرهنگى است، بايد با ابزارهاى فرهنگى با آن مقابله كرد و از مبارزه با ابزار خشن پرهيز نمود؛ يعنى توليدات فرهنگى متناسب با فرهنگ ملّى و دينى را بايد گسترش داد و از نيروهاى متعهد و دلبسته به كشور در ساخت اين توليدات كمك گرفت؛ و سپس با بهترين روش‏ها اين توليدات را به جوانان عرضه كرد. علاوه بر اين به جاى آن‏كه بخواهيم در برابر تهاجمات غرب به صورت تدافعى عمل كنيم، از قبل ريشه‏هاى فرهنگى خود را قوى سازيم و حالتى تهاجمى به خود بگيريم. چون علت اصلى ورود مظاهر فرهنگ غربى به كشور ما، عدم توسعه در زمينه‏هاى فنى، اقتصادى و سياسى عنوان مى‏شود، بكوشيم با نيروهاى متخصص و استفاده‏ى مناسب از پيشرفت‏هاى فرهنگ مادى غرب، مقدمات پيشرفت اقتصادى، اجتماعى و سياسى كشور را در تمام زمينه‏ها فراهم آوريم. قشر جوان كه معمولاً آسيب‏پذيرترين اقشار در برابر تهاجم فرهنگى هستند، بايد مورد توجه بيش‏ترى قرار گيرند و تأمين نيازهاى جسمى و روحى آنان در اولويت‏هاى اول برنامه‏هاى كلان كشور باشد. مسئولان كشور نيز به منظور ترويج عملىِ فرهنگ دينى و ملى در تمام زمينه‏ها، نمونه‏اى از اين فرهنگ را در زندگى خود پياده كنند و در عمل نشان دهند كه پاى‏بند به ارزش‏هاى والاى اسلامى هستند.

 

عنوان مقاله :

                        تهاجم فرهنگی و راه های مقابله با جنگ نرم

 

 

تهیه و تدوین :                 محمد ابراهیمی

مربی پرورشی آموزشگاه  گلزار علیا

آموزش وپرورش منطقه زیویه

دیماه 88