تهاجم فرهنگی و جنگ نرم

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                         

 

مقدمه --------------------------------------------------------------------.................................--1

خصوصیات فرهنگ...............................................................................................................1

فرهنگ شرقی و غربی.......................................................................................................1

تهاجم فرهنگی و جنگ نرم...................................................................................................1

تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى.. 2

سير تاريخى تهاجم فرهنگى در ايران. 2

ويژگى‏هاى تهاجم فرهنگى.. 3

عوامل تهاجم فرهنگى.. 3

شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى.. 4

درآمدى بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگى و نحوه‏ى مقابله با آن. 4

مراحل تهاجم فرهنگىو جنگ نرم. 4

ابزارهاى جنگ نرم. 5

بسترهاىچنگ نرم. 6

راه‏هاى مقابله با تهاجم فرهنگىو جنگ نرم. 6

نتيجه. 8

مقدمه

حيات بشرى همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتى كه فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب مى‏شود؛ علاوه بر اين، يك فرهنگ بالنده براى تكامل خود بايد توانايى تبادل با ساير فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراين، تمام فرهنگ‏ها بايد در تعامل با يكديگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پيشرفت مطلوب برسانند.

در عصر حاضر كه نظام سرمايه‏دارى به سرپرستى آمريكا، با تك‏قطبى شدن جهان و فروپاشى رژيم شوروى سابق، يكه‏تاز عرصه‏ى جهانى شده‏است، به شكل‏هاى مختلف مى‏كوشد تا نظرات سياسى، اجتماعى و اقتصادى خود را به تمام كشورهاى جهان تحميل كند و فرهنگ واحدى متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاكم سازد. از طرف ديگر ساير ملت‏ها نيز در برابر اين زياده‏خواهى آمريكا براى حفظ و پاسدارى از فرهنگ ملى و بومى خود مقاومت مى‏كنند. در اين ميان فرهنگ اسلامى توانسته است در صد سال اخير در برابر اين هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ كند.

بديهى است طرّاحان «نظم نوين جهانى» كه با هزاران ترفند توانسته‏اند يك ابرقدرت نظامى، نظير شوروى سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشى كمونيسم در سطح جهانى شوند، مايل نيستند با قدرت جديدى در برابر منافع خود مواجه گردند. پيروزى انقلاب اسلامى در ايران سبب شده است كه سلطه‏گران بيش‏تر از آن جهت خوفناك باشند كه قدرت جديدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان، يك گروه سياسى ـ مذهبى به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتى كه از نظر فرهنگى با داشتن ارزش‏هاى قوى، نظير خداپرستى، ظلم‏ستيزى، نوع‏دوستى، برادرى، مساوات و عدل، مى‏تواند در برابر فرهنگ غربى قد علم كند؛ لذا چون مى‏دانند كه از مقابله‏ى مستقيم با ايدئولوژى اسلامى طرفى نخواهند بست، مى‏كوشند با ترفندى قديمى، به طور غيرمستقيم، در اركان جوامع اسلامى، از جمله جامعه‏ى ما رخنه كنند و آن ترفند چيزى نيست جز «تهاجم فرهنگى».

بدين منظور، در اين مقاله سعى شده است به نوعى اين پديده مورد بررسى قرار گيرد و عوامل داخلى و خارجى و نيز برخى از راه‏كارهاى مبارزه با آن مطرح شود. از آن‏جا كه بحث از تهاجم فرهنگى مستلزم تعريف فرهنگ و ويژگى‏هاى آن است، ابتدا به اين موارد مى‏پردازيم و سپس موضوع اصلى را بررسى مى‏كنيم.

 

 خصوصيات فرهنگ

خصوصيات فرهنگ را مى‏توان به شرح زير ارائه كرد:

1. آموختنى و اكتسابى است: افرادِ هر نسل، ميراث فرهنگى را از نسل گذشته دريافت مى‏كنند و به نسل بعدى مى‏سپارند.

2. زنده است: جنبه‏ى پذيرندگى فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوى با مرگ آن است.

3. فطرتِ ثانوى انسان است؛ يعنى به خودى خود عمل مى‏كند؛ بر اين اساس است كه ارزش‏ها، بايدها و نبايدها و اهداف و عادات، پايه‏هاى فرهنگ را مى‏سازند.

4. فراتر از سواد و تحصيلات است؛ زيرا با فطرت و سرشت انسان‏ها مرتبط است.

5. هويت‏دهنده است؛ يعنى تنظيم‏كننده‏ى روابط اجتماعى و تضمين‏كننده‏ى نوع بينش و نگرش فرهنگ‏پذير است.

6. نسبى است؛ فرهنگ متنوع است، تدابير و روش‏ها از يك گروه به گروه ديگر فرق مى‏كند و هر قومى طرز تفكر و عادات ويژه‏اى دارد.

7. منتقل شدنى است؛ هر گروه انسانى ميراث اجتماعى (فرهنگ) خود را به ديگران انتقال مى‏دهد.

8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله‏ى غريزى به رفتارِ آموخته است كه الگوهاى آن مى‏تواند از يك شخص يا نسل به شخص يا نسل ديگر منتقل شود؛ در واقع مفهومى تجريدى از مشاهده‏ى رفتار انسان‏هاست .

 فرهنگ غربى و فرهنگ شرقى

امروزه در تقسيم كلى، فرهنگ كشورهاى جهان را به دو دسته‏ى شرقى و غربى تقسيم مى‏كنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابير جغرافيايى هستند و با اين ملاك كشورهاى چين، فيليپين، ژاپن و... شرقى محسوب مى‏شوند و ايسلند، كانادا و تمام آمريكا از شمال تا جنوب، غربى؛ اما اين دو مفهوم در حوزه‏ها و قلمروهاى ديگر مثل سياست، حكمت، فلسفه، عرفان و تاريخ هم در برابر هم قرار مى‏گيرند؛ براى مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتى از تقابل شرق و غرب محسوب مى‏شود. در اين تقسيم‏بندى تاريخى و سياسى منظور از فرهنگ غربى همان بينش يونان و روم بعد از ميلاد مسيح و اروپاى بعد از رنسانس است كه برخى از ويژگى‏هاى آن عبارت‏اند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگى، نظم فكرى و عملى، اصالت مصرف، ميل به تحليل عقلانى، خودمدارى و اومانيسم.

در مقابل فرهنگ غربى، مجموعه‏اى از فرهنگ‏هاى ملل شرقى قرار دارد كه عمدتا داراى ويژگى‏هاى زير است:

طالب و تابع قطب بزرگ ازلى (خداوند) است (اصالت وحدانيت)؛ در جست‏وجوى روح و يافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ ميل به تحليل عاطفى دارد؛ قوم‏گرا و ناسيوناليسم است؛ به همه‏چيز با ديده‏ى ابهام مى‏نگرد

 تهاجم فرهنگى وجنگ نرم

امروزه با توجه به رشد فكرى و آگاهى عمومى ملت‏هاى جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشكركشى‏هاى نظامى، به آسانى امكان‏پذير نيست و در صورت اجرا هزينه‏هاى زيادى را بر مهاجمان تحميل مى‏كند؛ به همين سبب، بيش از يك قرن است كه استعمارگران روش نفوذ در كشورها را تغيير داده‏اند. اين كشورها معمولاً اجراى مقاصد خود را با عناوين تبليغ مذهبى، رواج تكنولوژى، ترويج زبان، انجمن‏هاى خيريه، ترويج بهداشت، سوادآموزى و ، به عبارت ديگر، به نام سياست‏هاى فرهنگى و فرهنگ‏پذيرى انجام مى‏دهند. هرچند نمى‏توان اين عناوين را از نظر نوع‏دوستى و انسانيت موردترديد قرار داد، ولى تاريخچه‏ى اين روابط و خدمات نشان داده است كه اين برنامه‏ريزى‏هاى دقيق، در جهت رشد و بالندگى فرهنگ اين كشورها نبوده بلكه زمينه‏ى اسارت كامل فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى‏آنان را فراهم ساخته است. بدين ترتيب، استعمارگران، اكنون به اين نتيجه رسيده‏اند كه بهترين راه نفوذ در ساير كشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ى درونى آن است. آنان مى‏خواهند ارزش‏هاى مورد پسند خود را ارزش‏هاى مترقى جلوه دهند و جاى‏گزين معيارهاى بومى و فطرى ملت‏ها سازند و، از اين طريق، بدون هيچ دغدغه‏اى به آينده‏ى منافع خود در اين كشورها مطمئن باشند. اين جمع‏بندى، به ويژه در دهه‏هاى اخير، مبناى فعاليت‏هاى سازمان‏يافته‏ى گسترده‏اى قرار گرفته كه غرب آنها را ترويج معيارهاى تمدن، رشد و توسعه معرفى مى‏كند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از اين اقدامات با تعابير مختلفى ياد مى‏شود كه مفهوم مشترك آنها در تعبير هجوم فرهنگى نهفته است .

اين عمل (جاى‏گزينىِ فرهنگ بيگانه با فرهنگ خودى) به شكلى هوشيارانه كه بتواند يك ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بيگانه، و مطيع غرايز بيگانگان كند، عمدتا «تهاجم فرهنگى» محسوب مى‏شود. دانشمندان غربى نيز به اين واقعيت اذعان دارند. اتوكلاين برگ،(4) يكى از روان‏شناسان اجتماعى غربى، در اين زمينه مى‏نويسد:

حتى در جريان پياده كردن برنامه‏هاى بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون كمك به همكارى فنى نيز نگرش استعمارى و ساير اشكال استثمار متجلى است؛ مثلاً كشورى كه كمك‏هاى فنى به ديگرى ارائه مى‏دهد اين انتظار را دارد كه كشور دريافت دارنده‏ى كمك، معيارها و الگوهاى وى را برگزيند.

در كتاب‏هاى دايرة‏المعارفى غربى نيز به اين مطلب اشاره شده است. ميشل پانوف در كتاب فرهنگ جامعه‏شناسى در توضيح اصطلاح فرهنگ‏پذيرى(5) به اين تسلط و استعمار فرهنگى غرب اشاره كرده و مى‏گويد:

«اين اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگليسى‏زبان به كار بردند و مراد از آن تعيين پديده‏هايى است كه از تماس مستقيم و ادامه‏دارِ بين دو فرهنگ مختلف نتيجه مى‏شوند و از تبديل يا تغيير شكل يك يا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با يكديگر، حكايت مى‏كند؛ بنابراين، مراد از فرهنگ‏پذيرى، جنبه‏ى ويژه‏اى از فرايند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذيرى ـ گاهى در معناى محدودكننده‏تر ـ به تماس‏هاى خاص دو فرهنگ كه نيروى نامساوى دارند، اطلاق مى‏شود؛ در اين صورت، جامعه‏ى غالب كه هماهنگ‏تر ويا ازنظر تكنيك مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتى ـ به‏طور مستقيم يا غيرمستقيم به فرهنگ حاكم تحميل مى‏گردد .

اين محقق در تعبيرى ديگر از اين تهاجم در حالتى كه به شكلى گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بين مى‏برد و فرهنگ مهاجم را جاى‏گزين مى‏سازد، به «قوم‏كشى» يا «قوميت‏كشى»(6) تعبير مى‏كند و مى‏نويسد:

«هنگامى كه فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏هاى اجتماعى و روحيات سنتى جامعه‏ى مغلوب و براى گسستگى وسپس نابودى آن مى‏كوشد، واژه‏ى قوم كشى را ـ كه به تازگى رايج شده‏ـ به‏كار مى‏برند تا القاى اجبارى‏فرايند «فرهنگ‏پذيرى»را ازطريق فرهنگ غالب دريك فرهنگ‏ديگر (مغلوب) توصيف‏كنند. درگذشته جوامع‏صنعتى قوم‏كشى‏را باتظاهر به اينكه هدفشان از همانندسازى، ايجاد «آرامش» يا «تغيير شكل» در «جوامع ابتدايى» يا «عقب‏مانده» است، اجرانموده وبازهم اجرامى‏كنند. اين‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسيدن به كمال مطلوب در پيشرفت و... صورت مى‏گيرد .

در تعريف پديده‏ى «تهاجم فرهنگى» ديدگاه حضرت آيت‏اللّه خامنه‏اى، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ايشان در «تهاجم فرهنگى» يك مجموعه‏ى سياسى يا اقتصادى، براى رسيدن به مقاصد خاص خود و اسارت يك ملت، به بنيان‏هاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برد. در اين هجوم، باورهاى تازه‏اى را به زور و به قصد جاى‏گزينى بر فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت وارد كشور مى‏كنند .

 تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى

تبادل فرهنگى ملت‏ها در طول تاريخ به شكلى طبيعى وجود داشته و عاملى براى رشد و تعالى مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگى براى تازه‏ماندن معارف و حيات فرهنگى بشر امرى بسيار ضرورى است و جامعه انسانى را در ارتقاى ارزش‏ها و پيمودن مسير سعادت واقعى به پيش مى‏برد. اين جريان فرهنگى دو سويه است و هنگام قوت و توانايى ملت‏ها صورت مى‏گيرد. در اين روند، ملت‏ها با هدف ترويج ارزش‏هاى بشرى، به تبليغ ايده‏آل‏ها و معيارهاى خود مى‏پردازند و نيز عناصر و مفاهيم برجسته‏ى فرهنگ‏هاى ديگر را وام مى‏گيرند.

گسترش اسلام در برخى از مناطق جهان، از جمله شرق آسيا، از طريق رفت و آمد مسلمانان ايران به اين مناطق، از نمونه‏هاى قابل استنادى است كه پيامدهاى مثبت تبادل فرهنگى را براى جامعه‏ى بشرى به خوبى اثبات مى‏كند. در تبادل فرهنگى هدف اصلى باردار كردن و كامل كردن فرهنگ ملى است و از اين ديدگاه، ترديدى نيست كه در برخورد با فرهنگ غرب نيز تبادل صحيح فرهنگى، منشأ آثار مثبتى خواهد بود

بنابراين، اساسا تبادل فرهنگى و تهاجم فرهنگى در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگى فرايندى متقابل و طبيعى است و با رضايت طرفين صورت مى‏گيرد؛ ولى تهاجم فرهنگى يك طرفه، غيرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سياسى، اقتصادى، اجتماعى و حتى نظامى دارد. معرفى، انتقال و جاى‏گزينى ارزش‏ها در تهاجم فرهنگى طبيعتا تحميلى است. در واقع در تبادل فرهنگى، هدف به روز كردن و كامل كردن فرهنگ ملى است، ولى در «تهاجم فرهنگى» هدف ريشه‏كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملى است . قابل توجه است كه فرهنگ‏پذيرىِ با ميل و به دلخواه يا تعامل فرهنگى، زمانى ميسّر است كه هيچ‏گونه نابرابرى اجتماعى يا سياسى بين دو فرهنگ وجود نداشته و هيچ‏كدام برترى مادى يا معنوى نسبت به ديگرى نداشته باشند. در مقابل، در سايه‏ى برترى تكنولوژى، قدرت نظامى، امكانات بيش‏تر اقتصادى و فنى، و برنامه‏ريزى سياسى است كه تسلط پديده‏هاى فرهنگى يك جامعه بر ديگرى انجام مى‏گيرد .

در مجموع مى‏توان گفت كه: در تبادل فرهنگى سه اصل گزينش ،تحليل و جذب و اصل توليد فرهنگى، مد نظر متوليان فرهنگى يك جامعه است و اين افراد براى زنده و پويا نگه داشتن فرهنگ خودى، عناصر فرهنگ بيگانه را بررسى و عناصر مثبت آن را گزينش و پس از تحليل و تعيين تناسب آن با فرهنگ بومى، آن را جذب مى‏كنند و به شكل عنصرى از فرهنگ خودى درمى‏آورند .

به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى را مى‏توان در موارد ذيل دانست:

1. در تهاجم، هدف تخريب است، اما در تبادل فرهنگى هيچ كدام از دو فرهنگ قصد تخريب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگى است.

2 ـ در تهاجم، يك ملت براى جاى‏گزينى فرهنگ خود، به نحوى ظالمانه سعى در ريشه‏كنى فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگى چنين نيست.

3 ـ در تبادل فرهنگى، همواره جنبه‏هاى مثبت و انسانى مطرح است؛بدين معنا كه دو طرف قصد بارور كردن، تكامل بخشيدن و ارتقاى يكديگر را دارند؛ در حالى كه در تهاجم فرهنگى اهدافِ خيرخواهانه در ميان نيست. بلكه قلع و قمع، ارعاب، بى‏هويت كردن و ايجاد سلطه، مدنظر است.

4 ـ در تهاجم فرهنگى، قصد استيلا و به طور كلى، غرض سياسى مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقاى فرهنگ مقابل را به هيچ عنوان نمى‏پذيرد.

 سير تاريخى تهاجم فرهنگى در ايران

محققان برآن‏اند كه مبدأ تاريخى تهاجم فرهنگى غرب در ايران را بايد از آغاز حكومت قاجاريه و كمى قبل از آن فرض كرد؛ زمانى كه نادر از دنيا رفت و مملكت ايران دچار آشوب و بى‏نظمى شد و كمپانى هند شرقى تحركات خود را شدت بخشيد .شروع اين حركت با تأسيس مذاهب جعلى، مانند وهابيگرى در مذهب اهل سنت، و شيخيگرى و بهائيت در مذهب تشيع اشاره كرد. اين مذاهب جديد به منظور تغيير در اعتقادات واقعى دين اسلام و ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان طراحى شدند .

اين حركت در جامعه‏ى ايران از زمان اولين اعزام ايرانيان به غرب براى تحصيل، و بازگشت آنان به كشور، شدت بيش‏ترى به خود گرفت. نخستين ايرانيانى كه براى مأموريت و يا تحصيل به غرب سفر كردند، اسير شبكه‏ى فراماسونرى(7) غرب شدند؛ تعدادى از آنان چون عسگرخان افشار ارومى و ابوالحسن‏خان ايلچى حلقه‏ى نوكرى غرب را به گوش آويختند و در ازاى گرفتن حقوق از بيگانگان، به ترويج غرب‏گرايى و تأمين منافع آنها در ايران پرداختند. مشخصه‏ى تمامى اين فرنگ‏رفتگان، خودباختگى در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترويج غرب‏گرايى در ايران بود؛ براى مثال، آخوندزاده علت عقب‏ماندگى ايرانيان را دين اسلام و خط عربى مى‏داند.

با كودتاى سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشن‏فكران غرب‏زده شكل جديدى از تهاجم فرهنگى در ايران ظاهر كردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومى، ملى و اسلامى ايران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانايى‏هاى فكرى و علمى او، چنين حركت حساب شده‏اى نمى‏توانست حاصل درك و بينش وى باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربى و همكارى و اقتدار روشن‏فكران وابسته در دستگاه حكومت خود، تدارك اين حركت ضدفرهنگى را فراهم نمود . براى مثال، حسن تقى‏زاده كه سمبل مدافعان ترويج كامل و بى‏حد و مرز معيارهاى غربى در كشور و گرداننده‏ى اصلى مجله‏ى شبه روشن‏فكرى كاوه است مى‏نويسد:

«وظيفه‏ى اول همه‏ى وطن‏پرستان ايران قبول و ترويج تمدن اروپا، بلاشرط و قيد، و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگى و كل اوضاع فرنگستان است، بدون هيچ استثنا. به سخن ديگر ايران بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگى مآب شود و بس .

در مجموع مى‏توان گفت اين استعمار گران بودند كه به بهانه‏هاى مختلف به منظور تسلط بر كشورهاى جهان سوم از اين حربه استفاده كردند.

سابقه‏ى تاريخى اين فرايند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمى در جامعه‏ى اروپا برمى‏گردد؛ هنگامى كه صنعت و علم با شتاب بيش‏ترى رشد يافت و كشورهاى صنعتى كه از توليدات، اشباع شده بودند، از يك طرف نيازمند بازارهاى جديد مصرف شدند و از سوى ديگر تداوم حيات صنعت غرب، بستگى تام به سوخت و مواد اوليه داشت. در اين زمان معقول‏ترين انتخاب براى غرب در خصوص تأمين منابع اوليه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزديك‏ترين منطقه به آنان، يعنى جهان اسلام بود؛ به همين سبب، ذخاير غنى نفتى و بازارهاى مصرف اين منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدين ترتيب كشورهاى اسلامى يكى پس از ديگرى با روش‏هاى مختلف سياسى، نظامى و فرهنگىِ استعمارى در ظاهر استقلال پيدا كردند. شركت‏ها و صنايع اروپايى در اين كشورها رخنه نموده و بازارهاى اين كشورها را در اختيار گرفتند. براى تثبيت وضع موجود، تنها چاره‏اى كه به فكر انديشمندان و متفكران سياسى غرب رسيد، استفاده از «تهاجم فرهنگى» بود؛ زيرا توسل به نيروى نظامى و زور، براى هميشه راه‏حل مناسبى براى استيلا نبود و براى مدت‏هاى طولانى نمى‏شد استثمار را با آن تداوم بخشيد.

به‏همين‏سبب استعمارگران از ديدگاه‏ها و نظريات علمىِ استعمارى كه زمينه‏ى تهاجم فرهنگى را فراهم مى‏آورد استقبال كردند. كلام معروف سيسيل رودس، يكى از متفكران انگليسى، شاهدى بر اين مطلب است كه تهاجم فرهنگى از طرف غرب به شكلى سازمان‏دهى‏شده و براى حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او مى‏گويد:

«براى اين‏كه 40 ميليون جمعيت پادشاهى متحده‏ى بريتانيا را از يك جنگ داخلى خونين نجات دهيم، بايد سرزمين‏هاى جديدى را به دست آوريم تا مشكل اضافه جمعيت حل شود و بازارهاى جديدى براى كالاهاى توليدشده در كارخانه‏ها و معادن فراهم گردد. همان‏طور كه هميشه گفته‏ام، «امپراطورى» راه‏حلى براى مسأله نان و بيكاران است. اگر مى‏خواهيد جنگ داخلى نداشته باشيد، بايد امپرياليست شويد!».

به گفته‏ى يكى از محققان ايرانى، امروزه داعيه‏ى برترى‏طلبى و تسلط فرهنگ غربى به مرحله‏اى رسيده است كه تحمل هيچ رقيبى را براى خود ندارد: « در طرح تاريخى غربى شدنِ عالم، مطلب صرفا اين نبوده است كه فرهنگ‏هاى غيرغربى جاى خود را به فرهنگ غربى بدهند، بلكه مسئله اين بوده است كه‏هر جا و هر قوم كه غربى نشود، ناچيز است و اين ناچيز، چه در صورت ظاهر و سيماى بشر و چه به صورت اشيا يافت شود، جز اين قابليت ندارد كه به تملك و تصرف غرب درآيد؛ پس قضيه‏ى غرب اين نيست كه گروهى سوداگرِ حريصِ متجاوز در جايى پيدا شده‏اند و علم وعقل‏را وسيله‏ى تسلط و استيلاى خود قرارداده‏اند. غرب عين اين علم و عقل است و در نظر او يك عالم بيش‏تر وجود ندارد؛ يعنى غيرت غربى به وجود غير و مغاير مجال نمى‏دهد، هرچه هست بايد غربى بشود يا ازميان برود» .

البته امروزه با تسلط فرهنگ آمريكايى و گسترش آن در كشورهاى اروپايى، اين هراس به وجود آمده است كه اين آمريكايى‏سازى، فرهنگ عامه‏ى اروپا را نيز دست‏خوش تغيير سازد .

 ويژگى‏هاى تهاجم فرهنگى

اساسا «تهاجم فرهنگى» در مقايسه با تهاجم نظامى يا اقتصادى، داراى ويژگى‏هاى منحصر به فردى است. تهاجم فرهنگى معمولاً نامرئى و نامحسوس است؛ دراز مدت و ديرپاست؛ ريشه‏اى و عميق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و داراى برنامه و ابزارهاى گسترده است؛ گسترده و فراگير است؛ كارساز و خطرزاست. علاوه بر اين‏ها، «تهاجم فرهنگى» همانند كار فرهنگى، يك كار آرام و بى‏سر و صداست و قربانيان آن بيش‏تر قشر جوان هستند.

در تهاجم نظامى، دشمن با تجهيزات و امكانات نظامى وارد معركه مى‏شود، اما در «تهاجم فرهنگى» نيازى به لشكركشى و هزينه‏هاى هنگفت نظامى نيست؛ هم‏چنين دشمن در اين تهاجم براى تحميل حاكميت فرهنگ خود از همه‏ى حربه‏هاى سياسى ـ اقتصادى، نظامى، روانى و تبليغاتى بهره مى‏گيرد. در «تهاجم نظامى» تنها بخشى از مرزها و سرزمين‏هاى مجاور در تيررس مستقيم دشمن قرار مى‏گيرد، اما در «تهاجم فرهنگى» سلاح‏هاى مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پيش مى‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه مى‏گيرد. به همين دليل است كه پس از جنگ جهانى دوم، آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا اعلام كرده بود كه: بزرگ‏ترين جنگى كه در پيش داريم جنگى است براى تسخير اذهان انسان‏ها .

 عوامل تهاجم فرهنگى

عوامل تهاجم فرهنگى را مى‏توان به دو دسته تقسيم كرد:

الف) عوامل برون‏زا: زمينه‏ها، عناصر و ابزارى كه به نحوى ردپاى كشورهاى خارجى (غربى) در آنها ديده مى‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقين، تلاش براى دين‏زدايى از طرق مختلف، ايجاد روحيه‏ى خودباختگى فرهنگى، ساخت و فروش وسايل ارتباطى، نظير ماهواره و ويدئو و... . سياست‏گزاران و طراحان كشورهاى سلطه‏جو اين عوامل را طراحى و برنامه‏ريزى مى‏كنند و افراد داخلى آن را به اجرا درمى‏آورند.

ب) عوامل درون‏زا: زمينه‏ها، عناصر و ابزارى كه ريشه‏ى داخلى داشته و غيرمستقيم يا مستقيم به پذيرش تهاجم فرهنگى از خارج به داخل كمك مى‏كنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمينه‏هايى هم‏چون بيكارى، فقر اقتصادى، نابه‏سامانى خانوادگى، غفلت مسئولين فرهنگى و اجتماعى و ناآگاهى جوانان و نوجوانان و... .

 شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى

در يك نگاه كلى شيوه‏هاى تهاجم فرهنگى غرب را نيز مى‏توان از دو بعد خارجى و داخلى مورد توجه قرار داد.در بعد خارجى، مهاجمان با امكانات و موقعيت‏هاى مختلفى كه در مجامع بين‏المللى در دست دارند، از طريق شبكه‏هاى گسترده‏ى بنگاه‏هاى تبليغاتى و سخن‏پراكنى خود مى‏كوشند با عناوينى چون نقض حقوق بشر، حمايت از تروريسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادى براى زنان و مطبوعات و نويسندگان، جنگ‏طلبى، ماجراجويى و...و با حربه‏هاى شناخته شده و تكرارى، تصويرى تحريف شده و ناخوشايند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنيا ترسيم نمايند و طبيعى است كه در اين راه، زشت‏ترين و شيطانى‏ترين حربه‏ها را برمى‏گزينند.

در بعد داخلى تهاجم فرهنگى غرب در كشورهاى اسلامى به دو شيوه‏ى زير رخ مى‏نمايد:

 1 ـ ترويج افكار و انديشه‏هاى غيراسلامى و حتى ضداسلامى، تبليغ افكار التقاطى، تقدس زدايى و توهين به مقدسات، سست نمودن پايه‏هاى اعتقادى جوانان نسبت به برخى از اصول و آرمان‏ها.

2 ـ تجددگرايى، علم‏زدگى و عقل‏گرايى افراطى، تلاش در راه تطهير غرب و غرب‏گرايى، بى‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامى به بهانه‏ى عدم تطابق با دانش‏هاى نوين بشرى، طرح جدايى دين از سياست، ترويج بى‏حجابى و بدحجابى و پوشش‏هاى مستهجن و خلاف شؤون اسلامى، رواج مدهاى غربى و بى‏بند و بارى، تهيه و پخش فيلم‏هاى شديدا ضد اخلاقى ويدئويى، نوارهاى كاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزيع عكس‏هاى مبتذل در سطح گسترده، توليد و پخش مشروبات الكلى و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر كتب و مجلات ضداخلاقى، جنايى، عشقى و رمان‏هاى مبتذل، تشكيل مجالس لهو و لعب و...، مشتى از خروارها توطئه‏ى دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگى تنها محدود به موارد فوق نيست، بلكه تمام موارد فرهنگ‏هاى مكتوب، شفاهى، عمومى و تصويرى نيز از ابزارهاى ديگر اين تهاجم هستند

فرهنگ غربى با استفاده از ابزار فوق تخريب فرهنگ اسلامى را مد نظر قرار داده است. مواردى از قبيل تشكيك در حقانيت دين اسلام، انتشار كتاب‏هاى ضد دينى مانند آيات شيطانى، نفى مقدسات اسلامى و نيز تحديد دين و تلاش براى حذف دين از عرصه‏ى اجتماع از اين موارد به شمار مى‏آيد.

درآمدى بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگى و نحوه‏ى مقابله با آن

آنچه امروزه مشكل‏ساز شده «تهاجم فرهنگى» يا غلبه‏ى يك فرهنگ بر ساير فرهنگ‏هاست كه نمونه‏ى بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر ساير فرهنگ‏ها در يكصد سال اخير است. تفاوت تهاجم فرهنگى با تبادل فرهنگى در اين است كه در تهاجم براى فرهنگ مورد هجوم امكان انتخاب وجود ندارد.

مراحل تهاجم فرهنگى و جنگ نرم

تهاجم فرهنگى در دو مرحله‏ى عمده صورت مى‏پذيرد كه در هر يك راه‏هاى خاصى مدنظر قرار مى‏گيرد:

الف) تخليه‏ى فرهنگ خودى

در قانون طبيعت، وقتى در فضايى خلأ ايجاد شود، نزديك‏ترين نيروى موجود، آن خلأ را پر مى‏كند. هر پديده‏ى جديد، يا در جايى حضور مى‏يابد كه قبلاً خلأ وجود داشته و يا در آن محيط، خلأ ايجاد مى‏كند. لذا تخليه‏ى فرهنگى اولين شرط لازم براى حضور فرهنگ بيگانه و مهاجم به شمار مى‏رود. ايجاد خلأ فرهنگى، خود با روش‏ها و شيوه‏هاى مختلفى صورت مى‏گيرد كه عمده‏ترين آنها در ايران، عبارت‏اند از:

 1. ايجاد ترديد نسبت به بنيان‏هاى اعتقادى و ارزشى از طريق: سست نمودن اعتقادات عمومى، سست نمودن ارزش‏هاى اخلاقى، دين‏زدايى،انزواى روحانيت، بى‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصيل دين؛

2. ترويج فساد؛

3. فرقه‏گرايى؛

4. نفوذ نگرش غربى و ازخودبيگانگى؛

5. تكوين روشن‏فكرى وابسته.

 

هدف اصلى از اين مرحله، قطع رابطه‏ى فرهنگى كشورهاى مسلمان با گذشته‏ى پرافتخار خويش است. اين مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراوانى طراحى و اجرا مى‏شود و فرق اساسى آن با تهاجم نظامى، مشخص نبودن چهره‏ى مهاجم است. بدين شكل كه عناصر تعليم ديده با القاى شبهات و دسيسه‏هاى شيطانى، مردم را نسبت به ميراث علمى و فرهنگى خويش بى‏اعتنا و دلسرد مى‏كنند.

 ب) تثبيت فرهنگ بيگانه

به كار گماردن افراد وابسته و ايجاد نهادها يا تأسيسات مختلف بين‏المللى و ملى، از كارهايى است كه در اين مرحله انجام مى‏شود. به طور كلى، در اين مرحله سياست‏هايى كه دشمن به اجراى آنها اصرار مى‏ورزد، به شرح ذيل است:

 

1. برپايى شبكه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگى؛

2. تجزيه‏ى فرهنگى از طريق تحريك نژادها و گروه‏هاى متفاوت اجتماعى، تحريك اقوام با گويش محلى، تحريك اقليت‏هاى مذهبى و...؛

3. تحريف تاريخ؛

4. تغيير خط و زبان؛

5. حذف و تبديل ميراث‏هاى فرهنگى؛

 ابزارهاى جنگ نرم

مهاجمان فرهنگى مسائل و مفاهيم مورد نظر خود را به تدريج از طريق وسايل و ابزارهاى گوناگونى ترويج مى‏كنند. مهم‏ترين ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگى عبارت‏اند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبك غربى يكى از روش‏هاى استعمارى نفوذ در كشورهاى جهان سوم بوده است . يكى از كاركردهاى پنهان اين برنامه‏هاى آموزشى كه در ظاهر به منظور پيشرفت علمى در اين كشورها اجرا شده، زمينه‏سازى براى پذيرش فرهنگ بيگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملى بوده است. اين برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعيت فرهنگ بومى و با هدف تربيت نيروهايى هماهنگ با سياست‏هاى استعمارى اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏اى از همين تحصيل‏كرده‏ها با آگاهى از روش‏هاى استعمارى به مبارزه با سياست‏هاى استعمارى برخاستند كه نتيجه‏ى آن استقلال برخى از اين كشورها بوده است. اين نوع از آموزش در ايران، آن هم توأم با تهديد و ارعاب مردم، از دوره‏ى رضاخان آغاز شد. اين آموزش‏هاى كلاسيك، به صورت غيرمستقيم، فرهنگ بيگانه را ترويج كرد. زبان نيز مى‏تواند مهم‏ترين ابزار نفوذ فرهنگ بيگانه باشد. اگر به جاى استفاده از واژگان فارسى، استفاده از لغات بيگانه به صورت افسارگسيخته در محاورات رسمى و عمومى رواج يابد، نسل جديد ممكن است در آينده از معادل فارسى آن لغات محروم و بى‏خبر بماند. در مورد ترجمه نيز مى‏توان گفت كه اگر آموخته‏هاى فارغ‏التحصيلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجويان امكان تفكر مستقل را از دست مى‏دهند و اصطلاحات بيگانه به تدريج به جاى اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودى مى‏نشيند.

 

2. كتب و نشريات: انتشار كتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومى و بدون توجه به پيامدهاى منفى پنهان برخى از كتاب‏ها، مى‏تواند در تقويت تهاجم فرهنگى دشمن مؤثر باشد. با بررسى وضعيت انتشار كتاب در ايران در سال‏هاى اخير مى‏توان نشان داد كه آيا دشمن از اين عرصه توانسته است در فرهنگ ايرانى نفوذ كند يا خير؟ چيزى كه اثبات آن به يك تحقيق مستقل نيازمند است.در نشريات نيز گاهى ارزش‏هاى منطبق با اهداف فرهنگ خودى با روش‏هاى غلط انتقال مى‏يابد، و درنتيجه تأثير معكوس دارد. هم‏چنين ارزش‏هاى مغاير با اهداف فرهنگ اسلامى با روش‏هاى غيرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل مى‏گردد كه خود نمونه‏ى بارز «تهاجم فرهنگى» است.

 

3. تبليغات گسترده از طريق تكنولوژى ارتباطات: وسايل ارتباط جمعى به دليل ويژگى‏هايى كه براى آن برشمرده‏اند بسيار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگى قرار مى‏گيرد؛ از جمله: پوشش فراگير، فرامحيطى بودن، چندحسى بودن، قابليت آموزش غيرتخيلى داشتن، قابليت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.

وسايل ارتباطى با قابليت‏ها و ويژگى‏هاى مخصوص به خود، هنگامى كه در دست تشكيلاتى قرار مى‏گيرد كه هدفى جز تخريب فرهنگ يك قوم و جاى‏گزينى آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعمارى ندارد، تبديل به ابزار و عامل خطرناكى در جهت هجوم فرهنگى مى‏شود. متأسفانه اين ابزار شمشير دو لبه‏اى است كه استكبار جهانى لبه‏ى مخرب و فسادانگيز آن را براى قطع ريشه‏هاى فرهنگى يك قوم به كار مى‏گيرد.

اينترنت، راديو، تلويزيون، سينما، روزنامه ويدئو و ماهواره و ... ابزارهاى فراگيرى هستند كه بررسى نقش هريك از آنها در تهاجم فرهنگى نياز به يك تحقيق مستقل و همه جانبه دارد كه در مجال ديگرى بايد به آن پرداخت.اما مهم اين است كه امروزه فرهنگ غرب بر وسايل ارتباط جمعى در جهان تسلط دارد و از طريق خبرگزارى‏هاو شبكه‏هاى راديو و تلويزيون و سينما عليه انقلاب اسلامى فعاليت مى‏كند .

4. ترويج كالاهاى لوكس مصرفى و الگوهاى تجمل‏گرايى: اين الگوى مصرف كه مهم‏ترين ويژگى آن وابستگى به كشورهاى صنعتى است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوى توليد و توزيع و سپس كل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار مى‏دهد، به گونه‏اى كه تداوم وضع موجود تقريبا بدون هيچ‏گونه فشار و اجبارى صورت مى‏گيرد.

5. شعارهاى تبليغاتى فرهنگ بيگانه منقش بر روى البسه: كودكان ما از همان ابتدا مى‏آموزند كه بايد از فرهنگ خود، توليد خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم كنند؛ مى‏آموزند كه حروف خارجى خوب و قشنگ هستند و همه‏ى چيزهاى خارجى بهتر از داخلى است و اين بزرگ‏ترين ظلمى است كه در حق كودكان و نوجوانان صورت مى‏گيرد.

6. پوستر و عكس: يكى از روش‏هاى زيركانه‏ى «تهاجم فرهنگى» چاپ و توزيع پوسترها و عكس‏هايى است كه با رنگ و لعاب خاصى در دست‏رس جوانان قرار مى‏گيرد.

7. نفوذ مستشرقين: مستشرقين با نگاه خاص و گزينشى به فرهنگ‏هاى غيرغربى به جاى معرفى صحيح اين فرهنگ‏هاى غنى، سعى كرده‏اند به نوعى با اين شناخت زمينه‏ى تسلط فرهنگ غربى را فراهم آورند و برترى آن را به اثبات برسانند . ادوارد سعيد پژوهشگر عرب در اين زمينه مى‏گويد: اروپاييان درباره‏ى خاور زمين نوشته‏اند كه انسان خاورزمينى خردستيز، فاسد، كودك‏منش، و «متفاوت» است و از اين رو، انسان اروپايى خردگرا، پاكدامن و «طبيعى» است. پيام روشن‏تر اين‏گونه نوشته‏ها آن است كه اصولاً اروپاييان با ويژگى‏هاى پسنديده‏اى كه در سرشت خويش دارند، از بقيه‏ى جهانيان برترند و از همين روست كه بايد بر جهان چيره شوند و مردم جهان را به بردگى و استثمار كشند.

8.استقراض خارجى و اعطاى امتيازات به بيگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملى كشور

 بسترهاى جنگ نرم

بديهى است هر تفكر و مذهبى كه بخواهد بر اخلاقيات، عادات و انديشه‏هاى يك ملت رسوخ كند و آن ملت را از خوى‏ها و اعتقادات قبلى جدا نمايد، محتاج بسترسازى براى رسيدن به اين اهداف و خنثى‏سازى مقاومت‏هاى احتمالى است. بدين شكل كه اگر همه‏ى لوازم تهاجم فرهنگى از قبيل: تفكر، ابزار و روش انجام كار فراهم شود، ولى شرايط و بستر مناسبى كه بتواند اين‏ها را به‏كار گيرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ى تلاش‏هاى قبلى عقيم مى‏ماند، و برعكس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرايط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، يا به وجود آورده شود، ديگر جلوگيرى از نفوذ تفكر بيگانه و پيش‏گيرى از مسخ فرهنگ خودى بسيار مشكل خواهد بود. در اين مقاله مجال تفصيل بيش‏تر اين موضوع نيست؛ لذا به برخى از موارد مهمى كه موجب پذيرش و تقويت فرهنگ مهاجم مى‏شود اشاره مى‏كنيم:

1. مشكلات و كاستى‏هاى اقتصادى و اجتماعى؛

2. عدم برنامه ريزى دقيق فرهنگى و غفلت مسئولين در اين خصوص؛

3. فقدان توليدات فرهنگى و هنرى كافى و متناسب با فرهنگ بومى؛

4. كم‏توجهى زنان به جايگاه والاى خود؛

5. ضعف‏هاى موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛ و ... .

يكى از جامعه‏شناسان ايران در اين خصوص مى‏گويد:«در بررسى دلايل طرح و پذيرش فرهنگ غربى مباحث بسيارى در چندين دهه‏ى گذشته صورت گرفته است. عده‏اى نقش عوامل خارجى را در نفوذ فرهنگ غرب بسيار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏اى ضعف فرهنگ ملّى را زمينه‏ساز نفوذ فرهنگ بيگانه عنوان كرده‏اند. با ديدگاهى واقع‏بينانه بايد به نقش عوامل متعدد داخلى و خارجى در شكل‏دهى جريان غرب‏گرايى در ايران توجه شود.

ضعف و نارسايى عناصر فرهنگ ملى و بومى، نبود سازمانى مناسب براى گسترش فعاليت‏هاى فرهنگى، بى‏توجهى به عنصر تغيير در سطح بين‏المللى، تغيير چهره‏ى دشمن و دخالت ديگرگونه و جدى او در شرايط داخلى.

رشد گروه جديد از نخبگان كه عموما افكار و آراى آنان ريشه در حوزه‏ها و مكاتب فكرى و فرهنگى مطرح در غرب دارد، وجود مكاتب و نظريات جديد، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگى، سياسى و اقتصادى، بازياب و توسعه‏ى فرهنگى غرب، رشد و افول ماركسيسم، استقلال كشورهاى جديد در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهايت، زمينه‏ساز غلبه‏ى فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّى كشورهاى جهان سوم بوده است .

 راه‏هاى مقابله با جنگ نرم

بى‏ترديد امروزه اكثر كشورها در پى آن هستند كه راهكارهايى بينديشند تا از تخريب و تضعيف فرهنگ خود از طريق رسانه‏هاى همگانى هدايت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسى منكر اين واقعيت نمى‏تواند باشد كه در دنياى امروز، كشورها نمى‏توانند ديوارى به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ى خود با فرهنگ‏هاى بيگانه، در امان باشند، زيرا رسانه‏هاى همگانى جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تكنولوژى اينترنت، مردم دنيا را در جريان آخرين پيشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غيره قرار مى‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏اى توان خود را از دست بدهد و اگر مردمى از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست انديشيدن از آنها سلب مى‏گردد و در اين درياى ارتباطات غرق مى‏شوند.

اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ى شوروى سابق به كلى دگرگون مى‏شود و رسانه‏ها و كانال‏هاى تلويزيونى امريكايى و اروپايى چنان فرهنگ آن را در هم مى‏كوبند كه آثار نويسندگان و هنرمندان بزرگ روسيه به كلى فراموش مى‏شود و الگوهاى غرب مقبوليت مى‏يابند، بيش‏تر به اين دليل است كه پيش از آن، فرهنگشان صلابت و ايستادگى خود را از دست داده بود. ما معتقديم فرهنگ اصيل اسلامى و تعصب مذهبى، هم‏چون درخت تنومندى در ذهن و قلب مردم مسلمان اين مرز و بوم ريشه دوانيده است و طوفان «تهاجم فرهنگى» به راحتى نمى‏تواند اين درخت را از جاى بركَنَد، اما نبايد از تكان‏هاى گاه و بيگاه آن كه ميوه‏هاى نارسيده‏را سرنگون مى‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏هاى مقابله با تندباد تهاجم بسيار حايز اهميت است.

ملت‏هايى كه علاقه‏مند به حفظ و پاس‏دارى از «هويت فرهنگى» خود هستند، سعى مى‏كنند فرهنگ غيرمادى جامعه‏ى خويش را حفظ نمايند. البته اين بدان معنا نيست كه مى‏توان (يا بايد)فرهنگ‏غيرمادى‏راكاملاً دست‏نخورده وثابت و«اصيل» نگه‏داشت؛زيرا، همان‏طور كه در ويژگى‏هاى فرهنگ ملاحظه شد، تغيير از خصوصيات فرهنگ است.ولى اين تغيير، در صورتى به هويت فرهنگى آسيب نمى‏رساند و باعث از هم‏گسيختگى آن نمى‏شود كه جريان كُند، بطئى، عادى و خودبه‏خودى را بپيمايد براى مقابله و مبارزه با «تهاجم فرهنگى» راه‏هاى بسيار زيادى در زمينه‏هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سياسى ذكر شده كه هر كدام داراى اهميت خاص خود است. اما عناوين زير اهم توصيه‏ها و راه‏حل‏هايى است كه در اين مقوله قرار دارند:

 الف) شناخت دقيق و همه جانبه‏ى تهاجم فرهنگى

يكى از موارد مهم و اساسى در مبارزه با تهاجم فرهنگى، شناخت ابعاد و ريشه‏هاى آن است؛ زيرا زمانى مى‏توانيم در برابر اين پديده برنامه‏ريزى كنيم كه از دشمن مهاجم و برنامه‏هاى او اطلاع كافى داشته باشيم و متناسب با آن، سلاح تدافعى خود را به‏كار گيريم. اين مبحث يكى از محورهايى است كه در بيانات مقام معظم رهبرى بر آن تأكيد شده است . يكى از محققان نيز در اين خصوص مى‏گويد:«بدون اين‏كه ما در برابر تهاجم فرهنگى غرب تسليم شويم، تا ندانيم كه تهاجم از كجا آغاز شده و چه هدفى دارد و سلاحش چيست، چگونه مى‏توانيم در برابر آن بايستيم؟ من نگفتم كه تهاجم فرهنگى مهم نيست؛ بلكه سخن اين بود كه چون اين تهاجم جز در موارد خاص دانسته نيست، نسخه‏ى علاج قطعى براى آن نمى‏توان نوشت» . به همين سبب در موفقيتِ مبارزه با تهاجم فرهنگى، توجه و تمركز مسؤولان فرهنگى كشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگى و اختصاص بودجه‏ى كافى و ايجاد جايگاه مناسب براى آن در برنامه ريزى كلان كشور و ارتباطات بين‏المللى، امرى ضرورى به نظر مى‏رسد.

 ب) شناخت دقيق و كامل فرهنگ اسلامى و ملى

گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگى شناخت فرهنگ غنى اسلامى و عناصر فرهنگى آن است؛ علاوه بر اين بايد عناصر مقبول فرهنگ ملى و آداب و رسوم اجتماعى، ذخاير فرهنگى با ارزش تلقى شده و زنده نگه داشته شوند (فياض، 1372، ص344ـ346). در اين خصوص آگاهى بخشيدن به نوجوانان و جوانان از طريق مأنوس كردن آنان با مفاخر و مواريث فرهنگى از اهميت خاصى دارد.

به عقيده‏ى بسيارى از صاحب‏نظران، اعتلاى فرهنگ ايرانى ـ اسلامى و ايجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، اين وارثان واقعى ارزش‏هاى گران‏بهاى فرهنگ خودى، گامى اساسى است كه بايد براى مبارزه‏ى بى‏امان با تهاجم فرهنگى غرب برداشته شود. يك جوان مسلمان ايرانى بايد بداند كه وارث چه نوع فرهنگى است. مى‏توان با تقويت نيروى ايمان و با تأكيد بر فرهنگ و سنت‏هاى خودى و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ويژه نوجوانان و جوانان كشور را در برابر چنين تهاجمى مقاوم كرد؛ هم‏چنين از اين طريق مى‏توان احساس حقارت را در اين گروه از بين برد و روحيه‏ى سازندگى و اميد را در آنان تقويت كرد.

 

ج) اصلاحات علمى و اقتصادى

برنامه‏ريزى در جهت پيشرفت همه‏جانبه‏ى كشور و تبديل آن به يكى از كشورهاى بزرگ علمى و صنعتى و مستقل از جهت تأمين كالاهاى اساسى مورد نياز و فراهم آوردن زمينه‏هاى رفع نيازهاى اقتصادى جامعه، به ويژه نيازهاى جسمى و روحى نسل جوان از قبيل تحصيلات كافى، شغل مناسب، امكانات تشكيل خانواده، امكانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امكانات ورزشى و ... بيش‏ترين نقش را در تثبيت فرهنگ ملى و مصونيت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

 

د) تدوين سياست فرهنگى و تربيتى جامع از طريق

1. تقويت كمى و كيفى توليدات فرهنگى توسط رسانه‏هاى جمعى داخلى؛ تأثير رسانه‏اى خودى در مبارزه با تهاجم فرهنگى امرى قطعى و انكارناپذير است. ليكن مادام كه ما به كاربرد رسانه‏ها، تكنولوژى اطلاع‏رسانى، هنر و فن پيام‏رسانى و خلاصه با شيوه‏هاى امروزين اطلاعات و تبليغات آشنا نباشيم، نمى‏توانيم با مخاطبان خود ارتباطى منطقى و نتيجه‏بخش برقرار كنيم؛ بنابر اين آشنايى با پيشرفته‏ترين روش‏هاى تبليغ از قبيل روان‏شناسى تبليغ و شناسايى افكار عمومى در مباحث روان‏شناسى اجتماعى و آخرين مباحث طرح شده در جامعه‏شناسى ارتباطات بايد مدنظر قرار گيرد. از سوى ديگر، رسانه‏هاى ما نبايد تنها به پاسخگويى و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگى دشمن اكتفا كنند، بلكه بايد با نگاهى جهانى تلاش كنند كه به نوعى، تهاجم و توليد در تبليغ را وجهه‏ى همت خويش قرار دهند.

2. استحكام مبانى تعليم و تربيت اسلامى نوجوانان و جوانان؛ دين اسلام بيش از هر دين و مكتب ديگرى، براى مسأله‏ى تربيت اهميت قائل شده است. تربيتى كه انسان را در مسير تكامل قرار دهد و به بارگاه الهى برساند، و پايبندى و اعتقاد به ارزش‏هاى والاى انسانى يكى از طرق جلوگيرى از تهاجم فرهنگى است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏هاى دينى، اگر در جامعه‏اى آكنده از پستى‏ها و شهوات قرار بگيرد، سپرى محكم از تقوا و ايمان خواهد داشت. در اين خصوص ارائه‏ى الگوهاى رفتارى صحيح به مردم، بسيار اهميت دارد.

3. تقويت ايمان از طريق بالابردن سطح رشد علمى و فكرى مردم نسبت به مسائل اعتقادى، تبليغ، نشر و ترويج مسائلى كه در تشديد عواطف و احساسات دينى مردم تأثير زيادى دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هيأت‏هاى مذهبى، عضويت در مراكز خيريه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏هاى ضد اسلامى و غيرخدايى با ترويج ارزش‏هاى دينى در يك سطح گسترده و فراگير و ... . به بيان يكى از متفكران اسلامى، حفظ باورها و ارزش‏هاى اسلامى با احياى جلسات مذهبى يكى از راه‏هاى مقابله با هجوم فرهنگى است.

4. ارتقاى كيفى فعاليت‏هاى هنرى و ايجاد مراكز هدايت‏كننده‏ى ابزارهاى صوتى و تصويرى.

5. گسترش فعاليت‏هاى برون‏مرزى نهادهاى فرهنگى.

6. ايجاد هماهنگى بين دستگاه‏هاى اجرايى فرهنگى و عدم دخالت افراد غير متخصص و غيرمسؤول در امور فرهنگى و هنرى.

7. گسترش ارتباطات فرهنگى با كشورهاى داراى منافع مشترك.

8. حفظ جريان‏هاى فرهنگى اصيل و حمايت از مدافعان واقعى نظام.

9. مشاركت دادن نوجوانان و جوانان در فعاليت‏هاى فرهنگى از قبيل: تشكيل سمينارهاى مسائل فرهنگى و مسابقات علمى و فرهنگى با حضور و مشاركت آنان، تقويت روحيه‏ى كتاب‏خوانى و انتشار بيش‏تر كتاب‏هاى مذهبى جذاب.

10. تقويت پايه‏هاى تربيتى و اخلاقى افراد در خانواده و مدرسه و ايجاد ارتباط عاطفى بين والدين و كودكان.

11. بازنگرى در منابع درسى دانشگاهى به ويژه كتاب‏هايى كه به ناچار از زبان‏هاى بيگانه ترجمه مى‏شوند.

12. از بين بردن روحيه‏ى مصرف‏گرايى به ويژه در مواردى كه سبب وابستگى كشور مى‏شود

13. ايجاد محيط گرم خانوادگى و برخورد دوستانه با جوانان.

14. آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربى

 نتيجه

آنچه در مجموع مى‏توان به آن دست يافت اين است كه بر اساس نظم نوين جهانى، تهاجم فرهنگى غرب به ويژه آمريكا عليه ساير فرهنگ‏ها در حال انجام است و اين امر با گسترش تكنولوژى ارتباطات، شدت، سرعت و پيچيدگى بيش‏ترى پيدا كرده است. آمريكا كه داعيه‏ى سرپرستى جهان را در سر مى‏پروراند و خواستار نظامى تك‏قطبى است، هيچ فرهنگ رقيبى را كه مخالف اين سياست باشد، تحمل نخواهد كرد. قطعاً فرهنگ اسلامى از اين قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس كشورهاى اسلامى، ايران به واسطه‏ى انقلاب اسلامى ومخالفت علنى آن با قدرت‏طلبى آمريكا مورد هجوم بيش‏ترى قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور مقابله با اين هجوم، بايد تمام ترفندها و حيله‏هاى فرهنگ مهاجم شناخته شود و سپس ابزار كافى براى مقابله با آن فراهم گردد. از آن‏جا كه تهاجم فرهنگى فرايندى فرهنگى است، بايد با ابزارهاى فرهنگى با آن مقابله كرد و از مبارزه با ابزار خشن پرهيز نمود؛ يعنى توليدات فرهنگى متناسب با فرهنگ ملّى و دينى را بايد گسترش داد و از نيروهاى متعهد و دلبسته به كشور در ساخت اين توليدات كمك گرفت؛ و سپس با بهترين روش‏ها اين توليدات را به جوانان عرضه كرد. علاوه بر اين به جاى آن‏كه بخواهيم در برابر تهاجمات غرب به صورت تدافعى عمل كنيم، از قبل ريشه‏هاى فرهنگى خود را قوى سازيم و حالتى تهاجمى به خود بگيريم. چون علت اصلى ورود مظاهر فرهنگ غربى به كشور ما، عدم توسعه در زمينه‏هاى فنى، اقتصادى و سياسى عنوان مى‏شود، بكوشيم با نيروهاى متخصص و استفاده‏ى مناسب از پيشرفت‏هاى فرهنگ مادى غرب، مقدمات پيشرفت اقتصادى، اجتماعى و سياسى كشور را در تمام زمينه‏ها فراهم آوريم. قشر جوان كه معمولاً آسيب‏پذيرترين اقشار در برابر تهاجم فرهنگى هستند، بايد مورد توجه بيش‏ترى قرار گيرند و تأمين نيازهاى جسمى و روحى آنان در اولويت‏هاى اول برنامه‏هاى كلان كشور باشد. مسئولان كشور نيز به منظور ترويج عملىِ فرهنگ دينى و ملى در تمام زمينه‏ها، نمونه‏اى از اين فرهنگ را در زندگى خود پياده كنند و در عمل نشان دهند كه پاى‏بند به ارزش‏هاى والاى اسلامى هستند.

 

عنوان مقاله :

                        تهاجم فرهنگی و راه های مقابله با جنگ نرم

 

 

تهیه و تدوین :                 محمد ابراهیمی

مربی پرورشی آموزشگاه  گلزار علیا

آموزش وپرورش منطقه زیویه

دیماه 88

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

آغاز سی ویکمین بهار آزادی بر همه دانش اموزان و معلمین گرامی مبارک باد

در بهار آزادی یاد امام راحل (ره) و شهدای عزیز را گرامی میداریم

حرکات زمین

حرکات زمین

 

نقشه زمین

 

طول جغرافیایی (λ)

 

در نقشه بالا طول جغرافیایی،‌ به صورت خطوطی عمودی و خمیده نشان داده‌اند. ولی هر کدام در واقع نیمی از یک دایره بزرگ هستند، با شعاع‌های برابر.

 

عرض جغرافیایی (φ)

 

خطوط عرض جغرافیایی، به صورت خطوطی صاف و افقی نشان‌داده‌شده‌اند. ولی در واقع دایره‌هایی هستند به شعاع‌های متفاوت.

 

خط استوا،‌ زمین را به دو نیمکره شمالی و نیمکره جنوبی تقسیم می‌کند. استوا عرض جغرافیایی صفر است.

طول جغرافیایی، سیستم مختصات جغرافیایی شرقی، غربی‌ است که در نقشه‌کشی و جهت‌یابی از آن استفاده می‌گردد. این سیستم مختصات مکانی را بر اساس فاصله‌اش از یک نصف‌النهار اصلی نشان‌می‌دهد. عدد طول جغرافیایی، به صورت زاویه‌ای بین صفر و مثبت ۱۸۰ یا منفی ۱۸۰ درجه بیان می‌گردد. معمولاً (نه همیشه) طبق قرارداد، اعداد مثبت نشان‌گر طرف شرق بودن نقطه نشان‌داده شده‌است.


در طول تاریخ مبداهای زمانی گوناگونی برای «نصف‌النهار اصلی» استفاده می‌شده‌است. تا اینکه در سال ۱۸۸۴ طی کنفرانس جهانی نصف‌النهاری، قرار گذاشته‌شد تا بعد از این تنها از رصدخانه گرینویچ به عنوان مبدا استفاده‌گردد.

هر درجه جغرافیایی معمولاً به ۶۰ دقیقه تقسیم می‌گردد و هر دقیقه نیز متعاقبا از ۶۰ ثانیه تشکیل شده‌است. بنابراین یک صورت معمول نشان‌دادن طول جغرافیایی به صورت روبروست:‎ ۲۳° ۲۷′ ۳۰" E‏ البته این مقدار به صورتهای دیگری نیز نشان داده‌می‌شود. (مثلاً ده‌دهی بیان کردن قسمت ثانیه)


خورشید هر ۲۴ ساعت یک بار دور کره زمین را می‌گردد و کل زمین نیز ۳۶۰ درجه طول جغرافیایی است. در نتیجه هر ۱۵ درجه تغییر طول جغرافیایی یک «ساعت» محسوب می‌شود. این امر مبنای تعیین مناطق زمانی است.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

حرکات زمین بطور کلی شامل حرکت وضعی و حرکت انتقالی می‌باشد. حرکت زمین به دور محوری که نسبت به سطح مدار آن زاویه 23 درجه و 27 دقیقه تشکیل می‌دهد را حرکت وضعی می‌گویند که هر 24 ساعت اتفاق می‌افتد و حرکت زمین را روی مدار بیضی شکلی که قطر اطول آن بالغ بر بر 930 میلیون کیلومتر و به دور خورشید را حرکت انتقالی می‌گویند که در هر 365 روز و 6 ساعت اتفاق می‌افتد. تمایل محور زمین نسبت به مدار آن در طول حرکت انتقالی فصول را بوجود می‌‌آورد.

 

حرکت وضعی زمین

زمین در هر 24 ساعت یکبار به دور محوری که نسبت به سطح مدار آن زاویه 23 درجه 27 دقیقه تشکیل می‌دهد، می‌چرخد یعنی زمین هر 24 ساعت یک بار از غرب به شرق به دور خود می‌گردد، از این حرکت شب و روز حاصل می‌شود. به علت صلب بودن زمین ، سرعت خطی نقاط مختلف آن متناوب است بطوری که سرعت خطی زمین در استوا 465.7 متر در ثانیه و سرعت خطی آن در قطبین صفر است. در هر لحظه نیمی از زمین مقابل خورشید قرار می‌گیرد و نیمی دیگر تاریک است به این حرکت که به دور محور فرضی زمین است که از قطبین می‌گذرد حرکت وضعی می‌گویند. و به این قسمت از نیمه روشن زمین دایره عظیمه روشنایی نام نهاده‌اند.

تمایل محور زمین سبب می‌شود که در دو فصل زمستان و تابستان بخصوص دایره عظیمه روشنایی قسمتی از قطبین را شامل شود و طول شبانه روز در دو نیمکره شمالی و جنوبی و در فصول مختلف سال یکسان نباشد. زمین در هر ساعت 15 درجه به دور خورد می‌گردد طول هر روز از تقسیم زاویه بین طلوع و غروب خورشید به 15 بدست می‌آید. در اعتدالین طول شبانه روز با همدیگر برابر است.



 

 

حرکت انتقالی زمین

زمین در هر 365 روز و 6 ساعت یکبار روی مدار بیضی شکلی که قطر بزرگ آن 930 میلیون کیلومتر طول دارد و خروج از مرکز آن 0.0167 است به دور خورشید می‌چرخد. سرعت حرکت انتقالی زمین تقریبا 108000 کیلومتر در ساعت است. تمایل محور زمین نسبت به مدار آن ، در طول حرکت انتقالی فصول را بوجود می‌آورد. مدار انتقالی زمین کاملا دایره نیست ، بلکه بیضوی است و خورشید در یکی از دو کانون آن قرار دارد.

تاثیر حرکات زمین و تغییر فصول

اگر محور زمین کاملا بر مدار انتقالی عمود بود، تغییر فصول و تغییر طول شبانه روزی پیش نمی‌آمد ولی ثابت بودن جهت محوری و در نتیجه ثابت بودن زوایه تمایل محوری نسبت به مدار حرکت انتقالی سبب می‌گردد که در تابستان در نیمکره شمالی خورشید در حد مدار 23.5 شمالی یعنی مدار راس السرطان به حالت عمودی بتابد و دایره عظیم روشنایی قطب شمال را در بر گیرد ولی قطب جنوب در تاریکی به سر برد. در همین حال خورشید در نیمکره شمالی وسط روز در بالای افق ظاهر می‌شود و مقدار انرژی خورشیدی که به نیمکره شمالی می‌رسد بیشتر از نیمکره جنوبی است.

در زمستان در نیمکره شمالی وضع برعکس است. خورشید در اوج خود در حد مدار 23.5 جنوب خط استوا به حالت عمودی بر زمین می‌تابد. دایره عظیمه روشنایی قطب جنوب را روشن می‌کند و قطب شمال در تاریکی فرو می‌رود خورشید در نیمکره شمالی در افق پائین ظاهر می‌شود ولی در نیمکره جنوبی در افق بالاست. انرژی خورشیدی در این در این حال بیشتر به نیمکره جنوبی می‌رسد. مدار 23.5 نیمکره جنوبی را راس الجدی می‌گویند.

تاثیر حرکات زمین بر تغییر طول شب و روز

در نیمکره شمالی و در فصل تابستان دایره عظیمه روشنایی از قطبین نمی‌گذارد و این دایره در عرصه‌های بالا بیش از 1800 طول کره زمین را روشن می‌کند، در نتیجه طول شب و روز در تابستان با همدیگر فرق می‌کند. چون طول ساعات هر روز در هر نقطه از تقسیم درجات دایره عظیمه روشنی آن روز و در آن مکان 150 بدست می‌آید، لذا در تابستان در نیمکره شمالی روز‌ها بلند و شبها کوتاه است.

در اواسط فصول پاییز و بهار (یا حد اعتدالین) به خاطر حفظ تمایل محوری زمین ، در ضمن حرکت انتقالی ، دایره عظیمه روشنایی از قطبین می‌گذرد، در نتیجه در هر دو نیمکره شمالی و جنوبی دایره عظیمه روشنایی ، در تمام عرضهای جغرافیایی تقریبا در وسط این دو فصل 180 زمین را در بر می‌گیرد و طول شبانه روز باهم مساوی و برابر 12 ساعت می‌شود. طول شبانه روز در مدت زمان حرکت وضعی و تعداد روزها در حرکت انتقالی یک سال همیشه ثابت نبوده است.

طول شبانه روز در فصول مختلف سال تا یک ربع ساعت اختلاف پیدا می‌کند به علاوه طول شبانه روز در چهار صد میلیون سال پیش فقط 22 ساعت بوده است و تعداد روزهای سال به چهار‌صد می‌رسیده است. این مطلب را از روی نمو روزانه مرجانها حساب کرده‌اند. در سطح زمین نقاطی که در بین استوا و عرضهای 230.5 شمالی یا جنوبی هستند دو بار در سال ، در ظهر ، خورشید بر آنها بطور عمودی می‌تابد و فاقد سایه هستند.

مباحث مرتبط با عنوان

 

نگاه اجمالی

خورشید هر روز از مشرق طلوع می‌کند و به آرامی بالا می‌آید. مسیر حرکت آن در آسمان به شکل یک نیم دایره است. پس از پیمودن این مسیر ، در افق فرو می‌رود و شب آغاز می‌شود. زندگی انسان ، جانوران و گیاهان تحت تاثیر گردش شب و روز است. به هنگام روز ، برخی از جانواران استراحت می‌کنند و شب به جستجوی غذای خود می‌پردازند. انسان و برخی از جانوران عکس آنها عمل می‌کنند. با شروع روز بسیاری از گلها ، گلبرگهای خود را باز می‌کنند و شب آنها را می‌بندند.



 

 

عوامل پیدایش شب و روز

در زمانهای قدیم ، مردم عقیده داشتند که خورشید واقعا در آسمان حرکت می‌کند و شب و روز بوجود می‌آورد. مثلا مصریان بر این باور بودند که خدای خورشید به نام «رع» ارابه آتشین خود را هر روز در آسمانها می‌راند. امروزه می‌دانیم که این خورشید نیست که حرکت می‌کند بلکه سیاره ما زمین ، مانند فرفره از غرب به شرق می‌چرخد. ما در اثر چرخش زمین تصور می کنیم که خورشید در آسمان حرکت می‌کند. هنگامی که یک بخش رو به خورشید قرار می‌گیرد، روز در آن آغاز می‌شود. در همان هنگام ، بخش دیگر زمین که رو به خورشید نیست در تاریکی فرو می‌رود. یک بار چرخش زمین به دور خود، یک شبانه روز است.

ساعت آفتابی

یکی از کهنترین روشهای تشخیص زمان ، گردش روزانه خورشید در آسمان بود. رومیان ، روز را هشت قسمت می کردند و هر قسمت را یک ساعت می‌نامیدند. ساعتهای آنها در زمستان کوتاه و در تابستان طولانی بود. با استفاده از یک ساعت آفتابی به راحتی می‌توان زمان را از حرکت خورشید بدست آورد. یک میله که در جایی نصب شده باشد، سایه ایجاد می‌کند. در تمام مدت روز که خورشید در آسمان گردش می‌کند. مکان سایه نیز به آرامی عوض می‌شود. از مکان سایه می‌توان فهمید که ساعت چند است. پیش از اختراع ساعتهای ارزان قیمت امروزی ، بسیاری از مردم برای نگاه داشتن زمان از ساعتهای آفتابی استفاده می‌کردند.



 

 

روز خورشیدی

یک بار چرخش زمین به دور خود ، 24 ساعت طول می کشد. این مدت را یک روز خورشیدی می‌نامند.

روز نجومی

اگر چرخش زمین را نسبت به ستارگان بسنجیم، مدت یک بار چرخش آن را یک روز نجومی می‌نامند. روز نجومی 4 دقیقه کوتاهتر از روز خورشیدی است.

زمان محلی و زمان رسمی

اگر کسی زمان را مستقیما از روی خورشید حساب کند، با یک معما روبرو خواهد شد. زمان محاسبه شده از روی خورشید در محلهایی که طول جغرافیایی متفاوتی دارند، فرق نمی‌کند. به ازای هر 15 درجه تغییر در طول جغرافیایی ، زمان خورشیدی یک ساعت تمام تغییر می‌کند. با یک ساعت آفتابی ساده ، زمان خورشیدی محلی را با دقت 15 دقیقه می توان حساب کرد. مردم هر کشور برای آنکه در کارهایشان بی‌نظمی پدید نیاید، باید فقط یک زمان را برای همه کشور قبول کنند. زمانی که مستقیما از خورشید بدست می‌آید، زمان محلی و زمان مورد قبول در سرتاسر یک کشور یا ناحیه ، زمان رسمی نامیده می‌شود.

منطقه‌های زمانی

زمان رسمی بیشتر کشورها معمولا طوری انتخاب می شود که به زمان محلی نزدیک باشد. در کشورهای پهناوری مانند ایالات متحد آمریکا ، منطقه‌های زمانی متعددی لازم است. تمام سطح زمین به منطقه‌های زمانی تقسیم شده است. هر منطقه تقریبا 15 درجه طول جغرافیایی را در بر می گیرد. ولی مرز این منطقه ها خط مستقیم نیست. بلکه از نوار مرزی میان کشورهای ایالتها می گذرد. پس در صورت عبور از مرز یک کشور یا ایالت باید ساعت خود را با زمان منطقه جدید تنظیم کنیم. سرعت هواپیماهای مافوق صوت بیشتر از سرعت چرخش زمین است. از این رو مسافرانی که با هواپیماها از شرق به غرب پرواز می کنند، با شگفتی می‌بینند که زودتر از ساعت شروع مسافرت به مقصد رسیده‌اند!

 

سفالگري

سفالگري

 سفالگري یکی از خلاقیت های ماندگار انسان از گذشته های دور است که با زندگي روزمره مردم بيشتر سروكار داشته و اساساً هنري كاربردي است. مواد ومصالح آن از در دسترس ترين و ارزان ترين مواد طبيعي يعني خاك بدست می آید.

 هزاران سال پيش در دوران هاي اوليه تمدن بشري، زماني كه انسان توانست از ابزارهاي سنگي استفاده كند ودر پي احساس ضرورت براي نگهداري و حمل غذا با فن سبدبافي آشنايي يابد، احتمالاً با اندود كردن بدنه خارجي سبدها و قرار گرفتن آنها در كنار آتش به طور اتفاقي به شناخت ظروف گلي و مزاياي آن دست يافت. دسترسي به چنين وسیله اي، تحولي چشمگير در امر جمع آوري و نگهداري غذا پديد آورد. انسان در نقاط مختلف جهان با اختلاف زماني چشمگير، به اين مرحله از خلاقيت قدم گذارد. مسير تكاملي فنون ساخت سراميك از روش های ابتدايي فرم دهي با دست و سپس فتيله اي و ورقه هاي گلي شروع و به تدريج به كشف و اختراع چرخ سفالگري انجاميد. ساخت چرخ سفالگري به جهت توليد انبوه ظروف سفالي و ساخت اشياء ظريف تر و سبك تر در صنعت سفالگري تأثير گذاشت.

 امّا به تدريج و با تغيير روش زندگي درجوامع مختلف و تغيير نيازها و پيدا شدن موادي با كيفيت بهتر و تنوع بيشتر و ماشيني شدن توليد، سفالگري به عنوان یک صنعت، رو به افول گذاشت كه اين امر باعث توجه بيشتر سازندگان به كيفيت هنري ساخته ها، احساسات فردي و خلاقيت در ساخت اشياء سفالي شد تا علیرغم اهمیّت اقتصادی، ارزش هنری و فرهنگی این صنعت موجب تداوم و ماندگاری آن باشد.

 

پيشينه سفالگري درايران:

 طبق مطالعات انجام شده آغاز كشاورزي و يكجانشینی در ايران به هزاره هاي ششم و هفتم پیش ازميلاد برمي گردد.

 تحقيقات باستان شناسي قديمي ترين ظروف گلي حرارت ديده را به هشت هزار سال پ.م نسبت مي دهد. اين سفال ده هزار ساله را كه نمونه آن در غاري واقع در مازندران نزديك بهشهر به دست آمده است، مي توان قديمي ترين نمونه سفال    دست ساز ابتدايي در ايران دانست. اين سفال ضخيم، كم پخت، شكننده، خشن، بدون طرح ونقش و قهوه اي رنگ است و در آن مقدار زيادي علف خرد شده وکاه به عنوان ماده چسباننده به كار رفته است. اين نوع ظروف سفالي جانشين ظروف سنگي صيقل يافته و نيز ساخته شده از چوب و پوست گرديد. همچنين در كاوشهاي حاشيه كوير در تپه سنگ چخماق شاهرود و در مراحل بعدي در لايه هاي عميق تپه سيلك كاشان، تپه سراب نزديك كرمانشاه، تپه گيان نهاوند و تپه حاجي فيروز در آذربايجان غربي نيز سفال دوران غار ديده شده است كه غارنشينان در مراحل اوليه ی استقرار در دهكده هاي اوليه آنها را به اين مكان ها آورده اند.

 پس از این تجربه های نخستین پخت، در روستاهای دوره نوسنگی، سفالگران به تدریج اجاق پخت سفال را به بیرون از خانه و فضای باز منتقل کردند. این اجاق ها چاله های چهارگوشی بودندکه ظروف داخل آنها چیده شده و روی آن را با گرده های تاپاله و هیزم می پوشاندند و آتش می زدند. در نتیجه ظروف بدست آمده به این شیوه دارای پخت ناهمگون و ضایعات فراوان بود؛ با این وجود این ظروف را با نقوش ساده هندسی و دوغاب غلیظ گل می آراستند.

 به تدریج ساختمان کوره ها بهبود پیدا کرده و اتاق پخت را از چاله آتش جدا کردند. بازهم با گذشت زمان و کامل تر شدن کوره ها، کوره هایی به صورت دو طبقه با مخزن سوخت مجزا و درجهت باد موافق که دارای سکوهای مشبک برای قرار دادن سفال ها بود به وجود آمدند که دارای منافذی برای خروج دود و جریان هوا بود. سقف گنبدی این کوره ها را پس از هر بار پخت خراب کرده و سفالینه ها را از آن خارج می کردند.

 در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد با استفاده از کوره های قابل کنترل توانسته بودند که سفال خاکستری-سیاه تولید کنند. این سفال تحت شرایط احیا و محیط دودزا تولید می شد و دارای دوام و استحکام بیشتری نسبت به سفال های رنگین گذشته بود.

به طور کلی پیشرفت سفالگری از ابتدا با کسب تجربه در ساخت کوره ها و کنترل و مهار آتش، ایجاد دمای پایدار و دستیابی به خاک رس مناسب صورت پذیرفت.

 یکی از مهمترین کاربردهای سفال در ایران ساخت کاشی بوده است. کاشی عبارت است از خشت های نازک سفالی که پس از خام پخت شدن لعاب داده شده و مجدداً پخته می شود. اولین تزئینات کاشی لعابی در ابتدا به صورت آجرهایی با لعاب فیروزه ای که در میان ردیف های آجری کار می شد، به تزئین ساختمان راه یافت.

 آثار بدست آمده از تمدن ايلامي سابقه ی طولانی استفاده از لعاب و آجرهاي لعابدار   در ايران و آشنايي ايشان با اين شيوه ي تزئين را از آن زمان نشان مي دهد.

 در دوره هخامنشی آجرهای لعاب دار رنگین سبز، زرد و قهوه ای در آرایش کاخ ها مورد استفاده قرار می گرفت و در زمان حکومت ساسانیان کاربرد آن به صورت آجرهای لعاب دار و موزائیک ادامه یافت. دوره ساسانی زمان تجدید حیات صنعت سفالگری پس از دوره هخامنشی و پایه و اساس دوره درخشان هنرهای اسلامی از جمله سفالگری و لعاب سازی است، در کاشی های این دوره نقش هایی از حیوانات اسطوره ای از جمله طاووس و همچنین برگ نخل و نقوش تکراری و قرینه به تصویر کشیده شده است.

 بعد از اسلام کاربرد کاشی بیش از قبل ادامه یافت. در اوایل سفالینه های لعاب دار و بدون لعاب قالب خورده و نقش افزوده دوره ساسانی مورد اعتنا قرار گرفت و سپس از تلفیق هنر دوره های قبل و همچنین تأثیرپذیری از هنر چین، یونان و عراق هنر اسلامی در تمام زمینه ها از جمله سفالگری شکل گرفت. در این دوره ساخت لعاب زرین فام و مینایی جلوه ای درخشان و متعالی یافت. بهبود کیفیت ساخته ها و تنوع و زیبایی لعاب ها در این زمان به دلیل توجه به کیمیاگری و شکوفایی علمی و هنری و همچنین آشنایی با فرهنگ های دیگر از جمله یونانی و عربی صورت پذیرفت.

رنگ هایی که بیشتر در این زمان در کاشی های ایرانی به کار رفته اند لاجوردی، فیروزه ای، سبز، زرد و ارغوانی است. کاشیکاری درجهت تزئین فضاهای معماری و متناسب با سطوحی که مورد استفاده قرار می گیرد به شیوه های مختلف کار شده است، که از مهمترین آنها کاشی بنایی، کاشی مینایی، هفت رنگ، کاشی زرین فام، کاشی معرق، لعاب پران و کاشی یک رنگ را می توان نام برد.

 

خصوصيات خاك سفالگري

 در ابتدا انسان به طور اتفاقي از خاك رس براي  ساخت سفال استفاده كرد كه احتمالاً اين امر به دليل وفور و سهولت دسترسي بدان بوده است ولي بعدها تجربه به وي آموخت كه بهترين خاك براي سفالگري همين است.

 خاك رس ماده اوليه سفال و قسمتي از پوسته جامد زمين است كه بر اثر عمل تخريبي و متلاشي شدن صخره ها تشكيل و روي هم انباشته شده است. خاك رس همواره در طبيعت موجود بوده و بيش از مصرف آن در دسترس است.

 طي دوراني طولاني، باران ها، يخبندان ها، طغیان رودخانه ها و ساير عوامل طبيعي موجب نرم و پودر شدن سنگ ها شدند و ذرات سيليسي و آلوميني با ساير مواد آلي در روي كره زمين تركيب شدند، خاك رس نتيجه اين فرسايش است.

فرمول شيميايي خاك رس در حالت پخته: 2H2o           ، 2Sio2 ، Al2o3

 اين فرمول کلّی بسياري از اكسيدهاي فلزي و مواد آلي موجود در خاك رس را در بر نمي گيرد، تنوع محلي و اندازه هاي مختلف اين مواد اضافي علّت وجود خاك هاي متفاوت در كره زمين است. یافتن خاک مناسب با خصوصیات مورد نظر برای ساخت از مهمترین مراحل کار است که سفالگر برحسب تجربه آن را به دست می آورد.

 خاك ها از نظر محل تشكيل به دو گروه تقسيم مي شوند:

 خاك هاي نخستين يا خاك هاي اوليه خاك هايي هستند كه در محل اوليه تشکیل پس از تجزیه، در کنار سنگ های مادر رسوب نموده و جابجا نشده اند و خاك هاي ثانويه يا خاك هاي رسوبي آنهايي هستند که پس از تجزیه توسط آب، باد یا یخچالهای طبیعی از محل اولیه خود انتقال پیدا کرده اند. این خاک ها بیشتر از خاک  نوع اول یافت می شوند چون جابجایی حاصل از تخریب در طبیعت بسیار طبیعی است و زیاد انجام می شود. غلتیده شدن ذرات سنگ ها و حرکت آنها باعث خرد شدن و ترکیب آنها با موادی که از آن عبور می کنند می شود. از لحاظ ترکیب، این خاک ها انواع مختلفی دارند. بعضی از آنها دارای مقدار زیادی آهن می باشند که رنگ این خاک ها معمولاً  پس از پخت از قرمز تا سیاه متغییر است. وجود اکسیدهای فلزی از جمله آهن در گل به عنوان فلاکس (کمک ذوب) نیز عمل می کند که در نتیجه باعث پایین آمدن دمای پخت می شود.

 از انواع خاك هاي اوليه (یاخاک سفید)، كائولن يا خاك چيني را مي توان نام برد که بيشتر در ساخت لعاب ها، سراميك هاي صنعتي و ظروف چيني استفاده مي شود.

 خصوصيات خاك هاي اوليه عبارتست از دانه هاي درشت، دير گدازي، خاصيت شكل پذيري كم و رنگ سفيد بعد از پخت، در حالي كه خاك هاي ثانويه که داراي ناخالصي هاي فراوان و نرمي بيشتري هستند، زود گدازتر و شكل پذيرتر بوده و پس از پخت رنگ تيره تري دارند. بال كلی (Ball clay) ، بنتونیت و خاك رس سفالگري از خاك هاي ثانويه محسوب می شوند.

 مي توان با انواع خاك هايي كه از زمين برداشت مي شود كار كرد امّا اين خاك ها اكثراً خصوصيات مطلوب از قبيل رنگ، شكل پذيري و استحكام كافي پس از پخت را ندارند. همچنین ناخالصی های موجود در بعضی از خاک ها مانند آهک و گچ موجب شوره زدن و یا به وجودآمدن تاول هایی در سطح کار می شود. امّا زمان انتخاب يك نوع خاك برای کار بجز ترکیبات شیمیایی آن بايد سه كيفيت مهم را در نظر گرفت: خاصيت شكل پذيري، انقباض و تخلخل آن .

 انتخاب مواد براي ساخت يك جسم رسي بستگي به اين دارد كه مورد استفاده آن در چه كاري است؟ آيا براي چرخكاري، قالب ريزي، مجسمه سازي يا كار كردن با دست است؟ ويا چه نوع رنگ و بافتي مورد نظر است؟

 مثلاً خاك هاي رس با ذرات درشت براي مدل سازي و مجسمه سازي به كار برده مي شوند در حالي كه خاك هايي با ذرات ريزتر كه قدرت ايستايي كمتري دارند براي كار بر روي چرخ مناسب تر هستند.

 هر قدر دانه هاي خاك رس ريزتر باشند حجم آبي كه اين دانه ها را از هم جدا مي كند بيشتر است كه اين امر باعث شكل پذيري بيشتر در حين كار و درصد انقباض بيشتر گل پس از خشك شدن و پخت مي گردد. گاهي مواد پر كننده مانند شاموت يا گراگ (گلي كه يك بار پخته شده و سپس خرد و آسياب مي شود)، سيليس، لويي، پشم شيشه، كاه، موي بز، ماسه های ریز و... براي كنترل خشك شدن، جلوگيري از انقباض زیاد، تغيير شكل يافتن و كج شدن به گل اضافه مي شود.

افزودن مواد آلي باعث كاهش انقباض گل و افزايش تخلخل آن مي شود كه در نتيجه باعث سبك تر شدن بدنه پس از پخت مي شود. معمولاً اين مواد به نسبت 2به1 يعني دو قسمت گل و يك قسمت شاموت اضافه مي شود.

 

آماده كردن گل:  

 گل را از يك نوع و یا مخلوط كردن چند نوع خاک و بر حسب نياز افزودن مواد ديگري كه قبلاً شرح داده شد به دست مي آورند. معمولاً لازم است خاک قبل از استفاده تصفیه و آسیاب شود. برای حذف کردن ناخالصی ها و دانه های درشت سنگ و ماسه از گل، از روش ته نشینی استفاده می کنند. به این صورت که گل را به صورت دوغابی درآورده و دوغاب حاصله را پس از جدا کردن دانه های سنگین تر که  باقی می مانند، در ظرفی دیگر ته نشین کرده و پس از خالی کردن آب اضافه آن را مورد استفاده قرار می دهند.

 گل آماده شده را بهتر است مدتي به حال خود گذاشت(در محيطي در بسته). اين كار باعث مي‌شود رطوبت به طور كامل جذب دانه‌هاي آن شده و چسبندگي بهتري پيدا كند(خاصيت پلاستيسيته). با اضافه كردن كمي سركه مي‌توان سرعت رشد باكتري هاي موجود در گل را كه موجب بالا رفتن چسبندگي و خاصيت پلاستيكي آن مي‌شود بيشتر كرد، اين كار را در اصطلاح تخمير گل مي‌گويند.

 گل را قبل از استفاده بايد ورز داد، اگر اين كار انجام نشود بعضي قسمت هاي آن سفت تر شده و حباب هاي هواي باقي مانده در درون آن باعث ايجاد اشكال در مراحل بعدی مي شود، گل آماده شده بايد كاملاً یکنواخت و بدون حباب باشد.

درحين ورز دادن رطوبت گل را نيز مي توان تنظيم كرد. براي اين منظورگل را روي صفحه سيماني يا گچي ورز مي‌دهيم، اين كار باعث مي‌شود رطوبت اضافي گل گرفته شود يا با خيس كردن دست در حين ورز دادن مي‌توان آن را نرم‌تر كرد.

 هر قدر گل نرم تر باشد درصد آب آن بيشتر است. وقتي قطعه اي خشك و سپس پخته مي شود، از حجم اوليه خود كوچك تر مي شود كه در بعضي از كارها مانند نقش برجسته ها اين كاهش حجم را بايد مد نظر قرار داد.   

 

روش هاي ساخت :

 کار با گل رس، هر ساختاری که داشته باشد، آسان است به شرطی که ماهیّت آن را بدانیم و رابطه ای درست بین خواص فیزیکی گل و شیء ساخته شده برقرار کنیم. در وهله اول کاری که می خواهیم انجام دهیم باید هدفمند، داراي توازن و هماهنگ با كاربرد آن باشد.  

 امّا روش هاي ساخت بنا به نياز و در جهت بهتر اجرا شدن توسط هر فرد متفاوت است، گاهي سفالگر بر حسب نياز از يك يا چند شيوه در ساخت حجم مورد نظر استفاده مي كند.

 روش هاي معمول كه بيشتر مورداستفاده قرار مي گيرند به شرح زير است:

·         روش انگشتي

 روشي كه فقط از دست براي شكل دادن به گل استفاده مي شود. اين روش یکی از ابتدايي ترين روش هاي ساخت به شمار مي رود ،  با اين شيوه معمولاً ظروف كوچك و با سطح نا منظم را مي توان ساخت.

·         روش فتيله اي

 از اين روش براي ساخت اشياء نامتقارن و غير هندسي، همچنين براي ساخت تنورها و خمره هاي بزرگ استفاده مي شود.

 گل را به اندازه دلخواه برداشته روي سطح صاف به جلو و عقب مي غلتانيم تا به شکل لوله اي در آيد سعي كنيد قطر لوله در تمام طول آن يكنواخت باشد اين لوله ها را با فشار دست و خراش دادن سطح آنها به هم مي چسبانيم و حجم مورد نظر را به وجود مي آوريم .

·         روش صفحه اي

 در اين روش گل را با استفاده از وردنه به صورت لايه اي به ضخامت mm8 تاcm1 درآورده سپس براساس الگوي از قبل تهيه شده قطعات را بريده و به هم مي چسبانيم.

 كاشي و موزاييك هاي نقش دار، روميزي، لوحه هاي نقش برجسته ديواري و همچنين ظروف و اشكال با فرم هندسي با اين روش ساخته مي شوند.

·         ساخت با چرخ

 كار بر روي چرخ با هدف ساخت اشياء مدور با ضخامت يكنواخت و ساخت با سرعت بالا و تعداد زياد انجام مي گيرد.

 مراحل كار به ترتيب عبارتند از: در مركز قرار دادن، هوا گيري، ساخت استوانه، بالا كشيدن، شكل دادن، تراش دادن يا پرداخت كردن.

·         روش قالبی

 در این روش از قالب های گچی یا چوبی و یا ظروف و اشیاء مختلف برای قالب و به منظور شکل دادن به گل استفاده می شود. در این روش از گل به صورت دوغابی و یا خمیری استفاده می شود.

 

خشك كردن:

 مهمترين مرحله كار خشك كردن آن است زيرا اگر اين كار به صورت يكنواخت وبه آرامي صورت نگيرد باعث ترك خوردن و تاب برداشتن مي‌شود. در اين مرحله گل مقدار زيادي از آب خود را از دست مي‌دهد و منقبض مي‌شود. انقباض گل در حين خشك شدن به غیر از مقدار آبی که به آن اضافه شده، به دانه بندي خود گل نيز بستگي دارد كه هر چه ريزتر باشد گل نرم تر و چسبندگي آن بيشتر بوده و در نتيجه درصد انقباض نيز بيشتر خواهد بود.

 در مراحل اوليه كليه سطح كار را بايد بوسيله نايلون پوشاند تا خشك شدن به آرامي انجام گيرد زيرا سريع خشك شدن قطعات بخصوص قطعات بزرگ موجب ترك خوردگي و تاب برداشتن آنها مي‌شود.

 در سطح‌هايي كه از نظر ضخامت يكنواخت نيستند بايد قسمت هاي نازك را بپوشانيم تا سرعت خشك شدن در تمام سطح كار هم زمان صورت گيرد.

 

پرداخت كردن:

 اين كار براي برطرف كردن هر گونه زوايد و ناهمواري و ناهمگوني است كه مهارت و دقّت سفالگر در اين مرحله موجب توليد مطلوب مي گردد.

 از بين بردن ترك ها، اصلاح شكل ظروف و گوشه ها، نازك، سبك ويكنواخت كردن شئ قبل از پخت ازاهداف پرداخت كردن است.

 

پخت:

 پس ازاينكه كارها كاملاً خشك شد و حالت استخواني پيدا كرد، آن را داخل كوره مي‌چينيم. بايد دقّت كرد كه بين اشياء فضاي كافي براي هدايت هوا وجود داشته باشد و به بدنه كوره نچسبيده باشند. عمل پخت بايد يكنواخت انجام گيرد و حرارت كوره به آرامي بالا برده شود تا قطعه فرصت خشك شدن كامل را پيدا كند، در غير اين صورت باعث شكستن آن مي‌شود.

 براي كنترل دقيق دما از حرارت سنج هاي مخصوص اين كار كه بر روي كوره نصب مي گردد استفاده مي شود، امّا به طور سنتي زمان پخت را از روي رنگ درون كوره نیز تعيين مي كنند، مثلاً زماني كه رنگ نارنجي متمايل به قرمز تمام محيط كوره را گرفته باشد نشان دهنده دمايي حدود cْ900 است كه دماي مناسب براي پخت اغلب سفال ها محسوب مي شود. دراين شرايط مي توان كوره را خاموش كرد و مدتي(حدوداً يك روز) آن را به حال خود گذاشت تا به آرامي خنك شود.

 اشياء سفالين بدون لعاب معمولاَ در cْ850 و تقريباً به مدت  4 تا 6 ساعت پخته مي‌شوند كه اين حرارت و مدت آن متغير بوده و بستگي به نوع مواداوليه، ابعاد كوره و ضخامت بدنه‌هاي مورد نظر دارد، پخت اوليه اشياء بدون لعاب را كه در دماي كمتر از 900 درجه انجام مي شود بيسكويت شدن مي گويند.

 هنگام پخت، واكنش هاي شيميايي در بدنه‌هاي سفالي رخ مي دهد كه شرايط اوليه گل را تغيير مي دهد و باعث استحكام و مقاومت بيشتر در برابر مواد شيميايي مختلف،  ضربه و رطوبت به علّت نزديك شدن ذرات به هم مي‌شود. در مراحل اولیه و در 200 درجه آبی که به گل افزوده شده کاملاً خشک می شود. اكسيد شدن از تغييراتي است كه در مراحل بعدی طي فرآيند پخت و با رسيدن به حرارت 900 درجه انجام مي گيرد. مواد كربني معمولاً در تمام گل ها وجود دارد و پختن باعث سوختن اين ماده يا اكسيد شدن آن مي گردد.       

 اكسيد شدن مستلزم وجود اكسيژن كافي در فضاي كوره براي سوخت كامل است كه درصورتي كه دريچه هاي كوره باز باشد و مشعل ها با شعله اي بيرنگ بسوزند اين محيط بوجود مي آيد، امّا اگر دريچه هاي كوره بسته باشند مشعل ها شعله اي زرد داشته و داخل كوره پر از دود است كه در اصطلاح، محيط احيا يا دودزا در اتمسفر كوره ايجاد مي شود. كربن آزادي كه به اين وسيله در كوره به وجود مي آيد، اكسيژن را از فضاي داخل كوره گرفته و در نتيجه اكسيدهاي فلزي را به اكسيدهاي با درجه اكسيداسيون پايين تر احيا مي كند. به عنوان مثال، اكسيد مس سياه ‍‍ Cuoكه لعاب هاي سبز مي دهد به اكسيد مس قرمزCu2o احيا مي شود، يا اكسيدآهن قرمز Fe2o3به اكسيدآهن Feo احيا مي شود كه رنگ سبز كم رنگي را مي سازد. عمل احيا بر روي بدنه هاي بدون لعاب نيز اثر كرده و رس هاي زرد را به رنگ خاكستري و رس قرمز را به سياه تبديل مي كند.

 با اين كه پخت در شرايط اكسيداسيون كيفيّت بهتري به بدنه هاي بدون لعاب داده ونيز لعاب هاي روشن وشفاف ايجاد مي كند امّا در شرايط احيا نيز رنگ ها و بافت ها جلوه خاصي پيدا مي كنند كه سفالگران از اين شيوه نيز در جهت خلق آثار زيبا بهره مي گيرند.

 براي پخت كارهاي سفالي از انواع گوناگوني از كوره ها مي توان استفاده كرد كه بر حسب نوع سوخت مصرفي انواع كوره هاي برقي، كوره هاي گاز سوز، كوره هاي با سوخت چوب و با سوخت گازوئيل و مازوت وجود دارد.

 كوره هاي برقي معمولاً به دليل مصرف زياد انرژي در ابعاد كوچك ساخته مي شوند كه اين خود از معايب اين كوره ها به شمار مي رود. همچنين در اين كوره ها به دليل خنثي بودن اتمسفر كوره نمي توان شرايط احيا را ايجاد كرد. امّا سهولت كاربرد و دقّت بالاي تنظيم حرارت و نيز توزيع يكنواخت حرارت در درون اتاقك كوره هاي الكتريكي از مزاياي اين نوع كوره هاست.

 كوره هاي گازي پركاربردترين نوع كوره ها هستند كه به دليل آسان وارزان بودن سوخت آن و كارايي بالاي اين نوع كوره ها در ايجاد شرايط مختلف پخت بهتر از انواع ديگر است.

 

تزئين:

 هرگونه فعّاليتي كه براي آرايش ظروف سفالي قبل يا بعد از پخت انجام گيرد تزئين ناميده مي شود.

 براي تزئين روش هاي مختلفي وجود دارد، يكي از اين روش ها رنگ آميزي است. اگر رنگ از هر نوع و به صورت حساب شده به كار رود به زيبايي كار خواهد افزود.

 خاك رس خود از نظر رنگ غني مي باشد. اين رنگ ها كاملاً متنوع بوده و با نوع خاك و شدت پخت تغيير مي كند كه  مي توان  از اين خاصيت گل رس در تزئين آن بهره برد.

 قديمي ترين شكل تزئين به اين شيوه، نقاشي با گِل هاي اُكسيدي به رنگ قهوه اي تیره و سیاه روي ظروف است. در اين روش، از هزاره پنجم ق.م تا دوران اسلامي، نقوش طرح سبدها و حصيرها، طرح هاي خطي هندسي به شكل جناغي يا شطرنجي و يا موازي و متقاطع، سپس نقوش گياهي، حيواني و انساني و در مراحل بعدي نقوش استيليزه و سمبليك و سپس طرح هاي هندسي تزئيني متداول بوده و در دوره هاي بعد با استفاده از لعاب هاي رنگي و نقش هاي اسليمي و كتيبه هاي خط كوفي سير تكامل خود را طي كرده است. هنر سفالگري پس از خلاقيت سفالگران در ايجاد شكل ها و تركيبات زيبا مديون ذوق و سليقه و هنر نمايي آنان درزمينه تزئين رنگ و نقاشي است.

 روش هاي متنوعي برای كاربرد رنگ در بدنه هاي سفالي وجود دارد. لعاب كاري روشي قديمي براي دوام و استحکام، رطوبت ناپذيري و زيبايي بيشتر ظروف و دست  ساخته هاي گلي است. اولین لعاب ساخته شده از خاک بدنه سفالی بوده است که بیشتر آسیاب شده و نرم تر است، گاهی از گلی که رنگی متفاوت با رنگ بدنه داشته برای این منظور استفاده می شده است. دوغاب تهیه شده را بر روی بدنه ای که هنوز خشک نشده می ریختند که پس از پخت سطح بدنه صاف تر می شد امروزه به این روش اسلیپ گفته می شود.  

 لعاب پوششي شفاف است كه طي مراحل پخت روي قطعه سفالي تشكيل مي شود، در واقع نوعي شيشه است. اكثر لعاب ها از سه جزء سازنده اصلي تشكيل يافته اند: سيليس، آلومين و يك ماده ي كمك ذوب همراه با اكسيدهاي فلزي كه براي ايجاد رنگ اضافه مي شود. برای این کار از اکسیدهای مختلف از قبیل کبالت(آبی)، مس(سبز)، آهن(قرمز،قهوه ای) و ... استفاده می شود.   

 لعاب را با آب رقيق كرده و روي بدنه بيسكويت شده مي زنيم، رقيق بودن اين مايع بايد به اندازه اي باشد كه بتوان آن را با قلم مو يا به صورت اسپري يا غوطه وري و یا ریختن روی بدنه به كار گرفت. همچنين ظرف قبل از لعاب زدن بايد از گرد و غبار و مواد روغني كاملاً پاك شود. مقدار جذب لعاب بستگی به غلظت لعاب، تخلخل بدنه و زمان قرار گرفتن بدنه در لعاب دارد.

 لعاب ها ممکن است شفاف (ترانسپارانت) ویا پوشاننده (اُپک) باشند. لعاب می تواند مات یا براق باشد یا به صورت لایه ضخیم، ظریف و نازک، ترک دار و ... باشد.

 پتينه كردن يكي ديگر از روش هاي رنگ آميزي و تزئين در سطوح سفالي بي لعاب است كه نياز به پخت مجدد ندارد و تا حدودي با پوشش سطح سفال نقش محافظ را نيز دارد.   

 دراين روش مواد رنگي را مي توان بعد از قرار دادن شئ در كوره و پخت آن يا حتي پس از لعاب زدن به كار برد. براي اين كار از انواع واكس ها، رنگ هاي معدني و اكسيدهاي فلزي و يا رنگ هاي روغني، انواع لاكها و پوشش دهنده هاي شفاف و اسيدها مي توان استفاده كرد.

 در روش صیقل دادن پس از ساخت، زمانی که بدنه تقریباً خشک شده باشد، برای پوشاندن خلل و فرج سطح آن را با ابزار سخت و صافی صیقل می دهند. اثر صیقل پس از انجام کار و بعد از پخت به صورت کم و بیش براق بر روی سطح ظرف باقی می ماند.  

 از شيوه هاي ديگر تزئين اِسگرافيتو يا خراش دادن است. با كندن طرح و يا زمينه اطراف آن، جلوه بيشتري به نقش داده مي شود.

 تزئينات افزوده يا برجسته: در اين روش، قطعات كوچك گل را برحسب نياز و نوع طرح، روي بدنه اضافه مي كنند. گاهي اين تزئينات شامل دسته هاي تزئيني، پايه ها و... است كه به بدنه اضافه مي شود.    

 روش قالبي و مُهري، قبل از خشک شدن قطعه نقش مورد نظر به صورت معكوس يا منفي روي قالب هايي حك شده و با ایجاد فشار برروي ظرف زده مي شود.

 تزئینات مشبک: این تزئینات روی ظروف ترسیم شده و در بخش هایی از آن بر حسب نیاز سفال را بریده و به صورت مشبک در می آورند.

 

ابزار كار:

 براي ابزار كار از هر چيزي مي توان استفاده كرد. از جمله ابزارهاي دست ساز كه بنا به نياز، سفالگر خودآنها را تهيه مي‌كند تا ابزارهاي مجسمه سازي و وسايل آشپزخانه و چيزهاي ديگر. ولي بعضي ابزارها مورد استفاده بيشتري دارند كه لازم است تهيه شود، مثل قلم مو، سيم يا نخ نايلوني ضخيم و كاردك براي بريدن قطعات گل، وردنه براي پهن كردن گل، صفحه‌ي گچي براي گرفتن رطوبت اضافه گل، ابزارهاي اثر گذار براي ايجاد بافت‌هاي مختلف روي كار (كه براي اين منظور از اشياء متنوع و مختلف مي‌توان استفاده كرد مانند دكمه، شاخه درختان،‌ پارچه‌هايي با بافت درشت و...) و نيز كيسه‌هاي پلاستيكي براي پوشاندن گل و جلوگيري از خشك شدن كار.

سنگهاي آذرين

سنگهاي آذرين

آتشفشان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هاي استراتوولكان به صورت گدازه با دماي بين نهصدتاهزاروصددرجه‌ي سانتيگراد خارج مي‌شوند و مي‌توانند منطقه‌اي در حدود چندين كيلومتر را بپوشانند. اين ماگماها مي‌توانند فوران‌هاي انفجاري بسيار قوي همراه با مقدار زيادي مواد پيروكلاستيك توليد نمايند. آندزيت‌ها سنگ‌هاي دانه‌ريز و تقريباً روشن مي‌باشند كه كاني‌ها اصلي سازنده‌ي آنها ( پلاژيوكلاز، پيروكسن، آمفيبول و بيوتيت ) در زمينه‌اي خاكستري رنگ تا سياه قرار گرفته است.

 

 

پلاژیوکلاز

آندزيت‌ها به دليل مقاومت‌ زياد در مقابل عوامل جوي درساختمان‌‌سازي به عنوان سنگ‌نما بكار برده مي‌شوند.

ساختهای موجود در سنگهای آذرین

ساخت های موجود در سنگهای آذرین به دو بخش تقسیم می شود:

1) ساخت های اولیه سنگهای آذرین خروجی

الف ) گدازه ( مشخصات گدازه ها و ساخت گدازه ها )

ب ) آتشفشان ها ( 1. مخروط آتشفشانی  2. دهانه )

2) ساخت های اولیه سنگهای آذرین نفوذی

الف ) انواع توده های نفوذی هم شیب

ب ) انواع توده های نفوذی ناهم شیب

 

ساخت های اولیه سنگهای آذرین خروجی

الف ) گدازه

هنگامی که ماگما به سطح زمین راه می یابد ، در سطح زمین جریان یافته و پس از سرد شدن ، گدازه ها را بوجود می اورد .

گدازه ها ، توده های آذرین لایه شکلی هستند که ضخامتشان در مقایسه با گسترش عرضی آنها ناچیز است . حالت گدازه تابع مشخصات زمینی است که در ان جریان می یابد . مثلا در مواردی که زمین تقریبا مسطح باشد ، گدازه نیز قشر کم و بیش افقی خواهد بود ، در صورتی که در دامنه آتشفشانها ، گدازه ها به حالت شیب دار مشاهده می شود .


مشخصات گدازه ها :  ضخامت گدازه ها معمولا در حدود چند متر است و گدازه های باضخامت بیش از 100 متر ، فوق العاده نادر است . گسترش عرضی گدازه ها تا حد زیادی به جنس آنها بستگی دارد . گرانروی گدازه های بازی و متوسط کم است ، بنابراین ، این دسته از گدازه ها ، به اسانی جریان افتاده و سطح وسیعی را در بر می گیرند . ضخامت این دسته از گدازه کم و بیش در سرتاسر آن یکسان است . گدازه های اسیدی ، لزج ترند و بنابراین ، گسترش چندانی ندارند و غالبا به صورت توده های عدسی شکل اند .


ساخت گدازه ها  : الف) ساخت منشوری  ب) ساخت بالشی  ج) تغییرات داخلی قشر گدازه


ب ) آتشفشان ها

آتشفشان ها نیز اشکال دیگری از ساخت های اولیه سنگهای آذرین خروجی اند که در اثر خروج ماگما ، بوجود می آیند .مهم ترین قسمت های یک آتشفشان از نظر زمین شناسی ساختمانی ، مخروط و دهانه آتشفشان است که اینک به بررسی آنها می پردازم .

1. مخروط آتشفشانی ، مخروط آتشفشانی در اثر سرد شدن و تجمع مواد خروجی آتشفشان به وجود می آید این گونه ساختمآنها را از نظر های مختلف می توان تقسیم بندی کرد . مثلا اساس تقسیم بندی سنگ شناسی ، جنس سنگهای تشکیل دهنده مخروط و اساس طبقه بندی فیزیوگرافی ، مرحله فرسایش ان است اما در زمین شناسی ساختمانی ، مخروط ها را از نظر ساختمان داخلی طبقه بندی می کنند . در این تقسیم بندی ، می توان انواع مخروط های زیر را تشخیص داد :


الف ) مخروط گدازه ای ، این مخروط ها از گدازه های خیلی سیال تشکیل شده و به همین جهت دارای دامنه های کم شیب اند . این مخروط ها تماما از جنس گدازه اند . و در مورد آنها قسمت اعظم ماگما از درون دهانه اصلی آتشفشان ، خارج شده است .در مواردی که ماگماهنگام خروج از آتشفشان سرد و لزج باشد ، در فاصله کمی پس از خروج از دهانه ، منجمد می شود و مخروط پر شیبی را به وجود می اورد که بنام هورنیتو موسوم است .


ب ) مخروط های آذر آواری ، این مخروط ها در نتیجه تجمع مواد اذر اواری که از آتشفشان خارج می شود تشکیل شده و در بعضی موارد ممکن است دارای دامنه های پر شیب باشد .


ج ) مخروط مرکب ، این مخروط ها از قشر های متناوب گدازه و مواد اذر اواری تشکیل می شود . در این گونه مخروط ها ، قسمت اعظم ماگما از دهانه های فرعی آتشفشان خارج می شود .


2. دهانه ، قسمت بالایی مخروط آتشفشان ، بنام دهانه خوانده می شود بسته به وضعیت دهانه ، حالات زیر را می توان تشخیص داد :


الف ) کرارتر  : کرارتر فرورفتگی موجود در انتهای مخروط آتشفشان است که در حالت کلی ، به صورت یک مخروط ناقص در بالای ان قرار دارد . قطر قسمت پائین کرارتر معمولا کم است و ندرتا از 300 متر تجاوز می کند اما قطر قسمت بالای ان ، در اثر ریزش دیواره ، ممکن است خیلی زیاد باشد .کرارتر معمولا در اثر انفجار در قسمت های بالایی دود کش آتشفشان ، بوجود می آید .


ب ) کالدرا  : کالدرا فرورفتگی بسیار بزرگی است که در قسمت های بالایی آتشفشان به وجود می آید . مقطع این فرورفتگی ، معمولا دایره و در بعضی موارد نامنظم است . قطر کالدرا ممکن است به جندین کیلومتر برسد .کالدرا در نتیجه تخریب دیواره دهانه آتشفشان به وجود می آید .

 

ساخت های اولیه سنگهای آذرین نفوذی

در زمین شناسی ساختمانی ، توده های نفوذی را بسته به وضعیت آنها نسبت به سنگهای مجاور ، به دو دسته توده های هم شیب و ناهم شیب تقسیم می کنند . هر یک از این گروه ها ، بسته به شکل و ابعاد توده خود به گروه های کوچک تر تقسیم می کنند .

معمولا در مجاورت توده نفوذی ، طبقات رسوبی یا سنگهای دگرگونی حاوی شیستوزیته وجود دارد . اگر توده نفوذی با سطح لایه بندی طبقات رسوبی یا شیستوزیته سنگهای دگرگونی مجاور موازی باشد ، ان را توده نفوذی هم شیب و در غیر این صورت ، ناهم شیب می گویند .


الف ) توده های نفوذی هم شیب

1. سیل ها ، سیل ها ، که بنام ورقه نیز خوانده می شوند ، توده های نفوذی لایه ای شکلی اند که به موازات لایه بندی یا شیستوزیته طبقات مجاور ، تشکیل می شوند . گسترش سیل ها در بعضی موارد فوق العاده زیاد و ممکن است به چندین هزار کیلومتر مربع برسد . نکته جالب ان است که در بسیاری حالات ، ضخامت سیل نیز تقریبا ثابت باقی می ماند . بدیهی است سن سیل همواره از سن سنگهای درون گیر خود ، کمتر است .از نظر وضعیت ، سیل ممکن است به حالت افقی ، قائم و یا مایل دیده می شود . و بدیهی است در هر حالت ، تابع مشخصات لایه های اطراف خود باشد . ضخامت سیل از چند سانتیمتر تا چند صد متر ممکن است تغییر نمآید .


2. لاکولیت ها ، لاکولیت ها توده های نفوذی عدسی مانندی هستند که در فصل مشترک لایه ها نفوذ کرده و طبقات رویی را به صورت گنبد در می اورند . باتوجه به این تعریف ،در می یابیم که لاکولیت مشابه سیل ها هستند با این تفاوت که گسترش عرضی لاکولیت ها فقط چند برابر ضخامت آنها ست در صورتی که در مورد سیل ها ، ممکن است به چندین برابر برسد . سنگهای آذرین تشکیل دهنده لاکولیت معمولا از نوع متوسط و بازی ( مثل آندزیت نفلین سنییت) می باشد


3. لوپولیت ها ، لوپولیت ها توده های نفوذی وسیعی اند که در نتیجه نفوذ ماگما در ساختمان های تشتکی شکل به وجود می ایند . ماگما تشکیل دهنده لوپولیت معمولا از نوع بازی می باشد .


4. فاکولیت ها ، فاکولیت ها توده های نفوذی کوچکی هستند که به شکل عدسی ، در خط الراس تاقدیس ها و یا در خط القعر ناودیس ها ، تشکیل می شوند . بایستی توجه داشت که تنها در حالاتی فاکولیت ها جزو ساختمآنهای اولیه سنگهای آذرین به شمار می ایند که سنگها ، قبلا به صورت تاقدیس یا ناودیس چین خورده باشند و در حالتی که یک توده نفوذی مثل سیل ، همراه با طبقات درون گیر خود چین بخورد ، ساختمان حاصله را بایستی در گروه ساخت های ثانوی ، طبقه بندی کرد .


ب ) توده های نفوذی ناهم شیب

1. دایک ها ، دایک ها توده های نفوذی لایه ای شکلی اند که طبقات اطراف خود را قطع می کنند . دایک ها غالبا در نتیجه تزریق ماگما در داخل شکستگی سنگها به وجود می ایند . در حقیقت فرق دایک و سیل ، تنها در نحوه قرار گرفتن این توده ها نسبت به طبقات اطراف است و در مورد آنها نیز همانند سیل ها ، می توان انواع ساده مکرر ، مرکب و تفریق شده راتشخیص داد .
ضخامت دایک ها معمولا چند سانتی متر تا چند متر است ولی در بعضی موارد می توان دایکهای خیلی نازک یا خیلی ضخیم را نیز مشاهده کرد . گسترش دایک ها نیز متفاوت است و در بعضی موارد می توان تا چندین کیلومتر یک دایک راتعقیب کرد .


2. دودکش های آتشفشانی ، قسمت هایی از ماگما را که در داخل دود کش آتشفشانی منجمد می شود ، بایستی جزو توده های نفوذی نا هم شیب منظور کرد . بدیهی است این گونه توده ها را ، تنها پی از فرسایش قسمت های رویی ، می توان مشاهده کرد . فصل مشترک دود کش های آتشفشانی با سنگهای اطراف ، اغلب به حالت قائم و یا با شیب زیاد است . مقطع آنها نیز غالبا دایره ای و گاهی نیز به حالت غیر مشخص است . قطر دود کش های آتشفشانی متفاوت است و از چندین ده متر تا 1.5 کیلومتر تغییر می کنند .


3. باتولیت ها ، باتولیت ها توده های نفوذی بزرگی اند که قسمت بالایی شان به شکل گنبد است . بر اساس مطالعات انجام شده ، گسترش باتولیت ها با عمق زیاد می شود . به عبارت دیگر ، فصل مشترک این توده های نفوذی با سنگهای اطراف ، به طرف خارج توده شیب دارد . گسترش باتولیت ها زیاد و عموما بیش از 100 کلیومتر مربع است . عمق باتولیت ها دقیقا مشخص نشده است و بنابر بعضی از عقآید ، این توده های نفوذی با منبع ماگما اولیه مرتبط می باشند .


4. استوک ها ، استوک ها نیز توده های نفوذی مشابه باتولیت ها اند ولی وسعت آنها از 100 کلیومتر مربع کمتر است . شکل کلی استوک ها نامنظم است و در بعضی موارد ، به حالت کم و بیش استوانه ای دیده می شوند .ماگمای تشکیل دهنده استوک ها معمولا از نوع متوسط تا بازی است .

 

سياركها و قمرها

سياركها و قمرها

سیارکها

سیاره‌های خرد ، اجرام جامد کوچکی هستند که به دور خورشید می‌چرخند و تفاوت آنها با سیارات در بزرگی آنها است. بزرگترین این سیارکهای خرد به نام سیرس می‌باشند، که قطرش برابر با 800 کیلومتر است. قطر اکثر آنها در حدود 3 کیلومتر می‌باشد. سیارکها نیز توسط انعکاس نور خورشید قابل رویت می‌باشند و آنها را بدون تلسکوپ نمی‌توان دید.

قمرها

قمرها اغلب از اجتماع و تمرکز دیسکهای غبار و گاز در پیرامون سیاره‌ها درست می‌شوند. شش سیاره از نه سیاره بزرگ هر کدام یک یا چند قمر دارند که به دور آنها می‌چرخند. تا به حال 45 قمر در منظومه شمسی کشف کردیده است.

«دان يئومان» دانشمند ناسا نظريات متفاوتي نسبت به سيارك ها ارائه كرده است. به اعتقاد وي در مواردي خاص بايد از اين اجرام به دليل برخورد با زمين تشكر كرد. به گزارش مهر سيارك ها يا اخترواره ها اجرام كيهاني با اشكالي نامنظم از جنس سنگ يا فلز هستند كه به وفور در داخل منظومه خورشيدي ديده مي شوند. مسير حركت اين جرم هاي سنگي به دور خورشيد بوده و اكثر آنها در ميان سياره هاي مريخ و مشتري قرار گرفته اند. بسياري بر اين باورند كه از اين سياره هاي خرد مي توان استفاده هاي متفاوتي از جمله ساخت و ساز در كره ماه يا استفاده از ذخاير طبيعي آنها داشت. به علاوه سيارك ها از گذشته ها به عنوان اجرامي كه مي توانند براي سياره زمين و ساكنانش خطرساز باشند، شناخته مي شده اند. نشريه «لايوساينس» با ارائه گزارشي به بررسي حقايقي متفاوت درباره اين اجرام فراوان از زبان «دان يئومان» از دانشمندان سازمان ناسا پرداخته است.

سيارك ها هم ماه دارند

در سال 1993 فضاپيماي «گاليله» ناسا از كنار سيارك «آيدا» عبور كرده و تصاويري را به ثبت رساند كه اين تصاوير وجود قمري كوچك در ابعاد يك كيلومتر را نمايان ساختند. اين قمر كوچك در نهايت Dactyl نام گرفت و پس از كشف آن بيش از 150 قمر در كنار سيارك هاي مختلف كشف و به ثبت رسيدند كه برخي از آنها اجرام نزديك به زمين را همراهي مي كردند. نظريه هاي متفاوتي درباره چگونگي شكل گيري اين قمرها ارائه شده كه هنوز هيچ يك از آنها به اثبات نرسيده است.

منشاء احتمالي قمر سيارك ها

تقريباً تمامي اخترواره ها از شكلي نامنظم و خصوصيات سطحي متفاوت برخوردارند. اين به آن معني است كه در سطح جاذب نور خورشيد در يك سيارك، قسمتي نور بيشتري به خود جذب كرده و تابش هاي حرارتي آن نسبت به قسمت هاي ديگر در همان سطح بيشتر است. به دليل وجود اين ناهماهنگي يك ضربه چرخشي كوچك مي تواند روي سرعت چرخش سيارك به راحتي اثر بگذارد. طي چند ميليون سال يك سيارك سست با نيروي گرانشي بسيار پايين مي تواند به درجه سرعت چرخشي دست يابد كه مواد موجود روي سطح استوايي آن به اطراف پرتاب شده و با تركيب مجدد با يكديگر قمري كوچك را براي اخترواره به وجود آورند. اين فرآيند مطلوب ترين نظريه يي است كه مي توان براي توضيح منشاء احتمالي قمرها در سيارك ها ارائه كرد.

تاثير نور خورشيد بر حركت سيارك ها

پس از رسيدن نور خورشيد به يك خردسياره، اين نور توسط سطح سيارك جذب شده و پس از تاخيري كوتاه به فضا بازتاب داده مي شود. انرژي كه از حرارت بازتاب دادن نور به وجود مي آيد باعث ايجاد شتاب كوچكي در حركت سيارك خواهد شد. اين پديده به «شتاب بخشي ياركوسكي» شهرت يافته است. با گذشت صدها هزار سال زمان اين شتاب هاي كوچك مي توانند مسير مداري يك سيارك را به منطقه يي به نام منطقه تشديد، جايي كه سيارك ها به شدت تحت تاثير نيروهاي گرانشي سياره هاي كيوان و مشتري قرار مي گيرند، حركت دهند. حركت مداري سيارك ها به تدريج مي تواند مسير حركت آنها را تغيير داده و آن را به جرمي نزديك به زمين و خطرساز تبديل كند.

سيارك ها متنوعند

زماني سيارك ها را تنها صخره هاي سرگردان در فضا مي پنداشتند، اما اكنون دانشمندان مي دانند اين اجرام از نظر ساختار و تركيب بندي كاملاً متنوع و متفاوتند. بخشي از اين طيف متنوع به ضعيف ترين سيارك ها تعلق دارد كه زماني ستاره دنباله دار بوده اند كه منبع يخي آنها براي تبخير شدن به اتمام رسيده و به همين دليل خصوصيات دنباله دار بودن خود را از دست داده اند يا در دوره يي از غيرفعالي قرار گرفته اند كه هيچ يك از ذرات يخي آنان در معرض نور خورشيد قرار نمي گيرد. اين صخره هاي كيهاني بسيار متخلخل و شكننده هستند. از انواع ديگر سيارك ها مي توان به سيارك هاي قلوه يي و فلزي اشاره كرد.

همسايه هاي ثروتمند زمين

سيارك ها شايد به صورت تئوري بتوانند سير ساخت و ساز را در فضا هموار سازند، زيرا ساختار اين اجرام سرشار از مواد باارزش سنگي و فلزي است. آزمايش روي شهاب سنگ هاي جداشده از سيارك ها نشان مي دهد به صورت ميانگين سيارك هاي نزديك به زمين مقدار زيادي از فلزات باارزشي مانند پلاتين دارند كه اين خصوصيت همسايه هاي زمين را بسيار ثروتمندتر از خود زمين خواهد كرد. در عين حال به دليل اينكه در بسياري از موارد رفتن به يك سيارك و بازگشتن از آن نسبت به سفر به ماه بسيار آسان تر است اين مواد بسيار قابل دسترس تر خواهند بود.

سيارك ها نزديك ترين همسايه زمين

در حال حاضر سيارك ها نزديك ترين همسايگان زمين را تشكيل مي دهند كه حتي در برخي مواقع از ماه نيز به زمين نزديك ترند. اين به آن دليل است كه برخي از سيارك ها از مدارهايي نامتعارف برخوردارند كه در دوره هاي زماني خاص فاصله آنها تا زمين كمتر از فاصله ماه تا زمين خواهد شد. اين پديده سالانه چندين بار رخ داده و سيارك هاي متعددي را به نزديكي زمين هدايت مي كند.

حمله سيارك ها به زمين

زمين روزانه تحت ضربات بيش از 100 تن از موادي قرار مي گيرد كه از سيارك ها و ستاره هاي دنباله دار به بيرون پرتاب مي شوند. خوشبختانه اين مقدار زياد مواد به شكل غبار و ذرات بسيار ريز به زمين رسيده و آسيبي به آن وارد نمي كنند. نمونه بارز آن شهاب باران هايي است كه در زمان هايي خاص از سال نمايان مي شود. همچنين تقريباً يك بار در روز جرمي به اندازه يك توپ بسكتبال و به صورت سالانه اجرامي به اندازه يك خودرو كوچك با اتمسفر برخورد مي كنند. به طور كلي مي توان گفت سياره زمين به صورت مداوم تحت يورش اين ذرات ناشي از سيارك ها و ستاره هاي دنباله دار قرار دارد.

سيارك ها عامل شكل گيري حيات

پس از شكل گيري منظومه خورشيدي حدود 6/4 ميليارد سال پيش براساس نظريه يي برخورد سيارك ها و ستاره هاي دنباله دار حاوي آب و مواد كربني باعث شكل گيري ابتدايي ترين عوامل تشكيل حيات در زمين شد. پس از تشكيل حيات برخوردهاي متعدد ديگر تغييراتي از قبيل انقراض دايناسورها و تغيير سير تكامل را در زمين به وجود آورد. اين فرآيند زمينه ساز گسترش گونه هاي قابل انطباق با يكديگر از جمله پستانداران شد و شايد بتوان گفت بسياري از جانداران در صورت عدم برخورد اين سيارك ها با زمين هرگز امكان حيات روي اين سياره زنده را نداشتند.

 

قطب جنوب

قطب جنوب

علیرغم سرمای فوق العاده ، اقیانوسی که قطب جنوب را احاطه کرده غنی ترین ناحیه جهان از نظر حیات است . طی ماههای تابستان ، گیاهان میکروسکوپی پراکنده شده برای گروههای بزرگ کریل ها غذا فراهم می آورند و اینها به نوبه خود غذای پنگوئنها ، سیلها و والها را فراهم می کنند . اکثر حیوانات قطب جنوب در تابستان تولید مثل می کنند اما پنگوئنهای امپراطور در پاییز تخم گذاری می کنند و نرها در طی سردترین ماههای سال روی تخم ها می خوابند. دریاهای پوشیده از یخ اطراف قاره قطب جنوب ، خانه گونه های بسیاری از حیوانات است.



قطب جنوب قاره ای است که کاملاَ توسط دریا احاطه شده است . لایه یخی قطب جنوب اکثر زمین را می پوشاند در حالیکه روی قطعه سنگهای یکدست کشیده است . مساحتی بالغ بر 13 میلیون کیلومتر مربع (5 میلیون مایل مربع) را در بردارد و 4000 متر (13000 پا) عمق را دارا می باشد.

یخ دریا

یخ دریای حقیقی زمانی شکل می گیرد که روی دریا یخ می زند . ضخامت این لایه یخ بیش از 5 متر (15پا) نمی باشد . در حین زمستان شمال ، یخ دریا تقریباَ 7/11 میلیون کیلومتر مربع (5/4 میلیون مایل مربع) را در اقیانوس منجمد شمالی پوشش می دهد . در قطب جنوب یخ دریا در زمستان حدوداَ 19 میلیون کیلومتر مربع (5/7 میلیون مایل مربع) از اقیانوس اطراف قطب جنوب را پوشش می دهد . همانطور که دریا یخ می زند ، یخ جلویی به سمت جلو شروع به حرکت ، حدود 4 کیلومتر (5/2 مایل) در روز می نماید.

 

 

 

کوه یخی و جزایر یخی

وقتی که قسمتی از یخچچال وارد دریا می شود و می شکند به شکل یک کوه یخی و جزیره یخی در می آید . آنها می توانند صدها یارد کلفتی داشته باشند ، اما فقط یک دهم قد آنها قابل رویت در بالای سطح دریا می باشد . در قطب جنوب ، بعضی جزایر یخی مساحتی بیش از 1036 کیلومتر مربع (400 مایل مربع) را دارا می باشند.

 



حیات قطبی


در قطب شمال و جنوب ، شکار کردن یکی از اثرات مخرب بر روی حیات وحش می باشد . بسیاری از حیوانات قطبی شامل والها ، شیران دریایی و پنگوئنها برای گوشتشان شکار می شدند . قبل از روزهای روشنایی با برق ، آنها برای چربیشان نیز شکار می شدند که این چربیها برای لستفاده در چراغهای روغن سوز تبدیل به روغن می شدند . جمعیت والها از همه ، بیشتر زجر کشید و تعداد آنها بصورت مصیبت باری کاهش پیدا کرد . وقتی که بازار روغن چراغ از بین رفت ، کشتار والها برای گوشتشان ادامه پیدا کرد . در 1994 اقیانوس اطراف قطب جنوب منطقه محافظت شده ای برای والها معین شد . بدون تهدید به شکار شدن ممکن است جمعیت والها بازسازی شود . برای این منظور انتظار چندین دهه می رود ، در هر حال این بخاطر نسبت زاد و ولد آهسته آنها می باشد.

انرژی ، صنایع و حیات

از بین رفتن سایر منابع طبیعی نیز می تواند برای حیات جانوران تهدید کننده باشد . قطب شمال و قطب جنوب هر دو ذخایر عظیمی از نفت ، گاز طبیعی ، زغال سنگ و مواد معدنی هستند . تا بحال ، سرمایه مواد معدنی قطب جنوب دست نخورده باقی مانده است . با این وجود ، در قطب شمال ، صنایع اصلی ، استخراج گاز و نفت می باشد . یکی از مهمترین مناطق تولید نفت ، دریای بیفورت نزدیک آلاسکای شمالی می باشد . نفت از بستر عمیق دریا به بالا رانده می شود و سپس از میان آلاسکا توسط خطوط لوله به بندری در اقیانوس آرام به اسم ولدز ، پمپ می شود . هر جا که نفت انتقال می یابد ، خطر مسدود شدن یا آلودگی وجوددار . در بیست و چهارم مارس 1989، تانکر نفت راکسان ولدز 42 میلیون لیتر (11 میلیون گالن) نفت خام را در آبهای پرنس ویلیام سوند ، در ساحل جنوبی آلاسکا ، وارد کرد . و میلیونها حیوان شامل سمورهای دریایی و عقابهای سرسفید را بصورت مصیبت باری کشت .

به قاره‌ای که پیرامون قطب جنوب زمین را در بر گرفته قاره جنوبگان می‌گویند. این قاره سردترین نقطه کره زمین است و کمابیش همه رویه آن با یخ پوشیده شده است.

کشف قاره جنوبگان در اواخر ژانویه سال ۱۸۲۰ صورت گرفت. برای جزئیات بیشتر در این باره به نوشتار تاریخ جنوبگان مراجعه کنید. جنوبگان پنجمین قاره بزرگ کره زمین پس از آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی است ولی با این وجود کمترین جمعیت همه قاره‌ها را دارد. همچنین بلندترین میانگین ارتفاع، کمترین میانگین رطوبت و پایین‌ترین میانگین دما در میان همه قاره‌های جهان به این قاره تعلق دارد.

باور به وجود سرزمینی جنوبگانی یعنی قاره‌ای بس بزرگ که در دورترین نقطه کره زمین قرار گرفته باشد تا بتواند "توازن" کره زمین را در برابر خشکی‌های عظیم شمال آن حفظ کند از زمان بطلمیوس یعنی سده نخست میلادی وجود داشته است. بطلمیوس این مسئله را مطرح می‌کرد که وجود چنین سرزمینی برای حفظ قرینگی خشکی‌ها لازم است. ترسیم خشکی‌های بزرگی در جنوب کره زمین در نقشه‌های قدیمی رایج بود از جمله در نقشه‌های معروف پیری رئیس، دریاسالار ترکیه عثمانی (از سده ۱۶). حتی پس از این‌که در اواخر سده هفدهم کاشفان دریافتند که آمریکای جنوبی و استرالیا جزئی از "جنوبگان" افسانه‌ای نیستند باز در باور جغرافیدانان آن دوره، منطقه قطب جنوب بسیار بزرگ‌تر از مساحت راستین آن تصور می‌شد.

پنگوئن فرمانفرما از پرندگانی است که در این قاره زندگی می‌کند.پنگوئنها موجوداتي ماهي خور با قدي 1 متراند.دشمن اصلي آنها شير دريايي است.بوي بدن پنگوئنها سار است

آدم تصور نمي‌كند بتواند روزي قطب جنوب را ببيند؛ تمام صحنه‌هايي كه روزي از جعبه جادويي ديده است؛ تمام آن جانوران پردار و بي‌پر عجيب و غريب؛ تمام آن تكه‌هاي غول‌پيكر يخ روي اقيانوس آبي آبي. شايد حتي ته دلمان بارها از خود پرسيده‌ايم آيا چنين جايي وجود خارجي دارد؟ سرزمين پر از برف و يخ؛ جايي كه هر 6 ماه يك‌بار جاي شب و روز با هم عوض مي‌شود؟ آيرين شيوايي تنها زن ايراني و پنجمين ايراني است كه قطب جنوب را از نزديك ديده، شناي پنگوئن‌ها را تماشا كرده و با فوك‌ها عكس يادگاري گرفته است.

جنوبگان متعلق به هيچ كشوري نيست؛ يك مملكت كاملا آزاد است؛ جايي كه هيچ آدمي در آن زندگي نمي‌كند، به جز محققاني كه به‌طور موقت در پايگاه‌هاي تحقيقاتي آن به‌سر مي‌برند. با همه اينها جنوبگان قانون مخصوص خودش را دارد؛ يك انجمن بين‌المللي كه تورهاي جنوبگان را سازمان‌دهي مي‌كند، قوانيني وضع كرده كه طبق آن آدم‌ها مجاز به رفت و آمد در قطب جنوب هستند؛ به شرطي كه به حيوانات نزديك نشوند، به آنها دست نزنند، در طبيعت هيچ اثري از خودشان به جاي نگذارند و از قطب جنوب هيچ چيزي - حتي يك سنگريزه - بيرون نبرند. جنوبگان سرزمين حيوانات است، مكان امن خداوند؛ جايي كه در آن حيوانات از انسان‌ها نمي‌ترسند.


سفر پرهزينه

ماجراي سفر آيرين و اينكه چه شد كه او براي رفتن به اين سفر انتخاب شد، داستان جالبي است؛ هزينه سفر به جنوبگان بسيار بالاست؛ حداقل 6-5 ميليون بايد هزينه كرد؛ تازه اين جدا از خرج و مخارج شخصي آدم است؛ براي همين هم افراد معمولا از پس چنين هزينه‌اي برنمي‌آيند و احتياج به كسي دارند كه از آنها حمايت مالي كند؛ سفر من يك سفر علمي بين‌المللي بود كه دانش‌آموزان و دانشجويان از سراسر دنيا در آن شركت كرده بودند. از ايران فقط من بودم. شركت‌كنندگان در اين سفر هم در رده سني خاصي بودند؛ دبيرستان تا سال‌هاي اول دانشگاه.

اين برنامه را يك مؤسسه بين‌المللي در كانادا تدارك ديده بود. در اين سفر، 64نفر شركت‌كننده بودند؛ به همراه 25 نفر كادر آموزش و راهنما. بيشتر شركت‌كننده‌ها – ازجمله خود من– براي اين سفر حامي داشتند؛ البته چند نفر هم بودند كه با هزينه شخصي آمده بودند». هزينه سفر آيرين را خانم انوشه انصاري تمام و كمال پرداخته بود؛ راستش نمي‌دانم هزينه سفر چقدر بود؛ خانم انصاري مرا آنجا ثبت‌نام كردند و بليت را هم خودشان گرفتند. به همين دليل هم نمي‌دانم هزينه‌ها به چه صورت است.

انتخاب شدم

آيرين درواقع از ميان جمعي از دوستان هم‌سن و سال خودش براي سفر انتخاب شد و به خانم انصاري معرفي‌اش كردند؛ خانم انصاري مي‌خواست يكي از دانش‌آموزان ايراني را به سفر بفرستد. براي انتخاب آن فرد از دوستان‌اش در ايران كمك خواست. درخواست كرد تعدادي دانش‌آموز را به او معرفي كنند، بعد با آنها مصاحبه كردند. فاكتورهاي انتخاب، سابقه علمي بود و زبان انگليسي به‌عنوان تنها عامل ارتباطي در چنين مسافرتي


آيرين نمي‌دانست قرار است به قطب جنوب برود؛ به نجوم علاقه‌مندم، 5 سال است كه به‌طور جدي فعاليت‌هاي نجومي انجام مي‌دهم. براي رصد ستاره‌ها و ماه به نقاط مختلف كوير ايران سفر كرده‌ام؛ حتي خارج از كشور هم رفته‌ام. راه به قطب رفتنم هم انگار از ميان همين ستاره‌ها مي‌گذرد.

يك‌بار استاد نجوم‌ام از من خواست يك رزومه از فعاليت‌هاي علمي‌ام بنويسم و به او بدهم؛ آن موقع نمي‌دانستم مي‌خواهد با آن چه كار كند. وقتي گفت براي رفتن به جنوبگان انتخاب شده‌ام، واقعا جا خوردم!. اما آيرين مي‌گويد خوشبختي واقعي‌اش وقتي بوده كه توانسته براي ورود به آرژانتين ويزا بگيرد؛ براي رفتن به قطب بايد اول به پاريس مي‌رفتم، آنجا يك توقف چندساعته داشتم و بعد عازم آرژانتين مي‌شدم. پروسه گرفتن ويزا از آرژانتين خيلي طول كشيد؛ طوري كه داشتم از رفتن نااميد مي‌شدم. وقتي ويزاي آرژانتين به دستم رسيد، ديگر خيالم راحت شد چون مي‌دانستم كه بالاخره دارم به قطب مي‌روم!. آيرين بعد از رسيدن به آرژانتين عازم اوشووايا شد؛ اوشووايا جنوبي‌ترين شهر جهان است. از آنجا بايد سوار كشتي مي‌شديم و به سمت جنوبگان مي‌رفتيم.

آبي‌ترين آبي

از اوشووايا تا قطب، اقيانوس پيش‌رويمان گسترده بود؛ آبي آبي؛ آبي‌ترين دريايي كه تابه‌حال ديده بودم. تا نزديكي‌هاي قطب، دريا آبي بود اما نزديك جنوبگان وارد منطقه كه شديم، كوه‌هاي شناور يخي، اطراف‌مان را احاطه كردند؛ طوري كه بايد از لابه‌لاي آنها مي‌گذشتيم؛ منظره بي‌نظيري بود. سفيدي كوه‌هاي يخي و آبي‌بودن اقيانوس با هم تركيب شگفت‌آوري پديد آورده بود.



در تمام طول سفر - به‌جز موقع خواب - روي عرشه بودم؛ دلم نمي‌آمد لحظه‌اي ديدن اين مناظر را از دست بدهم؛ مناظري كه ممكن بود ديگر هيچ‌وقت موفق به ديدنشان نشوم. ارتفاع كوه‌هاي يخ به 3-2 متر هم مي‌رسد؛ تلالو نور روي كوه‌هاي يخ، آنها را به رنگ‌هاي آبي و نقره‌اي و... درمي‌آورد و منظره‌اي بديع مي‌آفريند. 98 درصد جنوبگان با برف و يخ پوشيده شده و تنها 2 درصد آن خشكي است كه اين 2 درصد هم سنگ و كوه است. اين بخش‌ها هم بيشتر لبه‌هاي 2 قاره است؛ جايي كه آيرين و همراهان‌اش آنجا رفته‌اند.


تابستان بود

اوضاع نيمكره جنوبي دقيقا عكس ماست؛ حالا كه كشور ما زمستان است، قاره قطب جنوب تابستان است و بهترين موقع است براي مسافرت؛ به همين علت هم دماي هوا نسبتا خوب بود؛ حدود 5 تا 10 درجه زير صفر؛ اما باد خيلي شديدي داشت. جالب است بدانيد جنوبگان بادخيزترين قاره است؛ بادهاي خيلي شديدي دارد. با اينكه ما زياد وارد قاره نشديم اما بازهم از گزند اين بادها در امان نبوديم.


قاره قطب جنوب هيچ بومي‌اي ندارد. برخلاف تصور مردم، اسكيموها ساكن اين قاره نيستند. ‌آنها ساكن شمالگان‌اند. با همه اينها دهكده‌هايي هست كه محققان همراه خانواده‌هايشان در آنها زندگي مي‌كنند. در اين دهكده‌ها حتي براي بچه‌هاي اين افراد مدرسه هم هست. آنها آنجا همه‌جور امكاناتي دارند؛ خانه، برق، گرما و... .

جنوبگان مرتفع‌ترين، خشك‌ترين، بادخيزترين و بكرترين قاره جهان است؛ جايي كه انسان مي‌تواند بديع‌ترين مناظر عمرش را آنجا ببيند. مثلا يك جاهايي كه موقع سفرمان رفتيم، جايي بود به نام خليج پارادايز يا خليج بهشت. انسان مسحور اين صحنه‌ها مي‌شد؛ تا چشم كار مي‌كرد، اقيانوس آبي آبي بود و آ‌سمان آبي‌تر، خورشيد درخشان بود و تكه‌هاي ابر كوچك سفيد؛ تا چشم كار مي‌كرد اقيانوس بود و قطعه‌هاي كوچك و مسطح يخ كه سطح آب را پوشانده بودند و پيش‌رو كوه‌ها را مي‌ديديم كه آنها هم پوشيده از برف بودند. منظره كوه‌ها و پاكي و طراوت آن فضا و زيبايي و رنگ‌هايي كه داشتند، هرگز از خاطرم نمي‌رود.

بوي بد پنگوئن‌ها

پنگوئن‌ها وجود دارند؛ آنها پرندگان بامزه و نسبتا گنده‌اي هستند كه بدنشان با پر پوشيده شده و به جاي پرواز شنا مي‌كنند؛ پرندگاني كه دركشان براي ما - كه به گنجشك و كبوتر عادت كرده‌ايم - دشوار است؛ يكي از جاهايي كه رفتيم، تكه‌هاي يخ بزرگي بود كه پنگوئن‌ها در دسته‌هاي ده‌تايي و بيست‌تايي روي آنها زندگي مي‌كردند. جالب است بدانيد آنها به جز پرواز به همه آنچه نياكان پرنده‌شان احترام مي‌گذاشته‌اند وفادارند. آنها درست مثل پرنده‌ها لانه مي‌سازند و در آن تخم مي‌گذارند! جوجه پنگوئن بسيار بامزه و دوست‌داشتني است اما متاسفانه اين موجودات بسيار بدبو هستند.

درحقيقت جزايري كه اين پنگوئن‌ها در آنها زندگي مي‌كنند، براي انسان‌ها بسيار آزاردهنده هستند. بعضي وقت‌ها هم جاهايي مي‌رفتيم كه كارگاه‌هاي آموزشي‌مان آنجا بود، آنجا آموزش‌هايي به ما داده مي‌شد؛ مثلا اينكه چگونه نمونه‌برداري مي‌كنند و... يا كارگاهي داشتيم در منطقه‌اي كه از نظر زمين‌شناسي منطقه‌اي غني بود. آنجا برايمان توضيح مي‌دادند كه اين سنگ‌ها چه چيزي هستند و اين دانه‌هايي كه مي‌بينيد چه هستند و... .يا منطقه‌اي بود كه پوشيده از يخچال بود، آنجا راجع به يخ و يخچال برايمان توضيح مي‌دادند. بعضي‌جاها اصلا پياده نمي‌شديم، سوار قايق‌هاي بادي‌اي به نام زودياك بوديم و آنجا بين يخ‌ها مي‌گشتيم!

سفر آيرين روي كشتي 10روز ادامه داشت اما كل سفر تا بازگشت‌اش به تهران 15روز طول كشيد. الان آيرين 3هفته‌اي مي‌شود كه به تهران بازگشته است.

زندگي در قطب

اقامت بچه‌ها در كشتي بود. پيش از حركت به آنها بروشورهايي داده شده بود كه هم برنامه سفر در آن بود و هم وسايل موردنياز گفته شده بود؛ به همين دليل بچه‌ها هم با لباس و وسايل كافي آمده بودند؛ مواد غذايي و مايحتاج بچه‌ها را از آرژانتين آورده بودند.

بچه‌ها روزها در قطب مي‌گشتند و شب‌ها به كشتي برمي‌گشتند؛ البته اگر شبي در كار بود؛ هميشه روز بود. در تمام طول سفرمان در قطب، هيچ‌وقت شب نشد؛ البته اوايل كمي مشكل بود؛ مثلا ساعت 10 شب در رستوران غذا مي‌خورديم و به قصد خواب از آن خارج مي‌شديم، روي عرشه كه مي‌آمديم - برخلاف تصورمان - مي‌ديديم هوا روشن است! بعد ياد گرفتيم به جاي آسمان به ساعت‌هايمان نگاه كنيم و قبول كنيم كه حالا ساعت 2 نيمه شب است، هرچند خورشيد به درخشندگي 12ظهر باشد!.

مسئله ديگر بچه‌ها آفتاب تند قطب بود؛ آفتاب بر سطح يخ‌ها عمود مي‌تابد و نور آن چندبرابر مي‌شود. قبل از خروج از كشتي، هربار صورتمان را با انواع كرم‌هاي ضدآفتاب حسابي مي‌پوشانديم. اين قضيه به حدي مهم بود كه حتي هربار هنگام خروج از بلندگوهاي كشتي هم گفته مي‌شد و به بچه‌ها تذكر مي‌دادند.

سفر به قطب هم مثل همه سفرهاي بكر ديگر سختي‌هاي خودش را دارد؛ به‌نظر من همه‌چيز شيرين بود. اصلا همين نبود شب و آفتاب سوزان يا بادهاي مهلك باعث مي‌شد آدم احساس كند بله! اينجا قطب جنوب است؛ جايي كه فقط در كتاب علوم دبستان و برنامه‌هاي تلويزيون چيزهايي درمورد آ‌ن شنيده‌اي و فكر هم نمي‌كردي روزي بتواني آن را از نزديك ببيني».

 گلاره ارسطافر اولين زن ايراني مسافر قطب جنوب

گلاره ارسطافر اولين زن ايراني كه در سال 2001 به قطب جنوب سفر كرده در هلند زندگي مي كند. او به پونتا آرناس جنوبي‌ترين شهر جهان يا "آخر دنيا" سفر كرده است. ماني پارسا در گفتگو با او از تجربه اش در سفر به قطب جنوب مي پرسد:

با درود. اگر مي‌شود خودتان را معرفي كنيد و درباره�" زمان سفر و مدتي كه طول كشيد براي ما بگوئيد.

گلاره ارسطافر هستم متولد ۱۳۵۷ تهران كه بعد از ازدواجم نام خانوادگي نادر را اختيار كرده‌ام. تا ۱۰ سالگي در ايران بوده‌ام و بعد از آن در كشورهاي مختلف اروپايي و كانادا سكونت داشته‌ام. سفري كه به منطقه قطب جنوب داشتم در ژانويه سال ۲۰۰۱ يعني در ميانه�" تابستان به يكي از جزاير در شمال غربي جنوبگان بود. كلاً يك ماه و يك هفته در ناحيه قطبي بوديم.
چطور شد كه شما راهي منطقه قطب جنوب شديد؟
تحصيلات من در كانادا در رشته�" مهندسي كشاورزي و در هلند در زمينه�" جغرافياي فيزيكي بود. سفر به منطقه�" قطب جنوب هم به عنوان دوره�" كارآموزي براي همين رشته جغرافياي فيزيكي بود. در هلند يك حامي مالي پيدا كردم كه من را براي كارآموزي وارد برنامه‌اي به اسم «مأموريت جنوبگان» كرد. منظور از جنوبگان هم كل ناحيه قطب جنوب است.
شما به چه وسيله‌اي به آن منطقه رفتيد و هدف از اين مأموريت چه بود؟
ما اول به شيلي پرواز كرديم و به جايي به نام پونتا آرناس رسيديم. پونتا آرناس جنوبي‌ترين شهر جهان است و خودشان به آن "آخرين نقطه دنيا" مي‌گويند. از آنجا ۵-۴ ساعت پرواز كرديم و به جزيره بلينگ‌هاوزن در ناحيه قطبي رسيديم كه در يك پايگاه علمي روسي مستقر شديم. گروه ما از ۴ مرد و ۲ زن تشكيل شده ‌بود كه به ‌جز من همگي اروپايي بودند. جالب اينكه رئيس پروژه ما هم از تكاورهاي قديمي انگليسي سازمان جاسوسي ساس بود.
مأموريت گروه ما بررسي راه‌هاي فشرده‌سازي و حمل و نقل زباله‌ها و پسمانده‌هاي پايگاه روس‌ها براي بازيافت بود. كلاً تلاش كرديم براي مسئله و معضل انباشته‌ شدن زباله در قطب جنوب كه مخالف عهدنامه�" جنوبگان هم هست به‌ دنبال راه حل بگرديم. من شخصاً دو وظيفه داشتم يكي انجام تحقيقات اوليه جغرافيايي و هواشناسي براي نصب ژنراتورهاي بادي در منطقه و يكي ديگر صحبت كردن با مقامات شيلي براي انتقال و بازيافت زباله ها در شيلي.
آيا پيش از شما و بعد از شما هم ايرانيان ديگري به قطب جنوب رفته‌اند؟
چند وقت پيش كه در ايران بودم شبكه تلويزيون جام جم مصاحبه‌اي با من كرد و آنجا به من گفتند كه دو مرد ايراني پيش از من به جنوبگان رفته‌اند يكي گويا ارتشي بوده و ديگري يك خبرنگار. بعد از من هم آنطور كه شنيده‌ام يك خانم ايراني به آن نواحي رفته.
آيا در اين سفر با خطراتي هم مواجه شديد؟

موقع برگشتن فكر كرديم رادارهاي هواپيمايمان از كار افتاده و به ‌دنبال جايي براي فرود اضطراري مي‌گشتيم. ما هم حدود ۴ ساعت را در ترس و لرز به ‌سر برديم و بالاخره توانستيم در نقطه‌اي در نزديكي فرودگاه در شيلي فرود اضطراري كنيم. بعد متوجه شديم كه توفان قطبي باعث كور شدن رادار شده بوده و خود دستگاه مشكل اساسي نداشته.

آيا چيزي در مورد مسئله گرم شدن زمين، كه مسئله روز است، در آنجا مشاهده كرديد؟
منطقه‌اي كه پايگاه روس‌ها در آن بود پيش از اين در تابستان‌ها هم پوشيده از برف بوده ولي زماني كه ما رفتيم بيشتر برف‌ها آب شده ‌بود. خوشبختانه عهدنامه جنوبگان از توريستي شدن و مسكوني شدن قطب جنوب جلوگيري كرده وگرنه فعاليت‌هاي انساني در آنجا و ساختمان‌سازي كلاً باعث آب شدن بيشتر يخ‌ها مي‌شد ولي اثر گرم شدن كلي جو زمين به‌ خوبي در سواحل قطب قابل مشاهده است. آب شدن كوه‌هاي يخي باعث بالا آمدن آب اقيانوس‌ها مي‌شود كه باعث مشكل براي بندرهاي جهان از جمله بعضي از بندرهاي جنوبي ايران خواهد شد.
بعد از برگشتن از قطب فعاليت‌هايي مرتبط با مسائل قطب جنوب داشته‌ايد؟
بعد از برگشتن از سفر به ‌مدت سه‌سال به عنوان «سفير قطب جنوب» از طرف سازمان ملل در كشورهاي مختلف از جمله ايران سخنراني مي‌كردم. موضوع سخنراني‌هايم آگاهي پيدا كردن از اهميت حفظ قطب جنوب براي همه ساكنان كره� زمين بود. جالب بود كه در ايران استقبال خوب بود و توانستم از دانشگاهيان، مدارس و ديگر جاها، هزار امضاء براي حمايت از برنامه‌هاي سازمان ملل در مورد حفظ قطب جنوب جمع كنم.

شما با اينكه در سن ده‌سالگي از ايران خارج شده‌ايد ولي ظاهراً تماستان با ايران و زبان فارسي قطع نشده ‌است.

من در كل ۱۴ سال ساكن هلند بوده‌ام و مدرسه� بين‌المللي مي‌رفتم و راحت‌ترين زبان برايم انگليسي است. با اين ‌حال در هلند كلاس فارسي هم رفته‌ام و كلاس‌هاي ادبيات فارسي هم دنبال كرده‌ام و شاهنامه و حافظ‌خواني را هم دوست دارم. من مرتباً به ايران مسافرت مي‌كنم و كلاً تماس زيادي با ايران دارم. ادبيات فارسي را به‌خوبي مي‌خوانم ولي يك ‌دسته از لغات روزنامه‌ها و رسانه‌ها برايم مقداري ناآشناست.

الان شغل شما چيست؟

الان در وزارت كشاورزي و طبيعت و كيفيت غذايي هلند در شهر لاهه كار مي‌كنم. كارم در بخش طبيعت، قسمت امور بين‌الملل است و مسئول قسمت جنوبگان و شمالگان هستم.
اگر كسي بخواهد الان به قطب جنوب سفر بكند چه‌قدر خرج دارد؟
اگر كسي الان بخواهد برود ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ يورو خرج دارد. اگر از اروپا برود حتماً بايد از وزارت كشاورزي كشورش مجوز بگيرد.

 

.................................................................................................................................

چرا قاره ي قطب جنوب به محافظت نياز دارد؟

جنوبي ترين خشکي کره ي زمين قاره ي قطب جنوب است که يك دهم مساحت خشکي هاي جهان را شامل مي شود و وسعت آن از مساحت قاره ي اروپا يا استراليا بيشتر است.
اين قاره سرزمين غيرمسکوني، دست نخورده و پوشيده از يخ است. هيچ گياهي در اين قاره ، قادر به رشد نيست. فقط در بعضي بخش هاي آن که داراي خاک و رطوبت کافي است خزه و جلبک مي رويد و به همين دليل ، هيچ کس نمي تواند به طور دائم در آن جا زندگي کند.
در زمستان دماي هوا در قطب حتي تا 89 درجه ي سانتي گراد زير صفر نيز مي رسد. سرعت بادهاي سرد در قطب جنوب گاه 300 کيلومتر در ساعت است. قطر يخ هايي که سطح اين قاره را مي پوشاند تا 4 کيلومتر آورده است. يخچال هاي طبيعي گاه تا اقيانوس کشيده شده اند و در جايي که يخچال ها به دريا مي رسند، صخره هاي يخي بزرگي به وجود آمده است. گاهي قطعه هاي عظيمي از اين يخ ها شکسته شده و در آب شناور مي گردد که به آن آيس برگ (Iceberg) يا کوه يخ مي گويند.

هر چند قطب جنوب به طور نسبي دست نخورده باقي مانده و يک محيط طبيعي خالي از آلودگي است اما هم اکنون اين قاره مورد تهديد انسان ها قرار گرفته است.  

 

  چرا قاره ي قطب جنوب را بايد حفظ کرد؟

منابع قطب جنوب: تعداد منابع اين قاره کم است اما مقدار مواد موجود هر منبع بسيار زياد است. يکي از اين منابع، منبع جانوري است. در آب هاي حاشيه ي قطب جنوب جانوران بسياري زيست مي کنند. زندگي اين جانداران به پلانکتون ها و کريل ها بستگي دارد که هر دو از موجودات دريايي اند. پلانکتون ها موجوداتي ريز و آبزي هستند که طعمه ي کريل ها (يک نوع جانور پروتئيني) مي شوند. کريل ها نيز غذاي مناسبي براي پرندگان دريايي، ماهي ها، پنگوئن ها، شيرهاي دريايي و والها هستند. «چرخه ي غذايي قطب جنوب» را در شکل 100 ببينيد. در قطب جنوب معادن با ارزش نيز وجود دارد.

 

 

  پيمان قطب جنوب:

در سال 1957 ميلادي ، دوازده کشور جهان به طور مشترک به اکتشافات گسترده اي در قطب جنوب دست زدند و 50 ايستگاه تحقيقاتي در آن جا داير کردند.
همکاري اين کشورها منجر به انعقاد پيمان قطب جنوب شد. شانزده کشور ديگر نيز در تحقيقات علمي قطب جنوب شرکت دارند ولي در پيمان قطب جنوب حق رأي ندارند. چند کشور در قطب جنوب براي خود قلمروهايي معين کرده اند که از طرف مجامع بين المللي به رسميت شناخته نشده است. زيرا ، طبق پيمان قطب جنوب، ادعاي مالکيت نه به رسميت شناخته شده است و نه انکار مي شود.  

  آلودگي در قطب جنوب:

گروه هاي طرفدار محيط زيست مي گويند قاره قطب جنوب متعلق به همه ي مردم جهان است و هيچ کشوري نبايد مالک آن باشد، زيرا اين آخرين خشکي باقي مانده جهان است و نبايد مانند ديگر نواحي جهان آلوده شود. آن ها مي گويند:

-  جانوران ، به خصوص وال ها نبايد شکار شوند و منابع معدني زير زمين يا کف اقيانوس نبايد استخراج شود.

-       البته برخي از کشورهاي جهان اصول را رعايت نمي کنند.  

  فعاليت :

1 – روي يک کره ي جغرافيايي دقت کنيد و محدوده ي قاره ي قطب جنوب را نشان دهيد.

به عهده دانش آموز.  

  2- با استفاده از نقشه ها و عکس هاي اين درس جدول را کامل کنيد.

منابع زير زميني

حيات جانوري

منظره ها

آب وهوا

ذخاير نفت، زغال  سنگ، آهن

پلانکتون ها، کريل ها، پنگوئن  ، وال و شيردريايي

صخره هاي يخي، کوه هاي يخي، (آيس برگ) پوشيده از يخ و بدون گياه

دماي هوا تا 89 درجه زير صفر بادهاي سرد

 

  3 – درباره ي هر يک از کلمات زير توضيح دهيد.

آيس برگ: قطعه هاي عظيم يخ که در آب شناور هستند.
کريل: يک نوع جانور پروتئيني که غذاي مناسبي براي پرندگان دريايي، ماهي ها و وال ها و ... است.

آموندسن: دريانورد نروژي که نخستين کاشف قطب جنوب بود.  

 

  4 – چهار عامل از عواملي را که موجب آلودگي و تخريب محيط زيست قطب جنوب مي شود،

بيان کنيد.

1- استخراج منابع معدني زير زمين يا کف اقيانوس

2 – شکار وال ها

3 – جاري شدن فاضلاب و زباله هاي اتمي در آب ها.

4 – نابودي کريل ها در اثر ماهيگيري بي رويه کشورهايي چون روسيه و ژاپن.  

  5 – به نظر شما، آيا کشورهايي که در اکتشافات قطب جنوب شرکت داشته اند حق دارند در آن جا براي خود قلمروهايي تعيين کنند؟ چرا؟

خير، زيرا طبق پيمان قطب جنوب . ادعاي مالکيت نه شناخته شده و نه انکار مي شود. قطب جنوب آخرين خشکي باقي مانده ي جهان است. هيچ کس مالک آن نيست و نبايد مانند ديگر نواحي جهان آلوده شود.  

 

قطب جنوب

قطب جنوب

علیرغم سرمای فوق العاده ، اقیانوسی که قطب جنوب را احاطه کرده غنی ترین ناحیه جهان از نظر حیات است . طی ماههای تابستان ، گیاهان میکروسکوپی پراکنده شده برای گروههای بزرگ کریل ها غذا فراهم می آورند و اینها به نوبه خود غذای پنگوئنها ، سیلها و والها را فراهم می کنند . اکثر حیوانات قطب جنوب در تابستان تولید مثل می کنند اما پنگوئنهای امپراطور در پاییز تخم گذاری می کنند و نرها در طی سردترین ماههای سال روی تخم ها می خوابند. دریاهای پوشیده از یخ اطراف قاره قطب جنوب ، خانه گونه های بسیاری از حیوانات است.



قطب جنوب قاره ای است که کاملاَ توسط دریا احاطه شده است . لایه یخی قطب جنوب اکثر زمین را می پوشاند در حالیکه روی قطعه سنگهای یکدست کشیده است . مساحتی بالغ بر 13 میلیون کیلومتر مربع (5 میلیون مایل مربع) را در بردارد و 4000 متر (13000 پا) عمق را دارا می باشد.

یخ دریا

یخ دریای حقیقی زمانی شکل می گیرد که روی دریا یخ می زند . ضخامت این لایه یخ بیش از 5 متر (15پا) نمی باشد . در حین زمستان شمال ، یخ دریا تقریباَ 7/11 میلیون کیلومتر مربع (5/4 میلیون مایل مربع) را در اقیانوس منجمد شمالی پوشش می دهد . در قطب جنوب یخ دریا در زمستان حدوداَ 19 میلیون کیلومتر مربع (5/7 میلیون مایل مربع) از اقیانوس اطراف قطب جنوب را پوشش می دهد . همانطور که دریا یخ می زند ، یخ جلویی به سمت جلو شروع به حرکت ، حدود 4 کیلومتر (5/2 مایل) در روز می نماید.

 

 

 

کوه یخی و جزایر یخی

وقتی که قسمتی از یخچچال وارد دریا می شود و می شکند به شکل یک کوه یخی و جزیره یخی در می آید . آنها می توانند صدها یارد کلفتی داشته باشند ، اما فقط یک دهم قد آنها قابل رویت در بالای سطح دریا می باشد . در قطب جنوب ، بعضی جزایر یخی مساحتی بیش از 1036 کیلومتر مربع (400 مایل مربع) را دارا می باشند.

 



حیات قطبی


در قطب شمال و جنوب ، شکار کردن یکی از اثرات مخرب بر روی حیات وحش می باشد . بسیاری از حیوانات قطبی شامل والها ، شیران دریایی و پنگوئنها برای گوشتشان شکار می شدند . قبل از روزهای روشنایی با برق ، آنها برای چربیشان نیز شکار می شدند که این چربیها برای لستفاده در چراغهای روغن سوز تبدیل به روغن می شدند . جمعیت والها از همه ، بیشتر زجر کشید و تعداد آنها بصورت مصیبت باری کاهش پیدا کرد . وقتی که بازار روغن چراغ از بین رفت ، کشتار والها برای گوشتشان ادامه پیدا کرد . در 1994 اقیانوس اطراف قطب جنوب منطقه محافظت شده ای برای والها معین شد . بدون تهدید به شکار شدن ممکن است جمعیت والها بازسازی شود . برای این منظور انتظار چندین دهه می رود ، در هر حال این بخاطر نسبت زاد و ولد آهسته آنها می باشد.

انرژی ، صنایع و حیات

از بین رفتن سایر منابع طبیعی نیز می تواند برای حیات جانوران تهدید کننده باشد . قطب شمال و قطب جنوب هر دو ذخایر عظیمی از نفت ، گاز طبیعی ، زغال سنگ و مواد معدنی هستند . تا بحال ، سرمایه مواد معدنی قطب جنوب دست نخورده باقی مانده است . با این وجود ، در قطب شمال ، صنایع اصلی ، استخراج گاز و نفت می باشد . یکی از مهمترین مناطق تولید نفت ، دریای بیفورت نزدیک آلاسکای شمالی می باشد . نفت از بستر عمیق دریا به بالا رانده می شود و سپس از میان آلاسکا توسط خطوط لوله به بندری در اقیانوس آرام به اسم ولدز ، پمپ می شود . هر جا که نفت انتقال می یابد ، خطر مسدود شدن یا آلودگی وجوددار . در بیست و چهارم مارس 1989، تانکر نفت راکسان ولدز 42 میلیون لیتر (11 میلیون گالن) نفت خام را در آبهای پرنس ویلیام سوند ، در ساحل جنوبی آلاسکا ، وارد کرد . و میلیونها حیوان شامل سمورهای دریایی و عقابهای سرسفید را بصورت مصیبت باری کشت .

به قاره‌ای که پیرامون قطب جنوب زمین را در بر گرفته قاره جنوبگان می‌گویند. این قاره سردترین نقطه کره زمین است و کمابیش همه رویه آن با یخ پوشیده شده است.

کشف قاره جنوبگان در اواخر ژانویه سال ۱۸۲۰ صورت گرفت. برای جزئیات بیشتر در این باره به نوشتار تاریخ جنوبگان مراجعه کنید. جنوبگان پنجمین قاره بزرگ کره زمین پس از آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی است ولی با این وجود کمترین جمعیت همه قاره‌ها را دارد. همچنین بلندترین میانگین ارتفاع، کمترین میانگین رطوبت و پایین‌ترین میانگین دما در میان همه قاره‌های جهان به این قاره تعلق دارد.

باور به وجود سرزمینی جنوبگانی یعنی قاره‌ای بس بزرگ که در دورترین نقطه کره زمین قرار گرفته باشد تا بتواند "توازن" کره زمین را در برابر خشکی‌های عظیم شمال آن حفظ کند از زمان بطلمیوس یعنی سده نخست میلادی وجود داشته است. بطلمیوس این مسئله را مطرح می‌کرد که وجود چنین سرزمینی برای حفظ قرینگی خشکی‌ها لازم است. ترسیم خشکی‌های بزرگی در جنوب کره زمین در نقشه‌های قدیمی رایج بود از جمله در نقشه‌های معروف پیری رئیس، دریاسالار ترکیه عثمانی (از سده ۱۶). حتی پس از این‌که در اواخر سده هفدهم کاشفان دریافتند که آمریکای جنوبی و استرالیا جزئی از "جنوبگان" افسانه‌ای نیستند باز در باور جغرافیدانان آن دوره، منطقه قطب جنوب بسیار بزرگ‌تر از مساحت راستین آن تصور می‌شد.

پنگوئن فرمانفرما از پرندگانی است که در این قاره زندگی می‌کند.پنگوئنها موجوداتي ماهي خور با قدي 1 متراند.دشمن اصلي آنها شير دريايي است.بوي بدن پنگوئنها سار است

آدم تصور نمي‌كند بتواند روزي قطب جنوب را ببيند؛ تمام صحنه‌هايي كه روزي از جعبه جادويي ديده است؛ تمام آن جانوران پردار و بي‌پر عجيب و غريب؛ تمام آن تكه‌هاي غول‌پيكر يخ روي اقيانوس آبي آبي. شايد حتي ته دلمان بارها از خود پرسيده‌ايم آيا چنين جايي وجود خارجي دارد؟ سرزمين پر از برف و يخ؛ جايي كه هر 6 ماه يك‌بار جاي شب و روز با هم عوض مي‌شود؟ آيرين شيوايي تنها زن ايراني و پنجمين ايراني است كه قطب جنوب را از نزديك ديده، شناي پنگوئن‌ها را تماشا كرده و با فوك‌ها عكس يادگاري گرفته است.

جنوبگان متعلق به هيچ كشوري نيست؛ يك مملكت كاملا آزاد است؛ جايي كه هيچ آدمي در آن زندگي نمي‌كند، به جز محققاني كه به‌طور موقت در پايگاه‌هاي تحقيقاتي آن به‌سر مي‌برند. با همه اينها جنوبگان قانون مخصوص خودش را دارد؛ يك انجمن بين‌المللي كه تورهاي جنوبگان را سازمان‌دهي مي‌كند، قوانيني وضع كرده كه طبق آن آدم‌ها مجاز به رفت و آمد در قطب جنوب هستند؛ به شرطي كه به حيوانات نزديك نشوند، به آنها دست نزنند، در طبيعت هيچ اثري از خودشان به جاي نگذارند و از قطب جنوب هيچ چيزي - حتي يك سنگريزه - بيرون نبرند. جنوبگان سرزمين حيوانات است، مكان امن خداوند؛ جايي كه در آن حيوانات از انسان‌ها نمي‌ترسند.


سفر پرهزينه

ماجراي سفر آيرين و اينكه چه شد كه او براي رفتن به اين سفر انتخاب شد، داستان جالبي است؛ هزينه سفر به جنوبگان بسيار بالاست؛ حداقل 6-5 ميليون بايد هزينه كرد؛ تازه اين جدا از خرج و مخارج شخصي آدم است؛ براي همين هم افراد معمولا از پس چنين هزينه‌اي برنمي‌آيند و احتياج به كسي دارند كه از آنها حمايت مالي كند؛ سفر من يك سفر علمي بين‌المللي بود كه دانش‌آموزان و دانشجويان از سراسر دنيا در آن شركت كرده بودند. از ايران فقط من بودم. شركت‌كنندگان در اين سفر هم در رده سني خاصي بودند؛ دبيرستان تا سال‌هاي اول دانشگاه.

اين برنامه را يك مؤسسه بين‌المللي در كانادا تدارك ديده بود. در اين سفر، 64نفر شركت‌كننده بودند؛ به همراه 25 نفر كادر آموزش و راهنما. بيشتر شركت‌كننده‌ها – ازجمله خود من– براي اين سفر حامي داشتند؛ البته چند نفر هم بودند كه با هزينه شخصي آمده بودند». هزينه سفر آيرين را خانم انوشه انصاري تمام و كمال پرداخته بود؛ راستش نمي‌دانم هزينه سفر چقدر بود؛ خانم انصاري مرا آنجا ثبت‌نام كردند و بليت را هم خودشان گرفتند. به همين دليل هم نمي‌دانم هزينه‌ها به چه صورت است.

انتخاب شدم

آيرين درواقع از ميان جمعي از دوستان هم‌سن و سال خودش براي سفر انتخاب شد و به خانم انصاري معرفي‌اش كردند؛ خانم انصاري مي‌خواست يكي از دانش‌آموزان ايراني را به سفر بفرستد. براي انتخاب آن فرد از دوستان‌اش در ايران كمك خواست. درخواست كرد تعدادي دانش‌آموز را به او معرفي كنند، بعد با آنها مصاحبه كردند. فاكتورهاي انتخاب، سابقه علمي بود و زبان انگليسي به‌عنوان تنها عامل ارتباطي در چنين مسافرتي


آيرين نمي‌دانست قرار است به قطب جنوب برود؛ به نجوم علاقه‌مندم، 5 سال است كه به‌طور جدي فعاليت‌هاي نجومي انجام مي‌دهم. براي رصد ستاره‌ها و ماه به نقاط مختلف كوير ايران سفر كرده‌ام؛ حتي خارج از كشور هم رفته‌ام. راه به قطب رفتنم هم انگار از ميان همين ستاره‌ها مي‌گذرد.

يك‌بار استاد نجوم‌ام از من خواست يك رزومه از فعاليت‌هاي علمي‌ام بنويسم و به او بدهم؛ آن موقع نمي‌دانستم مي‌خواهد با آن چه كار كند. وقتي گفت براي رفتن به جنوبگان انتخاب شده‌ام، واقعا جا خوردم!. اما آيرين مي‌گويد خوشبختي واقعي‌اش وقتي بوده كه توانسته براي ورود به آرژانتين ويزا بگيرد؛ براي رفتن به قطب بايد اول به پاريس مي‌رفتم، آنجا يك توقف چندساعته داشتم و بعد عازم آرژانتين مي‌شدم. پروسه گرفتن ويزا از آرژانتين خيلي طول كشيد؛ طوري كه داشتم از رفتن نااميد مي‌شدم. وقتي ويزاي آرژانتين به دستم رسيد، ديگر خيالم راحت شد چون مي‌دانستم كه بالاخره دارم به قطب مي‌روم!. آيرين بعد از رسيدن به آرژانتين عازم اوشووايا شد؛ اوشووايا جنوبي‌ترين شهر جهان است. از آنجا بايد سوار كشتي مي‌شديم و به سمت جنوبگان مي‌رفتيم.

آبي‌ترين آبي

از اوشووايا تا قطب، اقيانوس پيش‌رويمان گسترده بود؛ آبي آبي؛ آبي‌ترين دريايي كه تابه‌حال ديده بودم. تا نزديكي‌هاي قطب، دريا آبي بود اما نزديك جنوبگان وارد منطقه كه شديم، كوه‌هاي شناور يخي، اطراف‌مان را احاطه كردند؛ طوري كه بايد از لابه‌لاي آنها مي‌گذشتيم؛ منظره بي‌نظيري بود. سفيدي كوه‌هاي يخي و آبي‌بودن اقيانوس با هم تركيب شگفت‌آوري پديد آورده بود.



در تمام طول سفر - به‌جز موقع خواب - روي عرشه بودم؛ دلم نمي‌آمد لحظه‌اي ديدن اين مناظر را از دست بدهم؛ مناظري كه ممكن بود ديگر هيچ‌وقت موفق به ديدنشان نشوم. ارتفاع كوه‌هاي يخ به 3-2 متر هم مي‌رسد؛ تلالو نور روي كوه‌هاي يخ، آنها را به رنگ‌هاي آبي و نقره‌اي و... درمي‌آورد و منظره‌اي بديع مي‌آفريند. 98 درصد جنوبگان با برف و يخ پوشيده شده و تنها 2 درصد آن خشكي است كه اين 2 درصد هم سنگ و كوه است. اين بخش‌ها هم بيشتر لبه‌هاي 2 قاره است؛ جايي كه آيرين و همراهان‌اش آنجا رفته‌اند.


تابستان بود

اوضاع نيمكره جنوبي دقيقا عكس ماست؛ حالا كه كشور ما زمستان است، قاره قطب جنوب تابستان است و بهترين موقع است براي مسافرت؛ به همين علت هم دماي هوا نسبتا خوب بود؛ حدود 5 تا 10 درجه زير صفر؛ اما باد خيلي شديدي داشت. جالب است بدانيد جنوبگان بادخيزترين قاره است؛ بادهاي خيلي شديدي دارد. با اينكه ما زياد وارد قاره نشديم اما بازهم از گزند اين بادها در امان نبوديم.


قاره قطب جنوب هيچ بومي‌اي ندارد. برخلاف تصور مردم، اسكيموها ساكن اين قاره نيستند. ‌آنها ساكن شمالگان‌اند. با همه اينها دهكده‌هايي هست كه محققان همراه خانواده‌هايشان در آنها زندگي مي‌كنند. در اين دهكده‌ها حتي براي بچه‌هاي اين افراد مدرسه هم هست. آنها آنجا همه‌جور امكاناتي دارند؛ خانه، برق، گرما و... .

جنوبگان مرتفع‌ترين، خشك‌ترين، بادخيزترين و بكرترين قاره جهان است؛ جايي كه انسان مي‌تواند بديع‌ترين مناظر عمرش را آنجا ببيند. مثلا يك جاهايي كه موقع سفرمان رفتيم، جايي بود به نام خليج پارادايز يا خليج بهشت. انسان مسحور اين صحنه‌ها مي‌شد؛ تا چشم كار مي‌كرد، اقيانوس آبي آبي بود و آ‌سمان آبي‌تر، خورشيد درخشان بود و تكه‌هاي ابر كوچك سفيد؛ تا چشم كار مي‌كرد اقيانوس بود و قطعه‌هاي كوچك و مسطح يخ كه سطح آب را پوشانده بودند و پيش‌رو كوه‌ها را مي‌ديديم كه آنها هم پوشيده از برف بودند. منظره كوه‌ها و پاكي و طراوت آن فضا و زيبايي و رنگ‌هايي كه داشتند، هرگز از خاطرم نمي‌رود.

بوي بد پنگوئن‌ها

پنگوئن‌ها وجود دارند؛ آنها پرندگان بامزه و نسبتا گنده‌اي هستند كه بدنشان با پر پوشيده شده و به جاي پرواز شنا مي‌كنند؛ پرندگاني كه دركشان براي ما - كه به گنجشك و كبوتر عادت كرده‌ايم - دشوار است؛ يكي از جاهايي كه رفتيم، تكه‌هاي يخ بزرگي بود كه پنگوئن‌ها در دسته‌هاي ده‌تايي و بيست‌تايي روي آنها زندگي مي‌كردند. جالب است بدانيد آنها به جز پرواز به همه آنچه نياكان پرنده‌شان احترام مي‌گذاشته‌اند وفادارند. آنها درست مثل پرنده‌ها لانه مي‌سازند و در آن تخم مي‌گذارند! جوجه پنگوئن بسيار بامزه و دوست‌داشتني است اما متاسفانه اين موجودات بسيار بدبو هستند.

درحقيقت جزايري كه اين پنگوئن‌ها در آنها زندگي مي‌كنند، براي انسان‌ها بسيار آزاردهنده هستند. بعضي وقت‌ها هم جاهايي مي‌رفتيم كه كارگاه‌هاي آموزشي‌مان آنجا بود، آنجا آموزش‌هايي به ما داده مي‌شد؛ مثلا اينكه چگونه نمونه‌برداري مي‌كنند و... يا كارگاهي داشتيم در منطقه‌اي كه از نظر زمين‌شناسي منطقه‌اي غني بود. آنجا برايمان توضيح مي‌دادند كه اين سنگ‌ها چه چيزي هستند و اين دانه‌هايي كه مي‌بينيد چه هستند و... .يا منطقه‌اي بود كه پوشيده از يخچال بود، آنجا راجع به يخ و يخچال برايمان توضيح مي‌دادند. بعضي‌جاها اصلا پياده نمي‌شديم، سوار قايق‌هاي بادي‌اي به نام زودياك بوديم و آنجا بين يخ‌ها مي‌گشتيم!

سفر آيرين روي كشتي 10روز ادامه داشت اما كل سفر تا بازگشت‌اش به تهران 15روز طول كشيد. الان آيرين 3هفته‌اي مي‌شود كه به تهران بازگشته است.

زندگي در قطب

اقامت بچه‌ها در كشتي بود. پيش از حركت به آنها بروشورهايي داده شده بود كه هم برنامه سفر در آن بود و هم وسايل موردنياز گفته شده بود؛ به همين دليل بچه‌ها هم با لباس و وسايل كافي آمده بودند؛ مواد غذايي و مايحتاج بچه‌ها را از آرژانتين آورده بودند.

بچه‌ها روزها در قطب مي‌گشتند و شب‌ها به كشتي برمي‌گشتند؛ البته اگر شبي در كار بود؛ هميشه روز بود. در تمام طول سفرمان در قطب، هيچ‌وقت شب نشد؛ البته اوايل كمي مشكل بود؛ مثلا ساعت 10 شب در رستوران غذا مي‌خورديم و به قصد خواب از آن خارج مي‌شديم، روي عرشه كه مي‌آمديم - برخلاف تصورمان - مي‌ديديم هوا روشن است! بعد ياد گرفتيم به جاي آسمان به ساعت‌هايمان نگاه كنيم و قبول كنيم كه حالا ساعت 2 نيمه شب است، هرچند خورشيد به درخشندگي 12ظهر باشد!.

مسئله ديگر بچه‌ها آفتاب تند قطب بود؛ آفتاب بر سطح يخ‌ها عمود مي‌تابد و نور آن چندبرابر مي‌شود. قبل از خروج از كشتي، هربار صورتمان را با انواع كرم‌هاي ضدآفتاب حسابي مي‌پوشانديم. اين قضيه به حدي مهم بود كه حتي هربار هنگام خروج از بلندگوهاي كشتي هم گفته مي‌شد و به بچه‌ها تذكر مي‌دادند.

سفر به قطب هم مثل همه سفرهاي بكر ديگر سختي‌هاي خودش را دارد؛ به‌نظر من همه‌چيز شيرين بود. اصلا همين نبود شب و آفتاب سوزان يا بادهاي مهلك باعث مي‌شد آدم احساس كند بله! اينجا قطب جنوب است؛ جايي كه فقط در كتاب علوم دبستان و برنامه‌هاي تلويزيون چيزهايي درمورد آ‌ن شنيده‌اي و فكر هم نمي‌كردي روزي بتواني آن را از نزديك ببيني».

 گلاره ارسطافر اولين زن ايراني مسافر قطب جنوب

گلاره ارسطافر اولين زن ايراني كه در سال 2001 به قطب جنوب سفر كرده در هلند زندگي مي كند. او به پونتا آرناس جنوبي‌ترين شهر جهان يا "آخر دنيا" سفر كرده است. ماني پارسا در گفتگو با او از تجربه اش در سفر به قطب جنوب مي پرسد:

با درود. اگر مي‌شود خودتان را معرفي كنيد و درباره�" زمان سفر و مدتي كه طول كشيد براي ما بگوئيد.

گلاره ارسطافر هستم متولد ۱۳۵۷ تهران كه بعد از ازدواجم نام خانوادگي نادر را اختيار كرده‌ام. تا ۱۰ سالگي در ايران بوده‌ام و بعد از آن در كشورهاي مختلف اروپايي و كانادا سكونت داشته‌ام. سفري كه به منطقه قطب جنوب داشتم در ژانويه سال ۲۰۰۱ يعني در ميانه�" تابستان به يكي از جزاير در شمال غربي جنوبگان بود. كلاً يك ماه و يك هفته در ناحيه قطبي بوديم.
چطور شد كه شما راهي منطقه قطب جنوب شديد؟
تحصيلات من در كانادا در رشته�" مهندسي كشاورزي و در هلند در زمينه�" جغرافياي فيزيكي بود. سفر به منطقه�" قطب جنوب هم به عنوان دوره�" كارآموزي براي همين رشته جغرافياي فيزيكي بود. در هلند يك حامي مالي پيدا كردم كه من را براي كارآموزي وارد برنامه‌اي به اسم «مأموريت جنوبگان» كرد. منظور از جنوبگان هم كل ناحيه قطب جنوب است.
شما به چه وسيله‌اي به آن منطقه رفتيد و هدف از اين مأموريت چه بود؟
ما اول به شيلي پرواز كرديم و به جايي به نام پونتا آرناس رسيديم. پونتا آرناس جنوبي‌ترين شهر جهان است و خودشان به آن "آخرين نقطه دنيا" مي‌گويند. از آنجا ۵-۴ ساعت پرواز كرديم و به جزيره بلينگ‌هاوزن در ناحيه قطبي رسيديم كه در يك پايگاه علمي روسي مستقر شديم. گروه ما از ۴ مرد و ۲ زن تشكيل شده ‌بود كه به ‌جز من همگي اروپايي بودند. جالب اينكه رئيس پروژه ما هم از تكاورهاي قديمي انگليسي سازمان جاسوسي ساس بود.
مأموريت گروه ما بررسي راه‌هاي فشرده‌سازي و حمل و نقل زباله‌ها و پسمانده‌هاي پايگاه روس‌ها براي بازيافت بود. كلاً تلاش كرديم براي مسئله و معضل انباشته‌ شدن زباله در قطب جنوب كه مخالف عهدنامه�" جنوبگان هم هست به‌ دنبال راه حل بگرديم. من شخصاً دو وظيفه داشتم يكي انجام تحقيقات اوليه جغرافيايي و هواشناسي براي نصب ژنراتورهاي بادي در منطقه و يكي ديگر صحبت كردن با مقامات شيلي براي انتقال و بازيافت زباله ها در شيلي.
آيا پيش از شما و بعد از شما هم ايرانيان ديگري به قطب جنوب رفته‌اند؟
چند وقت پيش كه در ايران بودم شبكه تلويزيون جام جم مصاحبه‌اي با من كرد و آنجا به من گفتند كه دو مرد ايراني پيش از من به جنوبگان رفته‌اند يكي گويا ارتشي بوده و ديگري يك خبرنگار. بعد از من هم آنطور كه شنيده‌ام يك خانم ايراني به آن نواحي رفته.
آيا در اين سفر با خطراتي هم مواجه شديد؟

موقع برگشتن فكر كرديم رادارهاي هواپيمايمان از كار افتاده و به ‌دنبال جايي براي فرود اضطراري مي‌گشتيم. ما هم حدود ۴ ساعت را در ترس و لرز به ‌سر برديم و بالاخره توانستيم در نقطه‌اي در نزديكي فرودگاه در شيلي فرود اضطراري كنيم. بعد متوجه شديم كه توفان قطبي باعث كور شدن رادار شده بوده و خود دستگاه مشكل اساسي نداشته.

آيا چيزي در مورد مسئله گرم شدن زمين، كه مسئله روز است، در آنجا مشاهده كرديد؟
منطقه‌اي كه پايگاه روس‌ها در آن بود پيش از اين در تابستان‌ها هم پوشيده از برف بوده ولي زماني كه ما رفتيم بيشتر برف‌ها آب شده ‌بود. خوشبختانه عهدنامه جنوبگان از توريستي شدن و مسكوني شدن قطب جنوب جلوگيري كرده وگرنه فعاليت‌هاي انساني در آنجا و ساختمان‌سازي كلاً باعث آب شدن بيشتر يخ‌ها مي‌شد ولي اثر گرم شدن كلي جو زمين به‌ خوبي در سواحل قطب قابل مشاهده است. آب شدن كوه‌هاي يخي باعث بالا آمدن آب اقيانوس‌ها مي‌شود كه باعث مشكل براي بندرهاي جهان از جمله بعضي از بندرهاي جنوبي ايران خواهد شد.
بعد از برگشتن از قطب فعاليت‌هايي مرتبط با مسائل قطب جنوب داشته‌ايد؟
بعد از برگشتن از سفر به ‌مدت سه‌سال به عنوان «سفير قطب جنوب» از طرف سازمان ملل در كشورهاي مختلف از جمله ايران سخنراني مي‌كردم. موضوع سخنراني‌هايم آگاهي پيدا كردن از اهميت حفظ قطب جنوب براي همه ساكنان كره� زمين بود. جالب بود كه در ايران استقبال خوب بود و توانستم از دانشگاهيان، مدارس و ديگر جاها، هزار امضاء براي حمايت از برنامه‌هاي سازمان ملل در مورد حفظ قطب جنوب جمع كنم.

شما با اينكه در سن ده‌سالگي از ايران خارج شده‌ايد ولي ظاهراً تماستان با ايران و زبان فارسي قطع نشده ‌است.

من در كل ۱۴ سال ساكن هلند بوده‌ام و مدرسه� بين‌المللي مي‌رفتم و راحت‌ترين زبان برايم انگليسي است. با اين ‌حال در هلند كلاس فارسي هم رفته‌ام و كلاس‌هاي ادبيات فارسي هم دنبال كرده‌ام و شاهنامه و حافظ‌خواني را هم دوست دارم. من مرتباً به ايران مسافرت مي‌كنم و كلاً تماس زيادي با ايران دارم. ادبيات فارسي را به‌خوبي مي‌خوانم ولي يك ‌دسته از لغات روزنامه‌ها و رسانه‌ها برايم مقداري ناآشناست.

الان شغل شما چيست؟

الان در وزارت كشاورزي و طبيعت و كيفيت غذايي هلند در شهر لاهه كار مي‌كنم. كارم در بخش طبيعت، قسمت امور بين‌الملل است و مسئول قسمت جنوبگان و شمالگان هستم.
اگر كسي بخواهد الان به قطب جنوب سفر بكند چه‌قدر خرج دارد؟
اگر كسي الان بخواهد برود ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ يورو خرج دارد. اگر از اروپا برود حتماً بايد از وزارت كشاورزي كشورش مجوز بگيرد.

 

.................................................................................................................................

چرا قاره ي قطب جنوب به محافظت نياز دارد؟

جنوبي ترين خشکي کره ي زمين قاره ي قطب جنوب است که يك دهم مساحت خشکي هاي جهان را شامل مي شود و وسعت آن از مساحت قاره ي اروپا يا استراليا بيشتر است.
اين قاره سرزمين غيرمسکوني، دست نخورده و پوشيده از يخ است. هيچ گياهي در اين قاره ، قادر به رشد نيست. فقط در بعضي بخش هاي آن که داراي خاک و رطوبت کافي است خزه و جلبک مي رويد و به همين دليل ، هيچ کس نمي تواند به طور دائم در آن جا زندگي کند.
در زمستان دماي هوا در قطب حتي تا 89 درجه ي سانتي گراد زير صفر نيز مي رسد. سرعت بادهاي سرد در قطب جنوب گاه 300 کيلومتر در ساعت است. قطر يخ هايي که سطح اين قاره را مي پوشاند تا 4 کيلومتر آورده است. يخچال هاي طبيعي گاه تا اقيانوس کشيده شده اند و در جايي که يخچال ها به دريا مي رسند، صخره هاي يخي بزرگي به وجود آمده است. گاهي قطعه هاي عظيمي از اين يخ ها شکسته شده و در آب شناور مي گردد که به آن آيس برگ (Iceberg) يا کوه يخ مي گويند.

هر چند قطب جنوب به طور نسبي دست نخورده باقي مانده و يک محيط طبيعي خالي از آلودگي است اما هم اکنون اين قاره مورد تهديد انسان ها قرار گرفته است.  

 

  چرا قاره ي قطب جنوب را بايد حفظ کرد؟

منابع قطب جنوب: تعداد منابع اين قاره کم است اما مقدار مواد موجود هر منبع بسيار زياد است. يکي از اين منابع، منبع جانوري است. در آب هاي حاشيه ي قطب جنوب جانوران بسياري زيست مي کنند. زندگي اين جانداران به پلانکتون ها و کريل ها بستگي دارد که هر دو از موجودات دريايي اند. پلانکتون ها موجوداتي ريز و آبزي هستند که طعمه ي کريل ها (يک نوع جانور پروتئيني) مي شوند. کريل ها نيز غذاي مناسبي براي پرندگان دريايي، ماهي ها، پنگوئن ها، شيرهاي دريايي و والها هستند. «چرخه ي غذايي قطب جنوب» را در شکل 100 ببينيد. در قطب جنوب معادن با ارزش نيز وجود دارد.

 

 

  پيمان قطب جنوب:

در سال 1957 ميلادي ، دوازده کشور جهان به طور مشترک به اکتشافات گسترده اي در قطب جنوب دست زدند و 50 ايستگاه تحقيقاتي در آن جا داير کردند.
همکاري اين کشورها منجر به انعقاد پيمان قطب جنوب شد. شانزده کشور ديگر نيز در تحقيقات علمي قطب جنوب شرکت دارند ولي در پيمان قطب جنوب حق رأي ندارند. چند کشور در قطب جنوب براي خود قلمروهايي معين کرده اند که از طرف مجامع بين المللي به رسميت شناخته نشده است. زيرا ، طبق پيمان قطب جنوب، ادعاي مالکيت نه به رسميت شناخته شده است و نه انکار مي شود.  

  آلودگي در قطب جنوب:

گروه هاي طرفدار محيط زيست مي گويند قاره قطب جنوب متعلق به همه ي مردم جهان است و هيچ کشوري نبايد مالک آن باشد، زيرا اين آخرين خشکي باقي مانده جهان است و نبايد مانند ديگر نواحي جهان آلوده شود. آن ها مي گويند:

-  جانوران ، به خصوص وال ها نبايد شکار شوند و منابع معدني زير زمين يا کف اقيانوس نبايد استخراج شود.

-       البته برخي از کشورهاي جهان اصول را رعايت نمي کنند.  

  فعاليت :

1 – روي يک کره ي جغرافيايي دقت کنيد و محدوده ي قاره ي قطب جنوب را نشان دهيد.

به عهده دانش آموز.  

  2- با استفاده از نقشه ها و عکس هاي اين درس جدول را کامل کنيد.

منابع زير زميني

حيات جانوري

منظره ها

آب وهوا

ذخاير نفت، زغال  سنگ، آهن

پلانکتون ها، کريل ها، پنگوئن  ، وال و شيردريايي

صخره هاي يخي، کوه هاي يخي، (آيس برگ) پوشيده از يخ و بدون گياه

دماي هوا تا 89 درجه زير صفر بادهاي سرد

 

  3 – درباره ي هر يک از کلمات زير توضيح دهيد.

آيس برگ: قطعه هاي عظيم يخ که در آب شناور هستند.
کريل: يک نوع جانور پروتئيني که غذاي مناسبي براي پرندگان دريايي، ماهي ها و وال ها و ... است.

آموندسن: دريانورد نروژي که نخستين کاشف قطب جنوب بود.  

 

  4 – چهار عامل از عواملي را که موجب آلودگي و تخريب محيط زيست قطب جنوب مي شود،

بيان کنيد.

1- استخراج منابع معدني زير زمين يا کف اقيانوس

2 – شکار وال ها

3 – جاري شدن فاضلاب و زباله هاي اتمي در آب ها.

4 – نابودي کريل ها در اثر ماهيگيري بي رويه کشورهايي چون روسيه و ژاپن.  

  5 – به نظر شما، آيا کشورهايي که در اکتشافات قطب جنوب شرکت داشته اند حق دارند در آن جا براي خود قلمروهايي تعيين کنند؟ چرا؟

خير، زيرا طبق پيمان قطب جنوب . ادعاي مالکيت نه شناخته شده و نه انکار مي شود. قطب جنوب آخرين خشکي باقي مانده ي جهان است. هيچ کس مالک آن نيست و نبايد مانند ديگر نواحي جهان آلوده شود.  

 

قمرهاي منظومه شمسي

قمرهاي منظومه شمسي

قمرهای مشتری

 


شانزده قمر مشتری به چهار گروه چهارتایی تقسیم می شوند . گروه اول در فاصله حدود 130000 کیلومتری (80000 مایل). گروه دوم در فاصله حدود 200000 کیلومتری (125000 مایل). گروه سوم در فاصله 9 میلیون کیلومتری (6/5 میلیون مایل). و گروه چهارم در فاصله ای نزدیک به گروه سوم قرار دارند. جهت چرخش تمام گروهها بجز گروه چهارم، همان جهت چرخش مشتری است. همه قمرهای مشتری بجز قمرهای گروه دوم، کوچک هستند. قمرهای گروه دوم که گالیله ای نام دارند هم اندازه ماه زمین هستند.


گانیمید ، یک قمر گالیله ای چهار قمر بزرگ مشتری که توسط گالیله (1642-1564) کشف شدند ، قمرهای گالیله ای نامیده می شو ند


سیاره مشتری دارای بزرگترین قطر و بیشترین جرم در میان تمام سیارات منظومه شمسی است. استوای مشتری 11 برابر استوای زمین است. این سیاره سریعتر از سایر سیارات به دور خود می چرخد. دوره چرخشی مشتری نصف دوره چرخشی زمین است.

 

 

نپتون

 قمرهای نپتون

قبل از آنکه ویجر2 در سال 1989 به مطالعه نپتون بپردازد، از هشت قمر نپتون فقط تریتون ونیراید شناخته شده بودند. تریتون سردترین جسم شناخته شده در منظومه شمسی است که دمای سطح آن 235- درجه سانتیگراد (391- درجه فارنهایت) است. جو رقیقی از نیتروژن در اطراف این قمر وجود دارد.


 

 

شارون

مواد تشکیل دهنده شارون ، تنها قمر پلوتون ، احتمالاً زمانی شبیه به مواد تشکیل دهنده پلوتون بوده‌اند. اما در حال حاضر شارون عمدتا از آب منجمد تیره و پلوتون از متان منجمد که رنگی روشن دارد پوشیده شده‌اند. احتمال می‌رود که مولکولهای متان بخاطر میدان جاذبه قویتر پلوتون ، از شارون جدا شده و جذب پلوتون شده‌اند. مانند تمام اجرامی که منظومه مداری دارند، پلوتون و شارون نیز به دور یک مرکز جرم مشترک می‌چرخند. شارون که قمری بزرگ است، دارای طول قطری به اندازه نصف قطر پلوتون بوده و 12 درصد جرم منظومه مداری را به خود اختصاص داده است


مرکز جرم این منظومه در خارج از سطح پلوتون قرار دارد. مدار پلوتون 17 درجه نسبت به دایرة البروج ، صفحه مدار زمین انحراف دارد و این در حالی است که سایر مدارهای سیاره‌ای فاصله بسیار کمی با صفحه دایرة البروج دارند. پلوتون در یک نقطه معین از مدار خود ، 1.25 میلیارد کیلومتر (780 میلیون مایل) پایین‌تر از دایرة البروج قرار می‌گیرد. این فاصله تقریبا به اندازه فاصله سیاره زحل از خورشید است

 

قمر:
جرم آسماني است كه به دور جسم بسيار بزرگي مي‌گردد. سيارات منظومه‌ي شمسي قمرهاي طبيعي خورشيد هستند و ماه‌ها اقمار طبيعي سيارات هستند. قمرهاي مصنوعي هم براي تحقيق، رصد و ارتباطات، توليد و به مدار زمين يا يك سياره و يا يك قمر طبيعي پرتاب مي‌شود.
در اينجا به بررسي قمرهاي سيارات منظومه‌ي شمسي مي‌پردازيم.
در اطراف سيارات خاكي(زمين گون) تنها 3 قمر در گردش است. اما در مقابل در اطراف سيارات مشتري‌گون بيش از 50 قمر مي‌چرخند. علاوه بر 50 قمر داراي حلقه نيز هستند. حال چون عطارد و زهره قمر ندارند به سراغ زمين خودمان مي‌رويم.
ماه:
اطلاعات اساسي :
خروج از مركز مدار: 55/0
دورة تناوب گردش به دور زمين:
نجومي 32/27 روز
هلالي 53/29 روز
سرعت مداري : يك كيلومتر بر ثانيه
فاصله از زمين:
حداقل 360000 كيلومتر
حداكثر 400000 كيلومتر
قطر زاويه‌اي: متوسط 31 دقيقه و 2/5 ثانيه
قطر 3460 كيلومتر
جرم: يك هشتاد و يكمِ جرم زمين
چگالي: 61/0 چگالي زمين
سرعت گريز: 38/2 كيلومتر بر ثانيه
دورة تناوب حركت وضعي به دور محور: 31/27 روز
زاوية ميل استوا با صفحه مدار: 5/1 درجه
دما:
حداقل 140ــ درجه‌ سانتيگراد
حدااكثر 150 درجه سانتيگراد
نسبت بازتاب: 07/0
مقدمه :
زمين يك قمر دارد و اين قمر در حالي كه زمين خود به دور خورشيد مي‌گردد. بر گرد زمين حركت مي‌كند. اگرچه حجم ماه فقط02/0 حجم زمين و جرم آن يك هشتاد و يكم جرم زمين است. تأثيرش بر زمين، شايستة اعتناي بيشتري است. خيز و افت تناوبي اقيانوسها(جذر و مد) نمونه‌اي از اثرهاي ماه بر زمين است.


نزديكي زياد ماه به زمين، مطالعة آن را از نخستين روزهاي پيدايش نجوم، امكان پذير ساخته است.فاصله متوسط آن فقط 60 برابر شعاع زمين است.

البته اطلاعاتي به كمك تلسكوپ بدست آمده است، ولي بخش زيادي از آنچه مي‌دانيم از مشاهده با چشم برهنه حاصل شده است. در واقع بسياري از اين اطلاعات، دانش همگاني شده است. از جمله اين‌كه ماه هر ماهه دور كاملي از حالتهاي مختلف از ماه نو تا هلال و تربيع و غيره را در مي‌نوردد. و نيز اينكه ما تقريبا همان مسيري را مي‌پيمايد كه خورشيد طي مي‌كند.

همه مي‌دانند كه ماه هرروز بطور متوسط 51 دقيقه ديرتر از روز قبل طلوع مي‌كند و نيز اين‌كه همواره يك روي ماه بسوي زمين است و روي ديگر آن هميشه پوشيده است.

ماه در مدار خود:

ماه در مدار بيضي شكل، كه زمين در يكي از كانون‌هاي آن است، به دور زمين مي‌گردد. نقطه‌اي براين مدار كه از همة نقاط ديگر به زمين نزديكتر است حضيض زميني ناميده مي‌شود. فاصله‌ ماه از زمين در حضيض زميني آن 360000 كيلومتر است. نقطه‌اي بر اين بيضي كه از همة نقاط ديگر آن زمين دورتر است اوج زميني نام دارد و فاصله‌ي آن از زمين 400000 كيلومتر است. صفحة مدار ماه بسيار نزديك به صفحه‌ي دايره‌البروج، يعني مسير ظاهري خورشيد بر كره‌ي آسمان است و با آن زاوية 5 درجه مي‌سازد. دو نقطه‌اي كه در آن مسير ماه صفحه‌ي دايره‌البروج را قطع مي‌كند، نقاط گره يا عقدتين ناميده مي‌شود. اين نقاط در فضا ثابت نيستند بلكه در جهت حركت عقربه‌هاي ساعت در امتداد دايره‌البروج حركت مي‌كنند و هر دور كامل اين حركت نوزده سال طول مي‌كشد.

چنين بنظر مي‌رسد كه ماه مسير خود را بسيار سريعتر از خورشيد مي‌پيمايد: يك سال تمام طول مي‌كشد تا خورشيد دور كامل را طي كند ولي ماه يك ماهه چنين مي‌كند. در نيمي از اين مدت ماه بالاي دايره‌البروج است و در نيم ديگر زير آن.

اين حركت ظاهراً تندتر موجب مي‌شود كه ماه هرروز كمي، در حدود 51 دقيقه ديرتر از روز قبل طلوع كند.
جزر و مد( كشند)

سطح اقيانوسها، در تمام نقاط به فواصل زماني كم و بيش منظم بالا مي‌آيد و پائين مي‌رود. بطور متوسط فاصله زماني بين دو مد متوالي 12 ساعت و 5/25 دقيقه است. درست نصف زماني طول مي‌كشد تا ماه ظاهراً يك دور كامل را به دور زمين بپيمايد يعني نصف 24 ساعت و 51 دقيقه. اين امر يك تصادف نيست. علت اصلي جزر‌و مد اقيانوسها‌‌‌‌، نيروي گرانش ماه است. خورشيد نيز در اين پديده سهمي دارد.
جزر و مد همراه با حركات ظاهري ماه‌، از افق شرقي ناظر به سمت افق غربي او پيش مي‌روند. صرفنظر از تاخيرهايي كه معلول اصطكاك و آثار ثانوي ديگر هستند ( و ممكن است به شش ساعت هم برسند) جزر و مد در هر نقطه‌ي زمين ، زماني روي مي‌دهد كه ماه در نصف‌النهار مكان (يا در نيمدايرة متقابل آن) باشد.
اثر خورشيد در جزر و مد نسبت به اثر ماه از درجه‌ي دوم اهميت برخوردار است. زيرا فاصله‌ي آن بسي بيشتر است. نسبت نيروي مولد جزر و مد خورشيد فقط در حدود 7% نيروي ماه است.
وقتي كه نيروهاي مولد جزر و مد ماه و خورشيد هماهنگ با يكديگر عمل كنند، مثلاً به هنگام ماه‌نو كه هردو در يك طرف زمين هستند‌، جزر و مدهاي حاصل در حداكثر خود هستند. اين جزر و مدها‌، جزر و مدهاي بهاري يا مهكشند ناميده مي‌شوند. حد ديگر هنگامي است كه خورشيدو ماه با هم زاوية 90 درجه بسازند. دراين هنگام جزر و مد در حداقل و به جزر و مدهاي خفيف يا كهكشند موسوم است.
نزديكي ماه نيز تاثيري در ارتفاع جزر و مد دارد. هنگامي كه ماه در حضيض زميني قرار دارد نيروي مولد جزر و مد آن به اندازة 20% بيش از حد عادي است.

قمرهاي مريخ:

مريخ دو قمر كوچك دارد كه نام‌هاي خود فوبوس(ترس) و ديموس(وحشت) را از ياران اسطوره‌اي مارس(مريخ) خداي جنگ گرفته‌اند.

فوبوس، قمر بزرگتر، قطري در حدود 16 كيلومتر دارد در حاليكه قطر ديموس فقط 11 كيلومتر است. هردو در صفحه‌ي استوائي مريخ در جهت متعارف خلاف حركت عقربه‌هاي ساعت به دور آن مي‌گردند.
فوبوس 9250 كيلومتر از مركز سياره و فقط 5900 كيلومتر از سطح آن فاصله دارد. دورة تناوب حركت انتقالي آن به دور سياره 7 ساعت و 39 دقيقه است و اين كمتر از مدت دوران خود مريخ به دور محورش است. فوبوس در مغرب طلوع و 5/4 ساعت بعد در مشرق غروب مي‌كند.

ديموس 250000 كيلومتر از مركز مريخ فاصله دارد. دوره تناوب حركت انتقالي آن به دور سياره 30 ساعت و 18دقيقه فقط اندكي با دوره تناوب حركت وضعي خود سياره (24 ساعت و 37دقيقه ) تفاوت دارد. ديموس از مشرق طلوع مي‌كند، اندكي از سياره در حال دوران عقب مي‌افتد و پيش از آنكه در مغرب غروب كند‌، دو دور كامل اهله را سپري مي‌كند.

قمرهاي مشتري:16 قمر برگرد مشتري حركت مي‌كنند. چهارتاي اول كه به قمرهاي گاليله‌اي موسومند در 1610 بوسيله گاليله كشف شدند. اين قمرها با نام‌هاي يو، اروپا،گانيميد و كاليستو مشخص مي‌شوند. قمر پنجم آمالته‌آ يا JV در سال 1893 بوسيله‌ي منجم برجسته‌ي آمريكايي ادوارد امرسن بارنارد(1923ــ 1857) كشف شد.قمر چهاردهم(JXIV) در اكتبر 1975 بوسيله‌ي چارلز.ت.كوال كشف گرديد. قمرهاي JI تا JXIII بطور طبيعي به سه دسته تقسيم مي‌شوند:

(1)اقمار داخلي، (ب) اقمار مياني، (پ) اقمار بروني، رده‌بندي JXIV ، كه در كداميك در اين دسته‌ها جاي مي‌گيرد‌، تا پايان سال 1975 مشخص نشده بود.

(ا) اقمار دروني. اين گروه قمرها JI تا JV يعني چهار قمر گاليله‌اي و قمري را كه پروفسور بارنارد كشف كرد. شامل مي‌شود.

قمرهاي گاليله‌اي مدارهايي تقريباً مستدير دارند و در فواصلي بني 420000 كيلومتر و 1880000 كيلومتر از مشتري با دوره‌هاي تناوبي بين يك و سه چهارم روز تا شانزده و دوسوم روز حركت مي‌كنند. دورة تناوب حركت وضعي و انتقالي آن‌ها برابر است. بنابراين ناظري كه بر مشتري قرار دارد همواره يك روي اين چهار قمر را مي‌بيند. هر چهار قمر به اندازه‌ي كافي بزرگ هستند كه در تلسكوپ قرصهاي قابل مشاهده‌اي را پديد آورند و اگر تلالو چيرة سيارة‌ اصلي نبود با چشم برهنه مي‌شد آن‌ها را ديد. در پاره‌اي مواقع هر جهار آن‌ها در طرف غرب سياره‌اند. در مواقع ديگر فقط سه‌تا، دوتا‌، يكي يا هيچكدامشان‌‌‌، و بقيه در طرف شرقي سياره جاي دارند. بسيار اتفاق مي‌افتد كه يكي از قمرها در خسوف باشد(از پشت سياره بگذرد) يا در عبور(از برابر سياره بگذرد) تغييرات موضع اين چهار را مي‌توان با چند ساعت رصد تلسكوپي ملاحظه كرد. دنبال كردن عبور اين اقمار دشوار است. اما سايه‌هايي كه بر سطح مشتري مي‌اندازند بسيار شاخص است و در شرايط رويت خوب آنها را حتي با تلسكوپ نسبتاً كوچكي مي‌توان دنبال كرد.

قمر پنجم از چهار قمر گاليله‌اي به مشتري نزديكتر است. فاصله‌ي آن از مركز سياره فقط 180 هزار كيلومتر‌، و از سطح آن فقط در حدود 110 هزار كيلومتر است. دورة تناوب حركت انتقالي آن حول سياره‌ي اصلي كمتر از 12 ساعت است. بنابراين سرعت مداري آن 27 كيلومتر بر ثانيه يا تقريباً 96 هزار كيلومتر در ساعت است.
(ب) قمرهاي مياني. قمرهاي JVI,JVII,JX,JXII به اين گروه تعلق دارند. آن‌ها جملگي كوچكند‌، و قطرهايشان كمتر از 160 كيلومتر است و به فاصله‌ي متوسط 11 ميليون كيلومتر از مشتري قرار دارند. دوره‌ي تناوب حركت انتقالي آن‌ها در حدود 270 روز برآورد شده است.

(پ) قمرهاي بيروني. اين گروه متشكل است از JVIII,JXI,JXII و JIX (كه در اينجا به ترتيب افزايش فاصله از سياره نوشته شده‌اند.) . اين قمرها را مشخصات زير متمايز مي‌سازد:

1. فاصله‌ي زياد از سياره‌ي اصلي كه نزديك به 24 ميليون كيلومتر برآورد مي‌شود.

2. دوره‌هاي تناوب طولاني، كه براي هر چهار قمر از دو سال بيشتر است.

3. وجود حركت معكوس(رجعي) براي هر چهار قمر‌، يعني در جهتي خلاف همه‌ي سيارات و بيشتر قمرهاي ديگر. چون از بالاي قطب شمال سياره نظر شود ديده مي‌شود كه اين چهار قمر مدارهاي خود را در جهت عقربه‌هاي ساعت مي‌پيمايند.


قمر‌هاي زحل

20 قمر دارد كه نزديكترين آن‌ها‌ ، ميماس ، در فاصله‌ي 188000 كيلومتري از مركز سياره است. فوب دورترين قمر آن متجاوز از 16000000 كيلومتر از سياره اصلي فاصله دارد.

دوره‌ي تناوب قمرها از 23 ساعت براي ميماس تا 550 روز براي فوب تغيير مي‌كند . و جز يك استثنا همگي در جهت عادي به دور زحل مي‌گردند. تنها فوب است كه حركتي معكوس (رجعي) دارد و بدينطريق بر پايداري مداريش مي‌افزايد. مي‌توان از راه رياضي نشان داد كه قمري دوردست را كه جهت حركتش عادي است به سهولت بيشتري مي‌توان از چنگ سياره‌اي ربود تا قمري را كه جهت حركتش رجعي است.
قطر قمرها نسبتا كم است. بزرگترين آن‌ها تيتان است(در حدود 4200 كيلومتر) و كوچكترينشان هبپرون(در حدود 480 كيلومتر).

سرعت گريز از تيتان به خاطر جرم بزرگ و دماي كم آن (به خاطر دور بودن آن از خورشيد) كوچك است. از اينرو اين قمر مي‌تواند براي خود جوي داشته باشد. مطالعات طيفنمودي حاكي از وجود ‌CH4 (متان) در اين قمر است.

مطالعاتي كه اخيراً بوسيلة گروهي از دانشمندان در دانشگاه ايالتي نيويورك در استوني بروك انجام شده، وجود اتان را نيز در تيتان آشكار كرده است. اتان يكي از چند مولكول لازم براي تشكيل اسيدهاي امينه است كه جزء اساسي حيات هستند.

چنين بنظر مي‌رسد كه قمرها با همان دورة تناوبي دوران مي‌كنند كه به دور سياره مي‌گردند و در نتيجه هميشه يك رويشان به سمت سياره‌ي اصلي است و تغييرات مرصود در روشني آنها نيز از همين است. دوره‌ي تناوب اين تغييرات روشني همان دوره‌ي تناوب گردش انتقالي است. روشني يكي از قمرها‌، ياپتوس ، در هر گردش از مي‌نيموم به ماگزيمم ، 5 برابر مي‌شود.

قمرهاي اورانوس

اورانوس پنج قمر دارد‌ ‌: ميراندا ، آريل ‌، اومبريل‌، تيتانيا‌ ‌و ابرون كه همگي در صفحه‌ي استواي سياره اصلي و در نتيجه تقريباً قائم بر مدار سياره ، به دور آن مي‌گردند. هر پنج قمر حركتشان رجعي است كه با چرخش سياره حول محورش سازگار است.

اندازه‌ي اقمار اورانوس تقريباً از 240 كيلومتر تا 1000 كيلومتر است. شعاع مدار نزديكترين قمر 120000 كيلومتر و از آن دورترين قمر 580000 كيلومتر است.

قمرهاي نپتون

براي نپتون دو سياره كشف شده است‌: نخست تريتون كه به فاصله‌ي چند ماه پس از كشف سياره‌، ديده شد ؛ دومي بيش از يك قرن بعد كشف گرديد.

تريتون از اين نظر منحصر به فرد است كه تنها قمر نزديك به سياره‌ي اصلي است كه حركتي معكوس(رجعي) دارد. فاصله‌ي آن از سياره‌ي اصلي354000 كيلومتر تقريباً هم اندازه‌ي فاصله‌ي ماه از زمين است. حركت معكوس تريتون ممكن است معلول وقايع زير باشد‌: (آ) تريتون و پلوتن زماني قمرهاي نپتون بودند و هر دو حركت مستقيم داشتند. (ب) رويارويي نزديك ميان تريتون و پلوتون موجب دفع و اخراج پلوتن(كه سياره‌اي مستقل گرديد) و معكوس شدن جهت حركت تريتون شده است.

قطر تريتون 3500 كيلومتر و جرم آن يك پانزدهم جرم زمين است و هر پنج روز و بيست ساعت يك‌بار در مداري كه با صفحه‌ي دايره‌البروج زاويه‌ي 37درجه تشكيل مي‌دهد‌، به دور نپتون مي‌گردد.
نرئيد( در اساطير پري دريائي ملازم نپتون ، رب‌النوع دريا‌‌‌‌‌‌‌) قمر دوم نپتون به دور سياره‌ي اصلي در جهت مستقيم حركت مي‌كند. دوره‌ي تناوب نجومي آن 360 روز است و مدار آن زاويه‌ي 5درجه با دايره‌البروج مي‌سازد.
نرئيد از دو نظر منحصر به فرد است :(آ) به قدري كم فروغ است كه حتي با تلسكوپ‌هاي بزرگ هم ديده نمي‌شود. رصد اين قمر بطور عمده از طريق عكسبرداري صورت مي‌پذيرد. (ب) مدار آن خروج از مركز بزرگي دارد(75/0) ، فاصله‌اش تا نپتون از1175000 كيلومتر در نزديكترين وضعيت تا 11000000 كيلومتر در دورترين نقطه‌ي مدار تغيير مي‌كند.

قمر پلوتو‌، كارونپلوتو خود قبلاً بنظر مي‌رسد قمري از نپتون بوده كه از مدار خارج شده و شايد قمر آخر نپتون هم اين‌طور شود.

ماده‌ي تشكيل دهنده‌ي كارن از آب منجمد تيرهو پلوتون از متان منجمد پوشيده شده است.
كارن كه قمري بزرگ است ، داراي طول قطري به اندازه‌ي نصف قطر پلوتون بوده و 12 درصد منظومه‌ي مداري را به خود اختصاص داده است. مركز جرم اين منظومه در خارج از سطح پلوتون قرار دارد.

گسل ها

گسل ها

مقدمه:

پروسه تغیر شکل، ریختها و ترکیبهای مختلفی از سنگها را در مقیاسهای متفاوت ایجاد میکند. در یک سمت کوههای عظیم کره زمین قرار دارند و در سوی دیگر تنشهای موضعی باعث ایجاد ترکهای بسیار ریز در سنگ کف می­گردد. از تمام این پدیده ها تحت عنوان "ساختارهای سنگی" یاد می­شود. زمانی که یک مطالعه در منطقه انجام می­پذیرد، زمین شناس ساختار غالب را تشخیص و توصیف می­نماید. یک ساختار معمولا آنقدر عظیم است که فقط قسمت بسیار کوچکی از آن توسط یک بیننده، قابل مشاهده است. اغلب موارد، بیشتر سنگ کف توسط نباتات و یا رسوبات اخیر پنهان شده است. در نتیجه تهیه ساختار زمین شناسی باید بر اساس رخ نمودهای بسیار محدود که شامل مکانهایی است که کف سنگی در سطح زمین نمایان می­باشد، انجام پذیرد. برخلاف تمام این مشکلات، برخی تکنیکهای ترسیم زمین شناسان را قادر به شناخت ساختارهای کنونی می­سازد. در سالهای اخیر، این مسیر با کمک عکس برداری هوایی، تصویربرداری ماهواره­ای و توسعه سیستم مکانیابی جهانی (GPS) هموارتر گردیده است. علاوه بر این تهیه پروفیل زمین با روش انعکاس لرزه­ای و نیز حفر گمانه ها، در مورد ترکیب و ساختار سنگهای در عمق داده­های زیادی را فراهم می­نماید.

در مکانهایی که سنگهای رسوبی موجود می­باشند، تهیه ساختار سنگها ساده­تر می­گردد چرا که لایه­های رسوبی معمولا بصورت افقی تشکیل می­شوند. در صورتی که لایه­ها بصورت افقی باقی مانده باشد، نشان میدهد منطقه احتمالا تحت تنش و تغییر شکل نیست. ولی اگر لایه ها خمیده، مایل، یا شکسته شده باشند، نشان دهنده تغییر شکل پس از رسوبگذاری است.

 

گسلها

گسلها شکستگیهایی در پوسته زمین هستند که در طول آنها تغییر شکلهای قابل توجهی ایجاد شده است. گاهی اوقات گسلهای کوچک در ترانشه های جاده، جائی که لایه های رسوبی چند متر جابجا شده اند، قابل تشخیص هستند. گسلهایی در این مقیاس و اندازه معمولا بصورت تک گسیختگی جدا اتفاق می­افتد. در مقابل گسلهای بزرگ، شامل چندین صفحه گسل درگیر می­باشند. این منطقه های گسله، می­توانند چندین کیلومتر پهنا داشته باشند و معمولا از روی عکسهای هوایی راحتتر قابل تشخیص هستند تا سطح زمین.

در واقع حضور گسل در یک منطقه نشان می­دهد که در یک زمان گذشته، در طول آن جابجایی رخ داده است. این جابجایی­ها می­توانسته یا بصورت جابجائی آرام باشد که هیچ گونه لرزشی در زمین ایجاد نمی­کند و یا اینکه بصورت ناگهانی اتفاق بیفتد که جابجایی های ناگهانی در طول گسلها عامل ایجاد اغلب زلزله ها می­باشد.  بیشتر گسلها غیر فعال هستند، و باقیمانده­ای از تغییر شکلهای گذشته می­باشند. در امتداد گسلهای فعال، حین جابجائی فرسایشی دو قطعه پوسته­ای در کنار هم، سنگها شکسته و فشرده می­شوند. در سطح صفحات گسلی، سنگها بشدت صیقلی و شیاردار می­شوند. این سطوح صیقلی و شیاردار به زمین شناسان در شناخت جهت آخرین جابجایی ایجادشده در طول گسل کمک می­کند. که زمین شناسان بر اساس جهت حرکت گسلها، آنها را به انواع مختلفی تقسیم بندی می­کنند که در قسمت انواع گسلها به این تقسیم بندی می­پردازیم.

 مشخصات گسلها

برای تعریف گسلها، از مشخصات هندسی آنها، یعنی موقعیت قرارگیری آنها در یک فضای سه بعدی، استفاده می­شود که عمده­ترین این مشخصات هندسی راستا و شیب می­باشند. شناخت این پارامترها در سطح، زمین شناسان را قادر می­سازد تا ساختار سنگها و گسلها را در زیر زمین و قسمتهای دور از دیدشان، پیشبینی نمایند.

راستا[1]:  جهت و راستای خط تلاقی صفحه گسل با افق تحت عنوان راستا شناخته می­شود. راستا معمولا بصورت زاویه­ای با شمال مشخص می­گردد. برای مثال عبارت N20E نشان می­دهد که راستای گسل 20 درجه به سمت شرق نسبت به جهت شمال متمایل است.

 

شیب[2]:  عبارتست از شیب سطح یک توده سنگی یا صفحه گسل، نسبت به صفحه افق. شیب شامل زاویه انحراف و نیز جهت آن میباشد. جهت متصور شدن شیب یک گسل، بخاطر سپاری این نکته است که آب همیشه در صفحه موازی با شیب گسل به سمت پایین جاری خواهد شد.

برای نمایش گسلها بر روی نقشه­های زمین شناسی، بدین ترتیب عمل می­شود که با یک خط راستای گسل را نشان میدهند و با یک خط کوتاهتر و عمود بر خط قبلی، جهت شیب را مشخص کرده و درجه شیب را در کنار آن مینویسند.

 انواع گسلها

تقسیم بندی گسلها فقط بر اساس هندسه و جهت جابجائی نسبی ایجاد شده در آنها صورت می­پذیرد. گسلهای راستا لغز و گسلهای شیب لغز دو تقسیم بندی کلی گسلها میباشند که در زیر تعاریف مربوط به آنها آورده می­شود.

 

گسلهای امتداد لغز

گسلهایی که امتداد اصلی لغزش در امتداد راستای گسل باشد، گسل امتداد لغز نامیده میشوند. بر اساس جهت حرکت در امتداد راستای گسل، گسلهای چپ گرد و یا راست گرد را میتوان تشخیص داد. نحوه تشخیص بدین ترتیب است که اگر در یک سمت از گسل بایستیم و حرکت سمت دیگر را نظاره نماییم، اگر حرکت آن از سمت چپ به راست باشد، گسل راست گرد و در حالت برعکس چپ گرد خواهد بود. بعنوان مثال شکل زیر یک گسل امتداد لغز راست گرد را نشان میدهد.

 

گسلهای شیب لغز:

گسلهایی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد، گسلهای شیب لغز نامیده می­شوند. گسلهای شیب لغز نرمال[3] و معکوس[4] بر اساس جهت حرکت دو قطعه نسبت به هم تعریف میشوند. در صورتی که نیروی وارده فشاری بوده و دو قطعه را به هم نزدیک کند، گسل شیب لغز معکوس و در صورت دو شدن دو قطعه از هم گسل شیب لغز نرمال نامیده میشود.

بر اساس حرکتهای قائم دو قطعه نسبت به هم، فرا دیواره و فرو دیواره قابل تشخیص است. در زبان انگلیسی به فرا دیواره Hanging wall ( دیواره آوریز ) و به فرو دیواره Footwall اطلاق میشود. دلیل این نامگذاری برمیگردد به معدنکارانی که در معادن زیر زمینی کار میکردند. چون غالبا معادن در محل تقاطع دو قطعه قرار دارند، فرا دیواره سقف معادن را تشکیل میدهد که محل آویزان کردن چراغها در داخل معادن بود (Hanging wall) و فرو دیواره کف معدن یا محلی که پا بر روی آن قرار میگیرد است که به آن Footwall اطلاق می شود. در زبان فارسی از دو اصطلاح فرا دیواره و فرو دیواره برای نامگذاری استفاده میشود.

مباني و مزاياي تاسيس گلخانه

مباني و مزاياي تاسيس گلخانه

بهره برداري بهينه از منابع آب و خاك با توسعه كشت گلخانه (سبزيجات و صيفي جات)

 

از آن جايي كه ايران از جمله كشورهايي است كه در مناطق خشك و نيمه خشك جهان قرار دارد، همواره با معضل كمبود آب مواجه بوده است و همچنين بحران خشكسالي در سال هاي اخير، كشور را بيشتر از گذشته با اين معضل درگير نموده است. بنابراين براي ادامه ي حيات، تامين آب از نيازهاي ضروري كشاورزي اين كشور بوده و براي سازگاري با محيط، استفاده ي بهينه از منابع آب و خاك امري اجتناب ناپذير است. كمبود آب يكي از تنگناهاي توسعه اقتصادي در كشور مي باشد و هر گونه مساعدت در بهبود وضعيت اين عامل، مي تواند گامي در جهت توسعه اقتصادي بخصوص در مناطق روستايي باشد. افزايش جمعيت و به طبع آن تقاضا براي تهيه محصولات كشاورزي و همچنين فصلي بودن توليد محصولات سبب شده كه براي تامين نياز مردم راهكارهايي در نظر گرفته شود تا هم ميزان توليد افزايش يابد و هم امكان توليد محصولات در خارج از فصل ميسر باشد، از جمله اين راهكارها كشت محصولات (اعم از سبزي و ميوه) در گلخانه است، از اين طريق نه تنها توليد افزايش مي يابد، بلكه در هر فصلي مي توان نسبت به توليد اقدام نمود. استفاده از تكنيك هاي كنترل عوامل محيطي به ويژه در مناطقي كه شرايط جوي ناسازگار باشد، توانسته است ارزش بيشتري از خود نشان دهد. اساسا در شرايط طبيعي عوامل اصلي رشد گياه (آب و خاك) را تنها مي توان از طريق آبياري، وجين، كودپاشي و غيره تا حدودي مناسب رشد گياه ساخت، اما كنترل و تنظيم دماي محيط و همچنين نور، از دست كشاورز خارج بوده و دخل و تصرف در آنها ممكن نيست؛ در صورتي كه در كشت گلخانه اي مي توان اين دو عامل را كاملا كنترل و در جهت رشد مطلوب گياه تنظيم نمود.

  

 

ادامه نوشته

لایه ازون

ازون

یکی از آلوتروپهای اکسیژن است به فرمول O۳ که گازی با اکسیدکنندگی بسیار بالاست. ازن معمولاً ناپایدار بوده و در بسیاری از واکنش‌ها مانند کلر عمل می‌کند و با مکانیزم ترکیب شدن با پروتئین و بی‌اثر کردن آنزیم کاهنده که برای تنفس یاخته مهم است، به عنوان میکروب کش عمل می‌کند.ازن یکی از مهم‌ترین گاز‌های زمین است. طبق تحقیقات پژوهشگران تا ۲۰ سال آینده قسمتی از لایه ازن که سوراخ شده‌است، درست می‌گردد.

 این نوشتار دربارهٔ شیمی خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

 

تعریف کلی

ازون (Ozone) واژه ای یونانی است به معنی «بو» و به ویژه «بو تند» اطلاق می شود. اوزن مولکولی با اتم سه اتم اکسیژن است مولکول اکسیژن دارای دو اتم اکسیژن است اما تفاوت در یک اتم اکسیژن در این دو مولکول تفاوتهای اساسی را در این دو مولکول بوجود آورده است.

 

چرخه ازون

در استراتوسفر ( Stratospher ) مولکول های تازه اوزن پیوسته با واکنش های شیمیایی و دریافت انرژی لازم از پرتوهای خورشید ، به مولکول و اتم اکسیژن تجزیه می شوند. این اتم های اکسیژن که بسیار فعالند، طی مدت زمان کوتاهی کمتر از کسر ثانیه ، از هم جدا و به مولکولهای اکسیژن متصل می شوند و تشکیل مولکولهای سه اتمی اکسیژن ، یعنی ازون ، می‌دهند. غیر از این چرخه طبیعی ، طی واکنش هایی با ازت و هیدروژن و کلر تولید شده در سطح و رها شده به اتمسفر ، از بین می‌رود.

 

اهمیت ازون در زندگی بشر

اگر فضانوردی ، در ارتفاع زیاد ، به این سیاره خانه ما نگاه کند، نوار نازک آبی رنگی که دور زمین را فراگرفته ، نظرش را جلب خواهد کرد. این پوشش شفاف ، حیات را در جو زمین تأمین می‌نماید. حیات ، بصورتی که ما می‌شناسیم، تنها با پوشش حفاظتی ازون میسر می‌شود. بدون وجود اوزن ادامه ی زندگی امکان ناپذیر است. پرتوهای خورشیدی ، یکنواخت نیست. این پرتوها ، شامل پرتوی به نام پرتو فرابنفش است.

 

چنانچه تمامی این پرتوها به سطح زمین می رسید، وجود زندگی در روی زمین امکان ناپذیر است. زیرا این پرتوها حامل مقدار زیادی انرژی مرگ‌زا برای موجودات زنده است. خوشبختانه تنها بخش ناچیزی از پرتو فرابنفش خورشید به سطح زمین می‌رسد. قسمت بیشتر این پرتو ، انرژی خود را در ارتفاع 20 تا 30 کیلومتری سطح زمین و در جو آن از دست می‌دهد. در این عمق از جو فراگیرنده زمین، مقادیر متنابهی ازون موجود است و این ازون، پرتو فرابنفش را جذب می کند.

 

 

رایحه تازگی پس از آذرخش

پس از آذرخش ، تنفس شما با آسودگی بیشتری صورت می‌گیرد. هوا پاکیزه و پر از تازگی است. علت این است که رعد و برق ، سبب تولید گاز اوزن در جو می شود و همین گاز است که هوا را تازه‌تر می‌نماید.

 

 

 

 

نقش ازون در ضد عفونی آب

آبی که می‌آشامیم، کلریزه است. این آب زیان‌آور است و مزه آن نیز ناخوشایندتر از مزه آب چشمه است. آب ضد عفونی شده با ازون ، عاری از هر گونه باکتری زیان‌آور است و مزه آن نیز خوشایندتر است.

 

انسان و نابودی لایه اوزن

فعالیت انسانها بر روی زمین در سپر حفاظتی اوزن ، اثر می‌گذارد. از نیمه قرن بیستم ، فعالیت انسان روی زمین موجب بروز ضایعاتی در لایه اوزن شده و به نظر می‌رسد که حیات روی کره زمین در معرض مخاطره قرار گرفته است. در واقع انسان ناخواسته هوا را با مواد شیمیایی آلوده می‌کند و سپر حفاظتی خود را از بین می‌برد. در اواسط دهه 1970 ، دانشمندان به امکان تاثیر پرواز هواپیماهای تندرو و یا فوق سرعت صوت و مواد شیمیایی موجود در قوطی‌های عطر پاش روی لایه اوزن پی بردند.

 

هواپیماهای فراصوت ، در ارتفاعات بسیار زیاد که هوا رقیق‌تر و مقاومت آن در برابر بدنه هواپیما کمتر است ، پرواز می‌کنند و ازت فعال موجود در دود خروجی از موتور هواپیما اثر ضایع کننده بر روی لایه اوزن دارد. گازهای کلرو فلوئورو کربن (CFC) نیز که در خنک کننده ها و دستگاه های تهویه مورد استفاده قرار می‌گیرد، روی اوزن استراتوسفری خطرناک می‌باشد. هر اتم کلر آزاد شده از این گازها ، حدود یک صد هزار مولکول اوزن را نابود می‌کند و با مصرف این گازها طی یک دهه مقادیر زیادی ازون از بین رفته و تراکم این گاز در استراتوسفر کاهش یافته است.

 

 

 

زیان های گاز ازون

ازون از واکنش با مواد شیمیایی آلوده کننده‌ای که در سطح زمین ، تولید و متصاعد شده‌اند، دوباره وارد تروپسفر (Tropospher) می‌شود و به سطح زمین می‌رسد. در این حالت ، ازون نقش مخرب و آلوده کننده دارد. چون همراه با مواد شیمیایی دیگر بافتهای حیاتی ، جانوری و گیاهی را به شدت آسیب می‌زند. ازون ، در ارتفاع کم از سطح زمین ، همراه دود و بخار موجود در هوا در بسیاری از شهرهای بزرگ و صنعتی جهان ، موجب تشدید آلودگی می‌گردد. ازون در نقاط پایین اتمسفر یعنی تروپسفر ، مانند گازهای گلخانه‌ای عمل می‌کند و افزایش تراکم آن در این ناحیه در بالا بردن گرمای عمومی کره زمین موثر است (گرم شدن زمین). 

   

لايه اوزون

حقيقت امر لايه ازن چيست؟

لايه ازون در قسمت شمالي زمين در سال 1980 بين 15تا20 درصد كاهش پيدا كرده است. براي رفع اين مشكل جمعي ازبهترين متخصصان زمين شناسي هر سال براي تحقيق وجستجو دور يكديگر جمع مي شوند .در سال 1992 پروكتيل مونترئال درباره' لايه اوزون مطالعه و تحقيقي داشت كه فهميد بزرگ شدن سوراخ لايه اوزون بستگي به آلودگي هوا و توليد مواد سمّي دارد.در همان سال سازمان ملل متحد و حفاظت از محيط زيست برنامه اي را طرّاحي كرد كه اين برنامه جهت محافظت و حمايت از محيط زيست و مخصوصا لايه اوزون به نام برنامهUNEPطراحي كرد كه اين برنامه جهت جلوگيري از توليد مواد سمّي و مواد شيميايي آلوده كننده،است.مولكولهاي اكسيژن(O2) به اكسيژن اتميك (O) تبديل مي -شوند .اكسيژن اتميك به سرعت با مو لكولهاي بيشتري تركيب شده و به شكل اوزون مي شود .ان پوشش حرارتي كه در سطح بالا رشد كرده و سلامتي لايه اوزون را به خطر انداخته است و اين مورد باعث شده است كه اگر استراتوسفر نباشد ما نتوانيم بدون آن زنده بمانيم . بالاي استراتوسفر مقداري از آلودگي مضّر اشعه مادون بنفش را و همچنين تشعشعاتي از خورشيد (امواج بين 320 تا 240) را كه باعث مي شود لايه اوزون آسيب ببيند و همچنين جان گياهان به خطر بيفتد را جذب ميكند.اشعه مادون بنفش با تابيدن نور مولكولهاي اوزون را ميشكافد ولي اوزون مي تواند تغيير شكل بدهد و عكس العمل زير ازآن حاصل ميشود:

 

O + O2 è مادون قرمز + O3

 

O2 + O è O3

 

همچنين اوزون در اثر عكس العمل زير نابود ميشود :

 

O3 + O è O2 + O2

 

عكس العمل دوم با افزايش پيدا كردن ارتفاع آهسته انجام مي شود امّا عكس العمل سوم سريعتر انجام مي شود. دربين همكاري عكس العمل ها تمركز اوزون درحال تعا دل است. دربالاي اتمسفر اكسيژن اتميك هنگا مي كه اشعه مادون بنفش در سطح بالايي است، پيدا مي شود. در اثر حركت استراتوسفر هواي متراكم تري بدست مي آيد وجذب اشعه ي مادون بنفش افزايش مي يابد و سطح اوزون به حد اكثر و تخمينا" km20مي رسد.همراه با تئوري كمپمن يك مشكل نيز وجود داشت كه اين مشكل در سال 1960 تشخيص داده شد وحقيقت اين بود كه اوزون به وسيله عكس العمل 4 آهسته حركت مي كرد و ديده نمي شود. گرم شدن زمين ترميم حفره اوزون را به تعويق مي اندازد دانشمندان هشدار داده اند :پديده گرم شدن زمين مي تواند تلاشها براي ترميم حفره اوزون را كه قرار بود تا سال 2050 انجام گيرد،حدود30سال به تعويق اندازد .اين مو ضوع به رقم پيشرفتهايي است كه باي از رده خارج كردن مواد شيميايي مخرّب اوزون انجام شده است.

 

طبق گزارشي كاهش فراواني در مصرف گازهاي ساخته دست انسان بنام (كلروفلورو كربن) پديد آمده است .اينها گازهايي هستندكه لايه محافظ زمين را مي خورند .دانشمندان گفتند:اگر كشورها مصمم به دنبال نمودن اين روند باشند ،(حفره داخل لايه اوزون به آغاز به جمع شدن و كوچك شدن خواهد نمودتا اينكه ظرف 50 سال ترميم خواهد شد . ) اين جمع بندي و نتيجه گيري توسط (مجمع بررسي فرايند هاي استراتوسفر و نقش آن در آب و هوا SPARC به عمل آمد .اين مجمع از صد ها كارشناس اقليمي كه دسامبر سال 1999در آرژانتين گرد هم آمدندو در سايه توجهات سازمان هواشناسي جهاني تشكيل جلسه دادند،شكل گرفته است. اين دانشمندان هشدار دادند: حتّي اگر كاهش مصرف گازهايCFC برآورده شود،پديده گرم شدن زمين_كه نتيجه تولييد گازهاي گلخانه اي با وجود كربن به عنوان عنصر اصلي آن است و از سوختهاي سنگواره اي بدست مي آيد _ميتواند محلت ترميم حفره اوزون را چند دهه به تعويق اندازد.به عنوان يك تناقض ، گرم شدن زمين ،جو را در نزديكي سطح زمين حرارت ميدهد اما لايه پاييني (استراتوسفر) يعني جايي را كه اوزون قرار دارد همچنان سرد نگه ميدارد . اين دماهاي پايين به ويژه درزمستان مسبب جمع شدن ابرهاي استراتوسفر در نواحي قطبي ميشود . اين پديده آغازگر واكنشهاي نابود كننده اوزون توسط مولكولهاي كلري استكه توسط كلروفلورو كربن ها آزاد ميشوند. پيش بيني هاي داير بر اين كه حفره اوزون كه بالاي قطب جنوب قرار دارد، به زودي كوچك خواهد شد با آخرين اطلا عات مغايرت دارد كه نشان ميدهد كه اين حفره درحال گسترش است وبه طور بي سابقه اي در چند سال اخير بزرگ شده است.

 

تاريخچه سوراخ شدن لايه اوزون :

ابتدا: جريان تاسف بار سوراخ شدن لايه اوزون در لايه زير استرا توسفر در بالاي منطقه انتاركتيكا اولين بار در دهه هفتاد (1970 تا 1979)توسط يك گروه تحقيقاتي به نام BAS كشف شد .اين گروه در مورد اتمسفر بالاي منطقه انتاركتيكا از يك ايستگاه تحقيقاتي كه بسيار شبيه اين عكس ميباشد مشاهده مي گردند. *اطلاعات ايستگاه تحقيقاتي هالي * ايستگاه تحقيقاتي BAS فالكر اولين بار در حالي تحقيقات را انجام داد كه اندازه گيري اوليه در سال1985براي اولين بار سوراخ شدن لايه اوزون آنچنان نگران كننده بود كه دانشمندان تصور ميكردند كه دستگاهاي اندازه گيري خراب است .آنها دستگاه هاي ديگري جانشين آن دستگاه ها كردند تا آنكه نتايج بدست آمده اندازه گيري هاي اوليه را تاييد كرد .چندماه بعد كه سوراخ شدن لايه اوزون قابل مشاهده بود،(پس از مشاهده سوراخ شدن لايه اوزون تحقيقات قبلي تاييد شد)از طرف ديگر اطلاعات ماهواره TOMS سوراخ شدن لايه اوزون را نشان نمي داد ،بدين دليل كه نرم افزارهايي كه اطلاعاتي در مورد لايه اوزون ميداد به صورتي برنامه ريزي شده بود كه لا يه اوزون در منطقه كوچكي موردبررسي قرار مي گرفت .بررسي هاي بعدي ، اطلاعات بدست آمد هنگامي كه نتايج گروه BASمنتشر نشد،مورد تاييد قرار گرفت و بيانگر اين مطلب بود كه سوراخ شدن لايه اوزون به طور سريع ودر مقياس بزرگي بر بالاي منطقه انتاركتيكا انجام مي شود.

 

اوزون لايه اي را در استراتوسفر تشكيل ميدهد كه منطقه استوا باريكتر و در دو قطب پهن تر است .ميزان اوزون در بالاي سطح كره زمين به وسيله مقياسي به نام DU Dobson units اندازه گيري ميشود كه اين ميزان در منطقه استوايي در حدود 260DUاست و به ميزان بيشتري در جاهاي ديگر است . اين در حالي است تغييرات فصلي بسيار وسيعي اتفاق ميافتد واين در حالي شكل مي گيرد و اشعه ماوراي بنفش در لايه استراتوسفر نفوذ ميكند يا آن را مي شكافد.

ويژگي ها و مشخصات ماهواره اميد

ماهواره اميد

ويژگي ها و مشخصات ماهواره اميد

ماهواره اميد با توجه به تاکيد رهبر معظم انقلاب مبني بر بومي سازي فناوري هاي راهبردي و در جهت تحقق جنبش نرم افزاري، به عنوان نخستين گام عملي کشور در عرصه بومي سازي فناوري فضايي ...

  

 

ماهواره اميد با توجه به تاکيد رهبر معظم انقلاب مبني بر بومي سازي فناوري هاي راهبردي و در جهت تحقق جنبش نرم افزاري، به عنوان نخستين گام عملي کشور در عرصه بومي سازي فناوري فضايي حاصل کار جمعي و با بسيج امکانات داخلي کشور شامل وزارتخانه هاي مختلف، شرکت هاي خصوصي و امکانات دانشگاه‌ها است. 

به مناسبت سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، ساخت ماهواره ملي اميد به‌عنوان نخستين گام عملي کشور در عرصه بومي سازي فناوري فضايي، از اسفند 84 آغاز شد و دوشنبه شب گذشته با فرمان دکتر احمدي نژاد رئيس جمهور با موفقيت به فضا پرتاب شد و در مدار زمين قرارگرفت.

 

 

 

 

اهداف پروژه ماهواره ملي اميد
از آنجايي که پروژه اميد اولين گام علمي در عرصه بومي سازي فناوري ماهواره بوده است لذا مهمتر و پيچيده تر از دستيابي به يک محصول بومي، ايجاد بسترهاي لازم براي اين صنعت خواهد بود. بر اين اساس شناسايي صنايع داخلي و ظرفيت هاي موجود در خصوص تجهيزات ساخت، مونتاژ و تست ماهواره و ايجاد بستر فعاليت هاي فضايي در شرکت هاي خصوصي بعنوان اهداف بسيار مهم اين پروژه بوده است .

اهداف مهم پروژه اميد در راستاي بومي سازي صنعت ماهواره :
- شناسايي ظرفيت هاي موجود در خصوص تجهيزات ساخت، مونتاژ و تست ماهواره
- ايجاد بستر فعاليت هاي فضايي در شرکت هاي خصوصي
- ايجاد فضاي عملياتي ساخت و تست ماهواره در تعامل با ماهواره‌بر داخلي

ماموريت ماهواره اميد
ماموريت فني ماهواره اميد به گونه اي تنطيم شده که بتوان با حداقل ريسک به حداکثر اطمينان در يک ارتباط ماهواره اي رسيد.
از اين رو ماموريت ماهواره اي اميد به اين صورت تعريف شده است :
برقراري ارتباط متقابل ماهواره و ايستگاه زميني شامل ماموريت هاي :
- تعيين مشخصات مداري ماهواره پس از جدايش از ماهواره‌بر.
- تله متري مشخصات زيرسامانه هاي ماهواره (ارسال اطلاعات داخلي ماهواره به ايستگاه زميني)براي بررسي وضعيت ماهواره .
- ارسال فرمان از ايستگاه زميني به ماهواره .

مشخصات فني ماهواره اميد 
نوع ماهواره : مخابراتي
 ابعاد کلي سازه در حالت بسته : 40 در 40 در 40 سانتيمترمكعب 
وزن : 27 کيلو گرم
کنترل حرارات : پسيو
باند فرکانس : UHF  

ساختار ايستگاه هاي زميني ماهواره اميد
- ايستگاه هاي رنجينگ ( 4 ايستگاه)
- ايستگاه هاي تله متري و تله کامند(3 ايستگاه)
- ايستگاه کنترل مرکزي (ا ايستگاه)

فناوري هاي کليدي در پروژه
- توليد الکترونيک ماهواره
- توليد فرستنده و گيرنده فضايي 
- فناوري QSM به‌عنوان فناوري حساس سازه‌اي در ماهواره 
 -فناوري TVT به‌عنوان فناوري حساس طراحي حرارتي ماهواره
- تست‌هاي محيطي فضايي بعنوان بالاترين رده کيفي قطعات 
- فناوري بكارگيري GPS فضايي بخصوص در ماهواره بدون پايداري اميد
- فناوري Ranging  
- فناوري شبيه‌سازي پرواز ماهواره
- مهندسي سامانه فضايي بصورت کاملاً بومي
- اثبات وجود ماهواره در مدار
- تعيين دوره تناوب و زمان طلوع ماهواره با دقت بالا
- ارتباط تله متري تله کامند با ماهواره
- تهيه نرم افزارهاي گزارش گيري براي تحليل اطلاعات تله متري

مراحل اجراي پروژه
اين پروژه از پانزدهم اسفند ماه سال 1384 آغاز گرديد و طي 2 سال آماده انجام تست‌هاي مشترک شد. قطعاً يکي از گلوگاه هاي هر پروژه براي کشوري که تجربه قبلي آن را نداشته باشد، طراحي سامانه اي آن خواهد بود و با توجه به ماهيت پيچيده پروژه هاي فضايي، حساسيت طراحي سامانه‌اي آن دو چندان خواهد بود.از نقاط بسيار برجسته اين پروژه اين است که طراحي سامانه اي ماهواره اميد بصورت کاملاً بومي توسط متخصصان داخلي انجام شده است. دستيابي به تجربه طراحي سامانه اي يک پروژه فضايي خود به تنهايي از موفقيت‌هاي بسيار بزرگ اين پروژه است و اين دستآوردي است که آهنگ حرکت پروژه هاي آتي را بسيار سريعتر خواهد نمود.
طراحي سامانه اي ماهواره اميد با توجه به شرايط و امکانات داخلي طي سه ماه نهايي گرديد و پس از آن طراحي اوليه زيرسامانه هاي ماهواره با هدف تعيين مشخصات کليدي و تفصيلي هر کدام آغاز گرديد.هدف از اين مرحله (طراحي زيرسامانه ها)رسيدن به مرحله ساخت نمونه هاي آزمايشگاهي هر يک از زيرسامانه ها بود تا بتوان طراحي انجام شده را بصورت آزمايشگاهي مورد ارزيابي قرار داد.البته اتمام اين مرحله به معني نهايي شدن طراحي نبود و کليه مشخصات طراحي در مراحل بعدي پروژه و توسط آزمايشهاي مختلف مورد ارزيابي قرار گرفت و اصلاحات مورد نياز در طراحي اعمال گرديد.در واقع مرحله طراحي تفصيلي زيرسامانه ها تا مراحل پاياني پروژه ادامه داشته است.در مرحله ساخت نمونه آزمايشگاهي، کليه اشکالات و اصلاحات عملکردي ناشي از طراحي اوليه مشخص و مورد بررسي قرار گرفت و با توجه به آخرين اصلاحات بدست آمده، مرحله ساخت نمونه مهندسي ماهواره آغاز گرديد.


هدف در اين مرحله، دستيابي به يک نمونه کامل ماهواره از لحاظ مشخصات فيزيکي و عملکردي بوده است. در اين مرحله فارغ از تحمل ماهواره در برابر شرايط محيطي، عملکرد قسمتهاي مختلف بصورت مجزا و کل ماهواره بصورت تجميعي مورد بررسي قرار گرفت. با توجه به عدم تجربه قبلي کشور در خصوص انجام تستهاي مورد نياز يک محصول فضايي، تلاشهاي ارزشمندي در خصوص شناسايي و يا تجهيز امکانات داخلي براي انجام چنين تستهايي صورت پذيرفت. تست نمونه مهندسي ماهواره توانست شرايط کار را براي ساخت نمونه پروازي هموار سازد. تست‌هايي که براي نمونه پروازي ماهواره در نظر گرفته شده بود، مطابق استانداردهاي معتبر فضايي و با توجه به شرايط داخلي کشور تنظيم شده بود.


خوشبختانه تمهيداتي که در طراحي براي تحمل شرايط محيطي شامل لرزه هاي ناشي از ماهواره‌بر، تغييرات دمايي بسيار زياد در مدار زمين و شرايط خلأ، انديشيده شده بود با انجام موفق تست‌هاي محيطي اثبات گرديد و بدين ترتيب اولين ماهواره بومي جمهوري اسلامي ايران آماده پرتاب شد.



دستاوردهاي پروژه اميد
· ساخت اولين سامانه فضايي بومي جمهوري اسلامي ايران
· بومي سازي فناوري فضايي به عنوان قطب مهم مولد دانش و فناوري در ساير صنايع
· اقتدار ملي از منظر دستيابي و تسلط به فضا
· نقطه عطف در صنعت فضايي کشور
· ورود اساتيد دانشگاه‌ها و دانشجويان رشته‌هاي مختلف مهندسي به عرصه‌هاي عملي فضايي
· شناسايي ظرفيتهاي موجود در خصوص تجهيزات ساخت، مونتاژ و تست ماهواره
· ايجاد بستر فعاليتهاي فضايي در شرکتهاي خصوصي
· ايجاد فضاي عملياتي ساخت و تست ماهواره و ايستگاههاي زميني در تعامل با ماهواره‌بر داخلي
· طراحي و ساخت اولين ايستگاه کنترل و هدايت ماهواره ها در سطح کشور بصورت بومي 
· کسب بستر علمي طراحي و ساخت آنتهاي ياگي
· دستيابي به دانش طراحي سيستمهاي سروسيستم کنترل آنتن ردگير ماهواره
· کسب دانش بالستيک مدار و اختلالات فضايي تأثير گذار ماهواره ها
· طراحي نرم افزارهاي مونيتورينگ و کنترل ماهواره
· طراحي نرم افزارهاي پردازش کدينگ و رمزگذاري داده هاي تله متري، تله کامند
· طراحي نرم افزارهاي جستجوگر ماهواره (رنجينگ ،داپلر،تک ايستگاهي)
· کسب دانش فني طراحي و ساخت پايه وسازه و ساختارايستگاههاي TT&C ميكروماهواره
· کسب تجربه ارتباط مخابراتي بين تجهيزات ايستگاه زميني و تجهيزات ماهواره
· کسب تجربه ردگيري و دريافت سيگنال از ماهواره هاي عملياتي توسط ايستگاه زميني بومي

 

محيط زيست، اجزاي محيط زيست و آلودگي محيط زيست

محيط زيست، اجزاي محيط زيست و آلودگي محيط زيست

مقدمه:

امروزه واژهء محيط زيست (Environment )ورد زبان همه است .معني دقيق اين واژه چيست؟ محيط زيست يكي از واژه هاي بسيار پيچيده و كمتر شناخته شده در جهان است .

  در لاتين محيط زيست(Environment ) به معناي تمام اجسامي مي باشد كه اطراف ما را احاطه نموده است . اما معناي امروز اين واژه  آنگونه كه در كتاب هاي بوم شناسي ( اكو لوژي) آمده است ، عبارت ازيك پديدهء پيچيده ودرهم تنيده بوده كه شامل محيط هاي اجتماعي ، بيولوژيكي و فزيكي ميباشد .

محيط زيست از اركان توسعه پايدار در هر كشوري است. بدون توجه به مسئله محيط زيست منابع طبيعي و انساني دچار نقصان شده و پيامدهاي ناگواري را بر كره خاكي و حتي جوامع انساني خواهد گذاشت. معدنکاري مواد لازم براي حيات و پيشرفت بشر را فراهم مي کند و از طرفي با افزايش آلودگيها امکان حيات و استفاده از محيط زيست سالم را از بشر سلب مي کند. به همين جهت در بسياري از کشورها، تأثيرات محيط زيستي عمليات معدنکاري مورد بررسي قرار گرفته و در نهايت استانداردهايي در اين زمينه براي فعاليتهاي معدني و حدود آلودگيهاي مختلف حاصل از اين صنعت در نظر گرفته شده است. با توجه به اينکه ايران يک کشور در حال توسعه است و براي پيشرفت خود ناچار به توسعه معادن است، بنابراين براي توسعه پايدار صنعت معدن کشور لازم است تا جنبه هاي محيط زيستي صنايع معدني کشور(با توجه به اقليم کشور) مورد شناسايي قرار گيرد. با توجه به اينکه اطلاعات محيط زيستي مناسبي در ارتباط با صنعت معدن در كشور وجود ندارد، لذا در نخستين گام پايگاه ملي داده هاي علوم زمين با توجه به رسالت خود مبني بر اطلاع رساني در سريعترين، دقيقترين و آسانترين راه ممكن، اقدام به معرفي مشكلات محيط زيستي فعاليتهاي معدني نموده است. بانك داده هاي محيط زيست شامل دو بخش است كه در بخش نخست، اثرات محيط زيستي قسمتهاي مختلف معدني كه شامل اكتشاف، استخراج، فرآوري و معادن متروكه است معرفي گرديده است. با توجه به اينكه باطله هاي معدني و فرآوري يكي از منابع اصلي مشكلات محيط زيستي صنعت معدن است، لذا در اين بخش از بانك اطلاعاتي، قسمتي تحت عنوان باطله ها آورده شده است كه معرفي انواع باطله، روشهاي انباشت، روشهاي دورريزي، سد باطله و مطالعات موردي در اين زمينه را در بر مي گيرد. در بخش دوم، مسائل مرتبط با محيط زيست معدني مورد بررسي قرار گرفته است. اين بخش شامل مشكلات اصلي محيط زيست فعاليتهاي معدني(زهاب اسيدي، آلوده كننده هاي هوا، سيانور و باطله)، مديريت محيط زيستي صنايع معدني، استانداردها و مقادير اندازه گيري شده، بيماريها و شدت آلودگي مواد معدني و تأثيرات محيط زيستي آنها مي باشد.پايگاه داده هاي ملي علوم زمين در ادامه فعاليتهاي خود در زمينه محيط زيست در نظر دارد تا علاوه بر به روز كردن پيوسته اطلاعات در اين زمينه، اطلاعات محيط زيستي صنايع معدني ايران را نيز ارائه دهد تا گامي مثبت در جهت پيشبرد اهداف برنامه توسعه چهارم برداشته شود.

 محيط زيست به تكه هاي شبيه برش كيك تقسيم شده كه برش زيرين را خاك(Lithosphere)   برش ميانه را زيستكره (Biosphere )و برش بالايي را جوكره (Atmosphere) و آن قسمت از خاك كره كه توسط آب و يخ پوشيده شده به نام آب كره (Hydrosphere)  ياد مي كنند .اين برشها زنجيرهء پيچيدهء را با هم مرتبط ميسازد  كه هرگونه دستكاري غير معقول چه در ساختار و چه در  تركيب آن ها، تمام زنجيره اي باهم پيوست محيط زيست را پاره خواهد كرد كه در بعضي موارد قابل ترميم نيست ، يا ترميم آن به ده ها سال ضرورت دارد. به عنوان مثال ، انواع حيوانات و نباتاتي كه منقرض مي شوند ، ديگر هرگز پديدار نخواهند گشت ( مانند دايناسور ها ) ده سال براي رشد جنگل ، پنجاه سال براي تجديد حيات مراتع در مناطق خشك و در حدود يك هزار سال براي جا گزين خاك  فرسايش شده زمان لازم است .  محيط زيست مطالعهءكنش ها واكنش ها ي موجودات زنده است . اين شامل بر هم كنش هاي انسان و محيط فزيكي و نيز بر هم كنش هاي خود محيط هاي فزيكي مختلف است . محيط زيست فقط ومطالعهء اثر هاي محيط بر موجودات زنده نيست . بلكه مطالعه بر هم كنش هاي تمام انواع نيزهست . نوع انسان نوعي است ميان بسياري انواع ديگر ، با اين تفاوت كه توانايي اعمال تاثير بر تكامل انواع ديگر ار يافته است . انسان نه فقط بر تعداد انواع ديگر تاثير ميگذاردو شرايط زيستگاه آن ها را تغير ميدهد ، بلكه ميتواند از طريق تكنالوژي زيستي (Biotechnology) انواع جديد بيافريند(مثلاً انواع تغير جنتيك يافته ) . اين اعمال دو گانهء زيست شناسي و بوم شناسي يك نوع بر تكامل تمام زيستكره ( بايوسفير) در تاريخ زمين بي سابقه است . در بعضي موارد، واژه اكو سيستم مترادف است با محيط زيست.

 

 

 

 

  اجزاي محيط:

1- زيستكره (Biosphere )  

قشر نازك حياتي كرهء زمين را بايوسفيري مي نامد .تمام انواع زنده، درختان ، حشرات ، پرنده گان ، ماهيان ، گل سنگ ، جلبگ ها(الجي ها) ، قارچ ها ، ويروس ها ، باكتري ها و انسان ها ، زيستكره ء زمين را ميسازند. تمام موجودات و سيستم ها از موليكول A N D   تا يك سوم ساز گان با زيستكره باهم در پيوند و دهم پيوسته اند . بايوسفير بسيار مهم است زيرا خاك را حفاظت مي كند، اقليم را تنظيم ميكند ،تركيب ضيايي

( فوتو سنتز) راامكان پذير ميسازد  و به اين ترتيب آكسيجن مورد نياز ما راتامين ميكند . بايوسفير مادهء اصلي براي غذا ، لباس ، دارو و مسكن ما را فراهم ميكند .

تمامي حيوانات در نبرد براي حفظ بقاي  خود بايد منبع غذايي ثابتي داشته باشند و اگرتنها با خوردن ديگر حيوانات ديگر زندگي كنند بقاي آن نوع حيوان طي مراحل پيچيديي دقيقاً تنظيم خواهد شد .بدون صيد صياد نمي تواند باقي بماند .اگر شكار از روي زمين محو شود ، شكارچي نيز از زمين خواهد رفت، آنجا كه انسان همه را شكار ميكند قضيه پيچيده تر مي شود . اما يك چيز روشن است، هرگاه انسانهادر روش خود با محيط زيست تجديد نظر كنند ، روزي خواهد رسيد كه هم خودش و هم لقمه ها از بين خواهد رفت.

محيط زيست ارتباط مستقيم با انكشاف اجتماعي و اقتصادي دارد . يكي از آن انقراض نسل حيوانات وحشي و ديگري آن كاهش تنوع زيستي مي باشد .

اصطلاح حيات وحشWildlife)) هم به حيوانات و هم به نباتات وحشي اطلاق ميگردد.امروزه حيات وحش با دو خطر بزرگ روبه رومي باشد. نابودي زيستگاه ( Habitat) و شكار نا محدود .زيستگاه معناي خانه را دارد وقتيكه خانهء يك حيوان تخريب ميگردد ، حيوان يا محكوم به مرگ ميگردد يا مهاجر ميشود .  وظيفه يي را كه يك حيوان در اجتماع حيواني اجرا ميكند به نام نيچ (Niche)ياد ميگردد. از جمله دلايلي ديگر، تغيرات در پوشش نباتي و خشك شدن آبهاي ايستاده درنتيجهء خشكسالي هاي 1999-2001 است كه به عنوان نمونه ميتوان از ايستگاه پرندگان مهاجر (مخصوصاً كلنگ سفيد ، قاز حسيني ) نام برد .

تنوع زيستي (Biodiversity)

شناسايي حيوانات ونباتات وحشي به نوبهء خود ستون فقرات تمامي فعاليت هايي را تشكيل ميدهد كه در حوزه هاي بايوسفير بوم ساز گان و بوم شناسي به انجام ميرسد .

 در هر كشوري شماري زيادي از نباتات و حيوانات وحشي اجداد نباتات مزروعي و حيوانات اهلي ميباشند . اين حيوانات و نباتات مواد خام جنتيكي براي اصلاح نسلهاي اهلي اند .اجداد وحشي نباتات مزرعه اي عبارت اند از : پسته ، ناك ، زرد آلو ، آلو ، آلو بالو ، بادام ، گندم و برنج . اجداد وحشي حيوانات اهلي عبارت اند از گوسفند ماركو پولو، گوسفند يورال ، بز كوهي.

در گذشته دهقانان حبوبات گو ناگوني را متناسب با تفاوت هاي بومي ، خاك و اقليم كشت ميكردند .

 اكنون جاي برنج لغماني و بغلاني را برنج هاي پاكستاني گرفته و در آيندهء نزديك ناك چينايي جايگزين ناك اندرابي خواهد شد تخم هاي اصلاح شدهء كه از خارج وارد ميگردد، زراعت را به سوي (Monoculture ) تك زراعتي كشانده و نباتات تغير ژنتيكي يافته از يكسو جاي گندم هاي محلي را ميگيرد و از سوي ديگر عادت غذايي مردم را تغير ميدهد .

2 – جوكره(Atmosphere)

جوكره شامل آب و هواي كره زمين است كه در بالاي كره خاكي (Lithosphere) موقعيت دارد .تغيرات جوي شامل مجموعه اي از تغيرات آب و هواي متوسط گرمايي زمين . بارندگي و تغير در الگوي وزش باد است بيشتر اين تغيرات بخاطر افزايش گاز كاربن داي اكسايد ( Co2  )در اثر فعاليت هاي روز مره  انسان و ايجاد پديده هاي گل خانه يي به وجود آمده اند. اين تغيرات ادامهء حيات حيوانات و نباتات را به خطر انداخته است.گرم شدن دنيا (Global Warming) چالش بزرگي است كه مرز نمي شناسد و همهء دنيا را چه فقير و چه غني متاثر خواهد ساخت. ده سال گذشته جز گرم ترين سالهاي كره زمين بوده اند و  سال 2005( 1384خورشيدي)  را به عنوان گرمترين سال تاريخ نام برده است .گياهان زنده كاربن داي اكسايد راجذب و اكسيجن را آزاد ميكند . اگر تمام جنگل ها از سطح زمين ناپديد گردندمقدار ( O2 )افزايش ميابد. جنگل ها نقش اصلي را درموازنهء اتموسفير و اقليم هاي زمين دارد . جنگل زدايي باز تابهاي جدي در فرايند تبخير و ميزان سازندگي دارد. وقتيكه جنگل ها نابود شود .تعادل اتموسفير بهم ميخورد و اين موضوع تاثير منفي بر اقليم دارد از اين جهت است كه جنگلهاي جهان را (( ريه هاي كره زمين)) ناميده اند.

3- آب كره(Hydrosphere )

 آب كره آن قسمت از زمين است كه توسط آب و يخ پوشيده نشده باشد ،  آب كره به تغييرات آب و هوا حساس است .هر دگرگوني در چرخه آب (Water Cycle) تاثير مستقيم بر پيشرفت اقتصاد و بر روي محيط زيست دارد .

 

4- خاك كره (Lithosphere )

اين كره  شامل طبقات خاك سنگ ها و كو ها مي باشد . خاك جايي است كه نباتات در آن نشو و  نما ميكند . طبقهء فوقاني خاك (Topsoil)  داراي مواد عضوي بوده و حاصلخيزي زمين را تعين مي كند . خاك در اثر تجزيهء سنگ ها به وجود مي آيد . حيوانات از نباتات تغذيه مي كنند . انسان ها در بالاي خاك خانه مي سازند.

آگاهي محيط زيست :

((  بهار خاموش )) اثر راسل كارسون  نويسنده و زيست شناس امريكايي در افزايش آگاهي بين المللي نسبت به خطر هاي آلودگي زيست محيطي موفقيت شگفت انگيزي داشت .اين كتاب براي مثال كاهش عظيم تعدادي از انواع پرنده گان در اثر كاربرد آفت كش ها ( مخصوصاً پودر دي، دي ، تي )را آشكار ساخت .با افزايش آلودگي هاي شهري  در بعضي شهر ها مثل مكزيكو ستي را غيرقابل تنفس كرده است، كتاب راسل كارسون در سال 1962 به چاپ رسيد . اما آگاهي جهان به دههء 1970 ميرسد . اين دهه با تولد نخستين جنبش هاي بوم شناسي و واكنش خود دولت ها و بر پايي نخستين كنفرانس بزرگ محيط زيست از سوي سازمان ملل در 1972 استاكهلم ، يك نقطه عطف بود . كنفرانس محيط زيست كه از 5 تا 14 جون 1972 در استاكهلم داير گرديد ، دو دست آورد بزرگ داشت ، يكي اعلام پنج جون  به حيث روز جهاني محيط زيست ، وديگري اعلاميهء 28 ماده اي محيط زيست كه به نام اعلاميه استاكهلم ياد مي گردد.

 اين روند آگاهي پس از كشف شگاف هاي لايه اوزون در سال 1985 و به اثر گازات گلخانه اي شدت گرفته است .اين موضوع آشكار شد كه بشر نه تنها انواع حيوانات و نباتات را ؛ بلكه اتمسفير، كنترول كننده اقليم را نيز نابود ميكند.

 بالا رفتن آگاهي محدود به كشور هاي صنعتي نبماند ؛ بلكه  به كشور هاي در حال توسعه نيز راه يافت .كشور هاي در حال توسعه فهميدند كه منابع طبيعي شان ( جنگلها ، مراتع ، حيات وحش ) در حال نابودي است .

 آگاهي بوم شناسي  در كشور هاي صنعتي با آلودگي و امكان تغير اقليم قريب الوقوع آغاز يافت و اما در كشور هاي جهان سوم اين امر با نا پديد شدن جنگلها ، مراتع و پاين آمدن سطح زندگي آغاز يافت . آگاهي محيط زيست در كشور به آن شخصي ميماند كه همان شاخه يي را قطع مي كرد كه خود  بالاي آن نشسته  .

آلودگي محيط زيست

آلودگی محیط زیست از منابع گوناگون صورت می‌گیرد. با پیشرفت تمدن بشری و توسعه فن‌آوری و ازدیاد روز افزون جمعیت ، در حال حاضر دنیا با مشکلی به نام آلودگی در هوا و زمین روبرو شده است که زندگی ساکنان کره زمین را تهدید می‌کند. بطوری که در هر کشور حفاظت محیط زیست مورد توجه جدی دولتمردان است. امروزه وضعیت زیست محیطی به گونه‌ای شده است که مردم یک شهر یا حتی یک کشور از آثار آلودگی در شهر یا کشور دیگر در امان نیستند.

برفی که در نروژ می‌بارد مواد آلاینده‌ای به همراه دارد که منشا آن از انگلستان و آلمان است. یا باران اسیدی در کانادا نتیجه مواد آلاینده‌ای است که منشا آنها از ایالات متحده است. در آتن گاهی مجبور می‌شوند به علت آلودگی شدید هوا کارخانجات را تعطیل و رفت و آمد اتومبیلها را محدود کنند. شهرهای دیگر دنیا مانند مکزیکوسیتی ، رم و تهران نیز با مشکل آلودگی هوا دست به گریبانند. آلودگی دریاها ، رودخانه‌ها ، دریاچه‌ها و اقیانوسها و جنگلهای نیز نیز موضوع بحث جدی می‌باشند.

 

آلودگی محیط زیست و لایه ازن

یکی از مسائلی که در سالهای اخیر باعث نگرانی دانشمندان شده ، مسئله تهی شدن لایه ازن و ایجاد حفره در این لایه در قطب جنوب است. لایه اوزون در فاصله 16 تا 48 کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته و کره زمین را در برابر تابش فرابنفش نور خورشید محافظت می‌کند. هر گاه از مقدار لایه ازن ، 10 درصد کم شود، مقدار تابشی که به سطح زمین می‌رسد تا 20 درصد افزایش می‌یابد. تابش فرابنفش موجب بروز سرطان پوست در انسان می‌شود و به گیاهان صدمه می‌زند. مولکولهای کلروفلوئورکربنها (CFCها) در از بین بردن لایه ازن موثرند. از این ترکیبات بطور گسترده در دستگاههای سرد کننده و در افشانه‌ها (اسپری‌ها) استفاده می‌شود.

این مولکولها به علت پایداری آنها به استراتوسفر راه می‌یابند و در آنجا بر اثر تابش خورشید پیوند C-Cl شکسته می‌شود. اتم کلر حاصل به مولکول ازن حمله می‌کند و مولکول CLO را می‌دهد. این مولکول بنوبه خود با اکسیژن ترکیب شده ، مولکول O2 و اتم Cl آزاد می‌شود که مجددا در چرخه تخریب اوزون شرکت می‌کند. از این روست، در عهدنامه سال 1978 مونترال قرار این شده که از مصرف کلروفلوئوروکربنها به تدریج کاسته شود و مواد دیگری به عنوان جانشین برای آنها یافت شود و یافتن چنین ترکیباتی بطور مسلم کار شیمیدانان است.

آلودگی هوا و مه دود فتوشیمیایی

بسیاری از مناطق شهری با پدیده آلودگی هوا روبه‌رو هستند که در جریان آن ، سطوح نسبتا بالایی از ازن در سطح زمین که جزء نامطلوبی از هوا در ارتفاعات کم است، در نتجه واکنش نور القایی آلاینده‌ها تولید می‌شود. این پدیده را مه دود نور شیمیایی می‌نامند و گاهی از آن به عنوان "لایه ازن در مکانی نادرست" از نظر تشابه آن با مسئله تهی شدن ازن استراسفر یاد می‌کنند. فرآیند تشکیل مه دود در واقع شامل صدها واکنش مختلف است که دهها ماده شیمیایی را دربرمی‌گیرد و بطور همزمان رخ می‌دهند. در واقع ، هوای شهرها را به "واکنشگاههای شیمیایی عظیم" تشبیه کرده‌اند.

پدیده مه دود شیمیایی ، نخستین بار در دهه 1940 در لوس آنجلس مشاهده شد و از آن زمان ، عموما به این شهر بستگی داده شده است. اما در دهه‌های اخیر با کنترل آلودگی هوا مسئله مه دود در شهر لوس آنجلس بطور نسبی تخفیف پیدا کرده است. از نظر کمی ، اکثر کشورها و همچنین سازمان جهانی بهداشت (WHO) ، حدی را برای حداکثر غلظت مجاز اوزون در هوا در نظر گرفته‌اند که در حدود 100ppb (میانگین غلظتها در طول زمان یک ساعت) است. اوزون در هوای پاکیزه تنها به چند در صد این مقدار می‌رسد. واکنش دهنده‌های اصلی اولیه در یک پدیده مه دود نور شیمیایی ، اسید نیتریک ، NO و هیدروکربنهای سوخته نشده هستند که از موتورهای احتراقی درون سوز به عنوان آلاینده در هوا منتشر می‌شوند. جزء مهم دیگر در تشکیل مه دود ، نور خورشید است.


باران اسیدی

یکی از جدی‌ترین مشکلات زیست محیطی که امروزه بسیاری از مناطق دنیا با آن روبه‌رو هستند، باران اسیدی است. این واژه انواع پدیده‌ها ، از جمله مه اسیدی و برف اسیدی که تمام آنها با نزول مقدار قابل ملاحظه اسید از آسمان مطابقت دارد را می‌پوشاند. باران اسیدی دارای انواع نتایج زیان‌بار بوم شناختی است وجود اسید در هوا نیز احتمالا بر روی سلامتی انسان اثر دارد. پدیده باران اسیدی در سالهای آخر دهه 1800 در بریتانیا کشف شد، اما پس از آن تا دهه 1960 به دست فراموشی سپرده شد. باران اسیدی به نزولات جوی که قدرت اسیدی آن بطور قابل توجهی بیش از باران طبیعی (یعنی آلوده نشده)، که خود به علت حل شدن دی‌اکسید کربن هوا در آن و تشکیل اسید کربونیک بطور ملایم اسیدی است، باشد، اطلاق می‌شود.


(CO2 (g) + H2O (aq) ↔ H2CO3(aq

از تفکیک جزئی H2CO3 پروتون آزاد می‌شود و PH سیستم را کم می‌کند.از اینرو PH باران طبیعی که آلوده نشده، از این منبع بخصوص حدود 5.6 است. تنها بارانی که قدرت اسیدی آن به مقدار قابل ملاحظه‌ای بیشتر از این باشد، یعنی PH آن کمتر از 5 باشد، باران اسیدی تلقی می‌شود. دو اسید عمده در باران اسیدی ، HNO3 و H2SO4 است. بطور کلی ، محل نزول باران اسیدی در مسیر باد دورتر از منبع آلاینده‌های نوع اول ، یعنی SO2 و نیتروژن اکسیدها است. باران اسیدی به هنگام حمل توده هوایی که آلاینده‌های نوع اول را دربردارند، بوجود می‌آیند. از اینرو باران اسیدی یک مشکل آلودگی است که به علت حمل دور برد آلاینده‌های هوا ، حدود و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد.


مواد شیمیایی آلی سمی

واژه مواد شیمیایی سنتزی از طرف رسانه‌های گروهی برای توصیف اجسامی بکار می‌رود که عموما در طبیعت یافت نمی‌شوند. ولی توسط شیمیدانان از اجسام ساده‌تر سنتز شده‌اند. اکثریت مواد شیمیایی سنتزی که مصرف تجارتی دارند، ترکیبات آلی هستند و برای بیشتر آنها از نفت به عنوان منبع اولیه کربن در این ترکیبها استفاده شده است. کربن با کلر ترکیبهای زیادی را تشکیل می‌دهد که به علت سمی بودن آنها برای بعضی گیاهان و حشرات ، بسیاری از این قبیل ترکیبها کاربرد گسترده‌ای به عنوان آفت کش یافته‌اند. ترکیبات آلی کلردار دیگر بطور گسترده‌ای در صنایع پلاستیک و الکترونیک بکار برده شده‌اند.

شکستن پیوند کربن به کلر بطور مشخص دشوار است و حضور کلر همچنین واکنش پذیری سایر پیوندها را در مولکولهای آلی کم می‌کند. همین خاصیت به این معنی است که با وارد شدن ترکیبهای آلی کلردار به محیط زیست ، تخریب آنها به کندی صورت می‌گیرد و بیشتر تمایل به جمع شدن دارند و به این علت به معضل بزرگ محیط زیست محیطی تبدیل شده‌اند. اجسام آلی سمی که بطور عمده مورد استفاده قرار می‌گیرند عبارتند از: انواع آفت کشها ، حشره کشهای سنتی ، حشره کشهای آلی کلردار ، ددت ، توکسافنها ، کاربامات ، حشره کشهای آلی فسفات‌دار ، علف کشها و...


آلودگی آبها

آب ، تصفیه آن و جلوگیری از آلودگی و به هدر رفتن آن از مسائل بسیار مهم زمان ما به حساب می‌آید. آلودگی آبها ، معضل بزرگ زیست محیطی محسوب می‌شود که به علت پیشرفت صنایع و تکنولوژی ، هر روزه با پیشرفت روز افزون آن مواجهیم.

 

فلزهای سنگین و شیمی خاک

بسیاری از فلزهای سنگین برای انسان سمی هستند و چهار فلز جیوه (Hg) ، سرب (pb) ، کادمیم (Cd) و آرسنیک (As) فلزهایی هستند که بعلت کاربرد گسترده ، سمیت و توزیع وسیع آنها بیشترین خطر را از نظر زیست محیطی دارند. البته هیچ یک از این عنصرها هنوز به آن اندازه در محیط زیست پخش نشده که یک خطر گسترده بشمار آید. به هر حال ، هر یک از آنها در بعضی از محلات در سالهای اخیر در سطوحی سمی یافت می‌شود. این فلزها بطور عمده از مکانی به مکان دیگر از طریق هوا منتقل می‌شوند و این انتقال معمولا به صورت گونه‌هایی که روی ماده ذره ‌مانند معلق ، جذب سطحی شده یا در آن جذب شده است، صورت می‌گیرد.


تولید انرژی و آثار محیطی آن

بسیاری از مسائل زیست محیطی ، نتیجه غیر مستقیم تولید و مصرف انرژی ، بویژه زغال سنگ و بنزین است. ذخایر زغال سنگ در دنیا از مجموع نفت ، گاز طبیعی و اورانیوم خیلی بیشتر است. از اینرو مصرف زغال سنگ برای تولید انرژی صنعتی نه تنها ادامه خواهد یافت، بلکه احتمالا به مقدار زیادی بویژه در کشورهای در حال توسعه مانند چین و هندوستان که ذخایر زیادی از این ماده دارند، افزایش می‌یابد. از سوزاندن زغال سنگ مقدار زیادی SO2 و CO2 که آلاینده هستند تولید می‌شود. بحث انرژی هسته‌ای و سایر منابع انرژی نیز جای خود دارد.

نقش هواشناسي در فعاليتهاي فرهنگي اقتصادي و اجتماعي

نقش هواشناسي در فعاليتهاي فرهنگي اقتصادي و اجتماعي

در اين مقاله سعي شده بخشي از تأثيرات اطلاعات هواشناسي در امر توسعة اقتصادي و اجتماعي جوامع در حد بسيار مختصر بيان شود .

هواشناسي و توريسم :

هر گردشگري علاقه مند به دانستن وضعيت آب و هوايي منطقة مورد نظر قبل از مسافرت مي باشد و هواشناسي مي تواند اين اطلاعات مورد نياز را در اختيار گردشگران و نيز مسؤولان مناطق توريستي براي برنامه ريزي هاي لازم قرار دهد .

هواشناسي و كشاورزي :

امر كاشت ، داشت و برداشت محصولات كشاورزي بدون در نظر گرفتن پارامترهاي هواشناسي داراي بازده اندك و همراه با خسارت احتمالي زياد است . هواشناسي علاوه بر تحقيقات در مورد سازگاري گونه هاي مختلف گياهي با آب و هوا در تعيين مناسب ترين زمان كاشت ، داشت و برداشت محصول ، سمپاشي ـ كوددهي و آبياري و كاهش خسارت جوي بويژه سرمازدگي و پيش بيني آفات گياهي مي تواند مسؤولان و كشاورزان را ياري دهد .

هواشناسي و بهداشت عمومي :

تغييرات ناگهاني دماي هوا نظير سرد شدن و گرم شدن ناگهاني و نيز افزايش آلودگي شهرهاي بزرگ در نتيجة پديدة وارونگي دما و ديگر پديده هاي جوي منجر به گسترش بعضي از بيماريها و بروز خطرات جاني و ضررهاي مادي شهروندان مي گردد ، هواشناسي مي تواند با آگاهي دادن به موقع به مردم و مسؤولان اين آسيبها را تا حد زيادي كاهش دهد .

هواشناسي و انرژيهاي نو :

آلودگيهاي ناشي از استفادة بي رويه از سوختهاي فسيلي از يكسو و اتمام منابع چنين سوختها در آيندة نه چندان دور از سوي ديگر استفاده از انرژيهاي نو نظير انرژي باد ، انرژي حاصل از امواج دريا ن نظاير آنها را

اجتناب ناپذير مي سازد و استفادة بهينه از چنين انرژي هايي مستلزم اطلاعات آب و هوايي طولاني مي باشد و اطلاعات حاصل از ايستگاه و دانش هواشناسي مي تواند دستيابي به چنين انرژيها را تسهيل نمايد .

هواشناسي و كاهش بلايا :

بسياري از بلاياي غير مترقبه نظير سيل و طوفان ، آلودگي شديد هوا و سرمازدگي ، احتراق جنگلها و … ناشي از عوامل جوي است كه به كمك اطلاعات و آمار هواشناسي و نيز پيش بيني به موقع پديده هاي مخرب جوي مي توان خسارات مادي و جاني از اين حوادث را به حداقل رسانيد .

هواشناسي و هوانوردي :

صعود و فرود هواپيماها در فرودگاههاي مبدأ و مقصد و نيز حركت هرگونه هواپيمايي در آسمان بدون در دست بودن اطلاعات جوي اعم از اطلاعات به موقع و نيز پيش بيني هواي مسير پرواز و فرودگاهها عملاً غير ممكن است و در دسترس نبودن اين اطلاعات مي تواند به سوانح هوايي منجر شود بدين جهت در كليه فرودگاهها وجود هواشناسي سينوپتيك و در فرودگاههاي اصلي علاوه بر ايستگاه ، وجود مركز پيش بيني هواشناسي ضروري است .

هواشناسي و ترابري دريايي :

امروزه كشتيهاي بزرگ و كوچك زيادي در بندرگاهها متوقف و يا در اقيانوسها و درياها مشغول حمل بار و مسافر مي باشد و همينطور كشتيها و قايق هاي ماهيگيري زيادي در درياهاي دور و نزديك كشورها مشغول فعاليتند ، وقوع طوفانهاي دريايي و ديگر شرايط جوي نامساعد خطر دائمي براي كشتيها و مسافرين و محمولة آنها مي باشد . اطلاعات جوي به موقع و ضدور پيش بيني هاي لازم مهمترين عامل براي كاهش خسارات مالي و جاني بويژه در مورد ماهيگيران و قايقهاي تفريحي و امور كشتيراني مي باشد .

هواشناسي و ترابري جاده اي :

تهيه اطلاعات جوّي لازم در مورد وضعيت جاده ها براي تسهيل در امر ترابري جاده ها كاهش خسارات احتمالي و نيز آسايش مسافرين امر ضروري مي باشد . اين امر بويژه در فصل سرما در مناطق كوهستاني كه جاده هاي آن برف گير ، بهمن خيز و لغزنده مي باشد از اهميت بيشتري برخوردار است . صدور اطلاعات و پيش آگاهي هاي لازم براي مسئولان و مردم ضمن تسهيل در امر رفت و آمد خسارات جاني و مالي حوادث جاده اي را در حد قابل توجهي پايين مي آورد .

هواشناسي و ورزش :

هر ورزشي نيازمند آب و هواي خاص است در ورزشهاي زمستاني نظير اسكي ، برفي بودن هوا ، در موج سواري طوفاني بودن دريا و در ورزشهايي نظير فوتبال و دو ميداني صافي و آرامش هوا نقش دارند . وجود فشار هوا و ارتفاع و تنوع آب و هوا تاثير فيزيكي خاص بر روي ورزشكاران دارد كه با سازگاري مي تواند ورزشكار را
آماده رقابت نمايد و هواشناس مي تواند با دادن اطلاعات جوّي و پيش آگاهي هاي لازم ورزشكاران و مسئولان ورزشي و تماشاگران را در انجام بهتر فعاليتهاي ورزشي ياري دهد .

هواشناسي و شهر سازي :

بسياري از شهرها كه بدون توجه به اطلاعات اقليمي ساخته شده يا گسترش يافته اند بطوري كه مشكلاتي نظير آلودگي هوا ، تامين آب مورد نياز و سيل خيز بودن منطقه و نظاير اينها كه جملگي ناشي از عوامل جوي و اقليمي مي باشند در رنجند ، تنوع اقليمي در ساخت و ساز اماكن و ساختمان و نوع گرم و سرد نمودن آنها با هوا شناسي رابطه مستقيم دارد ، استفاده از اطلاعات و آمار هواشناسي در طراحي و احداث شهرهاي جديد و نيز توسعه شهرهاي قديمي مي تواند اين عوارض را به حداقل برساند .

هواشناسي و صنعت :

بسياري از صنايع موجب آلودگي هستند و احتياج به مكان مناسب براي استقرار دارند بعضي از صنايع به عناصر جوي نظير رطوبت و دما حساسند و حتي بعضي از صنايع داروسازي احتياج به هواي تميز و عاري از آلودگي دارند و لذا ايجاد و گسترش هر گونه صنعتي احتياج به اطلاعات هواشناسي دارد و داده هاي هواشناسي مي تواند با تعيين مكان مناسب ، ماشين آلات مناسب و صنايع مناسب براي هر ناحيه اي ضمن بالا بردن راندمان توليد ، خسارات احتمالي اين صنايع را به حداقل كاهش دهد .

هواشناسي و توسعه پايدار :

با توجه به مطالب ذكر شده ايجاد هرگونه تاسيسات زير بنايي نظير احداث سد و جاده ، راه آهن و احداث فرودگاهها و بنادر و شبكه هاي آبياري ، حفظ منابع آب و خاك ، حفاظت جنگلها و منابع طبيعي ، حفظ محيط زيست ، جلوگيري از آلودگي هوا ، دسترسي به انرژي هاي سالم و ارزان ، توسعه منابع غذايي و در يك جمله تمام عوامل لازم براي دست يافتن به توسعه پايدار داشتن اطلاعات و آمار و داده هاي هواشناسي و دسترسي و استفاده بهينه از اين اطلاعات و كاربردي نمودن آن مي باشد .